صاد

ص والقرآن ذی الذکر
صاد

یا بکُش؛
یا دانه دِه؛
یا از قفس آزاد کن.
.
.
.

صاد گرد
سر رسید موضوعی
نظرصاد
سر رسید ماهانه

عضو باشگاه وبلاگ نویسان رازدل

اگر مجنون دل شوریده‌ای داشت
دل لیلی از او شوریده تر بود

۷ مطلب در مهر ۱۳۹۶ ثبت شده است

ما همدیگر را اول مهر پیدا کردیم.
حالا سال‌ها گذشته و هنوز به آخر مهر نرسیده‌ایم.
مثلاً در این همه سال حتی یک بار هم دو نفری پیتزا نخورده‌ایم؛ لهمجون و پیده پیشکش.
می‌بینی چقدر کارهای نکرده داریم؟

# برادر

  • ۰ نظر
  • يكشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۶
  • :: پریشان

دیشب -از بیرجند به تهران- در کمال تعجب سوار یکی از گلابی‌های برجام شدیم. بوی نویی می‌داد و انصافاً شیک و آقازاده پسند بود.
رفیقم گفت: «معامله‌ی بدی هم نکردند ها. هسته‌ای را دادند و ده بیست تا از این‌ها گرفتند.»
گفتم: «هسته‌ای را دادند و اجازه‌ی خرید این‌ها را گرفتند. مفت که نیامده»
ذوق رفیقم کور شد. شام هم نخورد.

# سفر

# فرهنگ

قدیم‌ترها آقایان به هزار و یک علت نام همسرشان را در جمع با صدای بلند نمی‌بردند. الان هم این رسم به شکل و شمایلی دیگر جاری است.
آقایان علما هنوز هم از کلماتی مثل «منزل»، «بیت» و «خانواده» استفاده می‌کنند. کمی که عوامانه‌تر بشوی الفاظی مثل «زوجه»، «همسر»، «بچه‌ها»(!!)، «خانم»، «مادر»(!!) و از این دست به کار می‌رود.
در میان هم‌نسلان من و جوان‌ترها ماجرا البته کمی فرق می‌کند: «عزیزم» و «... خانم» شاید شایع‌ترین‌ها باشد.
این موضوع در ذخیره‌ی نام همسر در موبایل هم خودش را نشان می‌دهد. بهانه‌ی نوشتن این یادداشت مشاهده‌ی اتفاقی گوشی یکی از همکاران از سادات بود که در آن نام همسرش را چنین ذخیره کرده بود: «عروس حضرت زهرا س»
:|
:\
:)
شما برادر گرامی چه ابتکاری برای ذخیره‌ی نام همسرتان در گوشی تلفن همراه دارید [یا خواهید داشت!!] ؟

# ادب

# ازدواج

  • ۵ نظر
  • دوشنبه ۲۴ مهر ۱۳۹۶
  • :: بداهه

نشسته‌ام برایش شصتاد تا تست فارسی و انگلیسی را زده‌ام که آخرش مثل فال‌گیرها و کف‌بین‌ها لایه‌های پنهان شخصیتم را کشف کند و راهنمایی‌ام کند که چرا این‌طوری شده‌ام.
دقایقی سکوت می‌کند و در نتایج پارامترهای فریدم و لاو و پاور و فان و غیره دقیق می‌شود. بعدش مثل این‌که کشف بزرگی کرده باشد می‌گوید «برای حفظ تعادل فاکتور فیلان و بیسار و برای کنترل افزونگی پارامتر فلان و فلان، در یک کلام: به کوهنوردی نیاز داری» و بعد خیره می‌ماند به من که برخلاف انتظارش نه تنها شگفت‌زده نشده‌ام که عاقل اندر سفیه نگاهش می کنم و می‌گویم: «دکتر جون! یه چیزی بگو که خودم ندونم. این که سه ماهه بالای سر در وبلاگم هم زده‌ام. عالم و آدم خبر دارند. راستی شما صاد رو نمی‌خونی؟»


پ.ن:
در چهل روز گذشته بیش از بیست و پنج هزار کیلومتر سفر هوایی و زمینی بدون لذت داشته‌ام.
سفر وقتی قشنگ است که برای کار نباشد؛ برای حال باشد.

# دوست

# صاد

# کوه

  • :: بداهه

اول فقط آدم‌ها بودند.
بعد کم‌کم سر و کله‌ی خاطره‌ها پیدا شد؛
و زمانی طولانی آدم‌ها و خاطره‌ها با هم بودند.

آدم ها آرام آرام با خاطره‌ها یکی شدند؛
و آدم‌ها خاطره شدند.

حالا فقط خاطره‌ها هستند؛
بدون آدم‌ها.

# برادر

# واحد قم + حومه

  • :: پریشان
از کمی قبل از سه تا کمی بعد از هشت شب
یک ریز و یک نفس
درباره‌ی چهارده - پانزده سرفصل مختلف و مهم کاری
با سیداحمد و گروهش حرف زدم.

قبل از آن هم در اولین روز مدرسه
حسابی از خجالت جواد و متین درآمده بودم.

یک پنجشنبه‌ی واقعی بعد از ماه‌ها.

# مدرسه

# پنجشنبه‌ها

  • ۰ نظر
  • پنجشنبه ۶ مهر ۱۳۹۶
  • :: بداهه

استاد امروز که رفتند زنگ اول مهر رو بنوازند فرمایش فرمودند که:

«وقتی امروز کتاب‌های درسی را باز می کنیم غیر از عوض شدن جلد، فونت، عکس وتغییر بعضی عبارت‌ها نسبت به زمانی که ما درس می خواندیم تغییر چندانی نکرده است. در حالیکه ما باید دانش آموزان را حداقل برای ۱۲ سال آینده تربیت کنیم، کتابهای درسی ما دانش آموز را برای دیروز تربیت می کند نه برای فردا و حتی امروز.»

جا داره آفرین بگیم به استاد که این مطلب رو متوجه شدند و عموم مخاطبان خود شامل دانش‌آموزان و اولیا و مربیان رو از خطر حتمی نجات دادند.
فقط سؤالی که باقی می‌مونه اینه که الان همشیره‌ی ابوی چه کسی پنج ساله رییس مملکته؟

# آموزش

# فرهنگ

  • :: بداهه
قرآن کریم
رساله آموزشی
هنر شیعه
گنجور
واژه یاب
ویراست لایو
تلوبیون