- ۴ نظر
- يكشنبه ۱۳ تیر ۱۳۸۹
از قدیم گفتن: موریانه همه چیز رو میخوره، غیر از «غم صاحبخونه»
*
باید اضافه کنم که طی تحقیقات به عمل آمده موریانه «پلاستیک» و «غم مستأجر» رو هم نمیخوره!
اصلاً مگر ارزش غذایی مقوا چقدر است؟
شبکه چهارم تلویزیون در اقدامی به یاد ماندنی در آستانه ی روز پدر، اقدام به پخش فیلم سینمایی آدمک چوبی (پینوکیو) نمود.
در این فیلم، پینوکیو بعد از نافرمانی های مکرر و گوشمالی توسط پری مهربان، در به در به دنبال پدر ژپتو می گردد و آخر سر او را در شکم یک ماهی گنده پیدا می کند و از آن به بعد قدر پدرش را می داند.
*
هر چه تلاش می کنم تا نسبتی میان «پدران آسمانی» و «پدر ژپتو» برقرار کنم نمی شود.
حیف فحش که آدم نثار بعضی حضرات کند.
شاطر رحمان همهی عمرش پای تنور سنگکی سیگار کشید.
از جوانی روستا را ول کرده بود و یک عمر با نداری و دربدری، پنج تا بچهی
قد و نیم قد را توی کوچه پس کوچههای چهارراه سیروس و امامزاده یحیی و
بازارچه نایبالسلطنه و خیابان ری به دندان کشیده بود و این آخریها
آلونکی توی خیابان نبرد خریده بود که حوض داشت و خودش هم گوشهی حیاط
درخت گردویی کاشته بود.
بعد از سی سال که بازنشست شد، فقط یک آرزو به دلش مانده بود: این که برود مشهد، پابوس امام هشتم.
*
توی راه مشهد ذاتالریه میکند -ریهای برایش نمانده بود بعد از یک عمر
سیگار و هُرم تنور سنگکی- زیارت کرده و نکرده برمیگردد. توی همان خیابان
نبرد، نرسیده به خانه، عمرش تمام میشود.
*
شاطر رحمان را توی روستایش دفن کردند. نزدیک مزار «سیدزکریا» امامزادهی آبادی. روی سنگ مزارش نوشتند: