صاد

ص والقرآن ذی الذکر
صاد

یا بکُش؛
یا دانه دِه؛
یا از قفس آزاد کن.
.
.
.

صاد گرد
سر رسید موضوعی
نظرصاد
سر رسید ماهانه

عضو باشگاه وبلاگ نویسان رازدل

اگر مجنون دل شوریده‌ای داشت
دل لیلی از او شوریده تر بود

۱۰۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «زندگی» ثبت شده است

حس و حال آچار فرانسه‌ای رو دارم
که
صاحبش
مدت‌هاست اون رو گم کرده

# زندگی

# توحید

  • :: بداهه

هفدهم اردیبهشت بود: یک سفر خسته‌کننده، دو جلسه‌ی موفقیت‌آمیز، روال عادی زندگی.
*
می‌خواستم امروز در تجلیل از مقام آدمی‌زاد بنویسم. فهرست بلندبالای آدم‌هایی که با آن‌ها سر و کار دارم و نمی‌توانم ازشان تقدیر کنم آماده کرده بودم. زیاد بودند؛ خیلی زیاد. نشد که بنویسم.
این را به فال نیک بگیرم یا بد؟
*
[...]
یک چیز تلخی نوشته بودم که پاک کردم.
بماند.

# زندگی

  • ۴ نظر
  • يكشنبه ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۱
  • :: بداهه

عاجز شدم.
یه سری داروهای خاص هست که باید از کانادا تهیه بشه. پزشک میگه به نمونه‌های موجود توی بازار دبی و ترکیه هم نمیشه اعتماد کرد.
هیچ پیشنهاد خاصی ندارین؟
چطوری میشه خرید؟ به این شرکت‌های وارد کننده میشه اعتماد کرد که از خود کانادا بیارن؟
از کانادا میشه دارو رو پست کرد؟ مشکل قانونی نداره؟ چقدر طول می‌کشه؟ هزینه؟ و...

# زندگی

  • ۹ نظر
  • دوشنبه ۷ شهریور ۱۳۹۰
  • :: بداهه
دارم حسرت چیزهایی رو می‌خورم که دارم.

# زندگی

  • ۰ نظر
  • چهارشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۰
  • :: پریشان

دو هفته پیش انباری‌تکانی کردیم. دو سه کارتن کتاب زیاد آمد. از یک دوره‌ی پنج جلدی فرهنگ معین بگیر تا یک دوره کامل کتب رشته علوم تربیتی و تعدادی کتاب حوزوی و الهیات دانشگاه و کتب فنی هنرستان و ...
علی‌رغم این‌که بعضی از کتاب‌ها کاملاً سالم و قابل استفاده هستند کم‌کم دارم مقاومتم را در مقابل دور ریختنشان از دست می‌دهم.
اگر پیشنهادی دارید که کمکی به مقصد آینده‌ی این کتاب‌ها بکند دریغ نفرمایید.

# زندگی

  • ۵ نظر
  • جمعه ۲۰ خرداد ۱۳۹۰
  • :: بداهه

الان یک سال و هفت ماه از عمر مجید -پراید مدل صبا 88 نقره ای ایران 55- می گذرد و در این مدت خاطرات عجیب و غریبی با هم داشته ایم. سفرهای خاطره انگیز درون شهری، رفت و برگشت های مداوم تهران-قم، چند سفر خانوادگی و برگزاری جلسات متعدد کاری!
لوکیشن خیلی از بداهه گویی های صاد در یک سال گذشته «مجید» بوده است و برخی پریشان بافی ها و پیامک زدن ها و کتاب خواندن ها به نوعی به او نیز مربوط می شود.
حیفم آمد سرفصل موضوعی متمایزی برای او و صندلی دومش که آدم های نازنینِ متفاوتی در این مدت روی آن نشسته اند ایجاد نکنم. حالا این سرفصل جدید، یک سال و هفت ماه حرفِ جامانده دارد که لابلای این روزها به روزش می کنم ان شا الله.

# زندگی

  • :: صندلی دوم

آخرین ساعت های هزار و چهارصد و سی و یکمین سال هجرت آخرین پیامبر از نگاه ماه سپری می شود و نگاهی گذرا بر سال قمری گذشته دارم:
امسال تولد حضرت زهرا (س) نجف بودم و عیدغدیر، مدینه. تبریک آن به مولا و تبریک این به بانو. به این ها اضافه کن آخر ماه صفر در مشهد را و نیمه ی شعبان قم را و روز عرفه ی صحرای عرفات را.
حالا اگر من مُردم، می خواهی روی سنگ قبرم بنویسی «جوانِ ناکام» ؟

# زندگی

  • ۹ نظر
  • دوشنبه ۱۵ آذر ۱۳۸۹
  • :: بداهه
و امروز هم
دمی گوجه فرنگی بار گذاشتم
که عزیز، رنجور بود و خسته.

بهانه ای کوچک، برای دلخوشی مکرر.

# زندگی

  • :: عزیز

همه ی دلخوشی این روزِ بی سرخوشی ام، انارِ کوچکِ پوست چروکیده ای بود که با عزیز نصف کردیم و خوردیم.
کمی سرخ بود؛ و بسیار ترش.

# زندگی

  • ۰ نظر
  • پنجشنبه ۸ مهر ۱۳۸۹
  • :: عزیز
روزه نگرفتن عزیز هم تماشایی است.

# زندگی

  • ۳ نظر
  • چهارشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۸۹
  • :: عزیز
دعا بفرمایید.

# زندگی

  • :: عزیز
عزیز ناخوش است.
دعا بفرمایید.

# زندگی

  • :: عزیز

به همسایه بالایی گفته بود:
«حاجیه خانم، به نوه‌هاتون بگید این‌جا سردار جنگله، جنگل که نیست! به کم مراعات ما رو بکنند»

# زندگی

  • ۰ نظر
  • پنجشنبه ۶ اسفند ۱۳۸۸
  • :: عزیز
قرآن کریم
رساله آموزشی
هنر شیعه
گنجور
واژه یاب
ویراست لایو
تلوبیون