خلاف طریقت بود کاولیا
تمنا کنند از خدا جز خدا
# سعدی
- ۱ نظر
- جمعه ۳۱ ارديبهشت ۱۳۸۹
زندگی نامه خودنوشته (اتوبیوگرافی)
به روایت اول شخص
شروع: 9 و 30 دقیقه صبح
پایان: حوالی عصر
بهش میگم:
«پارسال این موقع یادته؟ اگه بهت می گفتم که یک سال دیگه توی ماشین میشینیم کنار هم و دو تا دلستر باز می کنیم که بخوریم در حالی که نه تو دیگه دانش آموز اون مدرسه ای و نه من معلمش، و جفتمون هم خوشحالیم و خدا رو شکر می کنیم، باورت میشد؟»
خودش رو میزنه به اون راه. اما میدونم که ته دلش هنوز هم باورش نمیشه...
.
.
آه! پانزده سالگی...در روزگار ما، وسائل تبلیغ، رسانهها و امثال اینها همه نقش دارند؛ اما نقش معلم در این میان، یک نقش بارز و برجستهاى است. معلم میتواند این مادهى خام را حتّى از اسارت عوامل وراثتى هم نجات دهد؛ این را علم ثابت کرده است...
[معلم] میتواند حتّى بر عوامل خارجى تربیت - مثل این رسانهها و امثال اینها - غلبه کند؛ حتّى با تعلیم مستمرى که در طول سالهاى متمادى با این مادهى خام، با این نوجوان، با این دل آمادهى پذیرش ایفاء میکند، میتواند بر نقش تربیتى والدین غلبه کند؛ این نقش معلم است.
...
*
تماشا، آبشار نور، مهتاب
دو تا فواره، یک گنجشک بی تاب
بهشت، اردیبهشت آرزو، شوق
سحر، رنگین کمان، پروانه، من، آب
*
صبوری، عشق، باران، آسمان، ماه
خدا، فانوس، دل تنگی، جنون، آه...
تمام واژه ها چشم انتظارند
کدامین جمعه خواهی آمد از راه؟