صاد

ص والقرآن ذی الذکر
صاد

یا بکُش؛
یا دانه دِه؛
یا از قفس آزاد کن.
.
.
.

صاد گرد
سر رسید موضوعی
نظرصاد
سر رسید ماهانه

عضو باشگاه وبلاگ نویسان رازدل

اگر مجنون دل شوریده‌ای داشت
دل لیلی از او شوریده تر بود

۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «هدی» ثبت شده است

واکسن چهار ماهگی را زده‌ایم. تب کرده‌ای. هر چهار ساعت یک‌بار، سیزده قطره استامینوفن می‌دهیم به زور. لپ‌هایت را فشار می‌دهیم با دو انگشت و قطره قطره می‌چکانیم در دهانت. نمی‌خوری. بد مزه نیست؛ فقط مزه‌ی شیر نمی‌دهد. یک راه چاره دارد این وضعیت. قطره را که می‌چکانیم، به نرمی فوت می‌کنیم توی صورتت. برای یک ثانیه نمی‌توانی از راه بینی نفس بکشی. ناخودآگاه دهانت را بیشتر باز می‌کنی برای تنفس و قطره را می‌بلعی. تا می‌آیی گریه کنی بغلت می‌کنیم و می‌بوسیم و فراموشت می‌شود.
*
فکر کنم همه زندگی ما در نسبت با خدای متعال همین است. داروی تلخی که به نفعمان است بخوریم -و نمی‌خوریم چون مزه‌ی شیر نمی‌دهد- با یک فوت به خوردمان می‌دهد. بعد هم بغلمان می‌کند که گریه نکنیم.
*
اگر شور و حال جوانی را داشتم، برچسب #بغل را به صاد اضافه می‌کردم. حالا که در وقت‌های اضافه هستیم دیگر مهم نیست. بغل هم باشد برای آن دنیا.

# توحید

# هدی

  • :: پدر مقدس
ابن شهر آشوب (قرن ششم ه.ق.) در کتاب مناقب آل ابیطالب (جلد ۴، صفحه ۳۷۹) درباره حضرت محمد بن علی، امام جواد علیه‌السلام آورده است که:
مادر ایشان کنیزی بود که به او «دُرّه» [گوهر] می‌گفتند و اهل «مرّیسی» [روستایی در مصر] بود؛ [همسرش] حضرت رضا علیه‌السلام او را «خیزُران» [بلندبالا] نام نهاد؛ و او از خانواده «ماریه قبطیه» [همسر مصری رسول خدا صلی‌الله علیه و آله] بود. او را «سبیکه» [طلا و نقره‌ گداخته] هم می‌نامیدند و اهل «نُوبِیَّه» [جنوب مصر] بود. او را «ریحانه» [گل خوش‌بو] هم گفته‌اند و کنیه‌اش «ام‌الحسن» بوده است.

# تولد

# هدی

  • ۰ نظر
  • يكشنبه ۱۸ شهریور ۱۴۰۳
  • :: پدر مقدس

باران قطره‌قطره می‌بارد؛ رگبار رگ به رگ؛ تگرگ قطعه‌قطعه؛ و رحمت مثل آبشار.

# تولد

# هدی

  • ۰ نظر
  • پنجشنبه ۱۵ شهریور ۱۴۰۳
  • :: بداهه
بعد از آن‌همه دلشوره‌ها و اضطراب‌ها و اضطرارهای یک هفته‌ی گذشته، زیارت واجب شده بودیم؛ همه. صبح سی‌ام صفر بعد از نماز صبح زدیم به جاده‌ی شهر ری و رفتیم زیارت سیدالکریم؛ خلوت؛ خنک؛ باصفا. آن‌قدر سبک شدیم که مثل آدم‌های مست بعدش آمدیم خانه و تا ظهر خوابیدیم.
کسی چه می‌داند از صبح که بر می‌خیزد تا شب که بخوابد چه چیزی در انتظار اوست؟ و ما نیز نمی‌دانستیم.
*
این روز هنوز به پایان نیامده بود که دخترمان به دنیا آمد؛ چند روز زودتر؛ بی‌مقدمه و به‌سرعت؛ کامل و سالم؛ الحمدلله.
تو مگو ما را بدان شه بار نیست
با کریمان کارها دشوار نیست

# تولد

# خانواده

# هدی

  • ۰ نظر
  • چهارشنبه ۱۴ شهریور ۱۴۰۳
  • :: بداهه

یکی از همین خاله‌پیرزن‌های متعارف، خواب عزیز را دیده که غصه‌ی ما را می‌خورد و چه و چه و یک دختر کوچک در بغلش هست که می‌گوید این لیلای من است.

من نمی‌دانم چرا چیزهایی که با چشم غیر مسلح هم می‌شود دید باید برود توی خواب؛ و چیزهایی که جایش توی خواب‌ها است بیاید توی زندگی واقعی.

# رؤیا

# هدی

  • ۱ نظر
  • شنبه ۲۰ مرداد ۱۴۰۳
  • :: عزیز

در قرآن چهارده بار عبارت «آتَیْنَا مُوسَی» آمده که ده بار بعد از این عبارت کلمه «الْکِتَاب» ذکر شده است.
اما چهار مورد دیگر:

ءَاتَیۡنَا مُوسَىٰ وَهَٰرُونَ ٱلۡفُرۡقَانَ
ءَاتَیۡنَا مُوسَى ٱلۡهُدَىٰ
ءَاتَیۡنَا مُوسَىٰ تِسۡعَ ءَایَٰتِۭ بَیِّنَٰتٖ
ءَاتَیۡنَا مُوسَىٰ سُلۡطَٰنٗا مُّبِینٗا

# هدی

  • ۰ نظر
  • سه شنبه ۱۵ اسفند ۱۴۰۲
  • :: ذکر

اعوذبالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم

وَاصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ ۖ
وَلَا تَعْدُ عَیْنَاکَ عَنْهُمْ تُرِیدُ زِینَةَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا ۖ
وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَکَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا

صدق الله

سوره کهف، آیه ۲۸

# هدی

  • ۰ نظر
  • پنجشنبه ۵ بهمن ۱۴۰۲
  • :: ذکر

بسم الله الرحمن الرحیم


۱- فَاصْبِرْ
(إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ)

۲- وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِکَ
۳- وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ
(بِالْعَشِیِّ وَ الْإِبْکارِ)


صدق الله

(مبارکه غافر - ۵۵)

# هدی

  • ۰ نظر
  • يكشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۲
  • :: ذکر
قرآن کریم
رساله آموزشی
هنر شیعه
گنجور
واژه یاب
ویراست لایو
تلوبیون