احساس می کنم مرحله ی جدیدی شروع شده.
الان نمی فهمی چی میگم...
# شهید
# مسعود
# پنجشنبهها
- ۱ نظر
- پنجشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۰
هیچ شرحی بر دو مطلب زیر نمینویسم. مخاطب خاص، خودش میفهمد:
نمونه ای از طرح کامل جذب نیرو در یک مجموعه دانشجویی- 1
نمونه ای از طرح کامل جذب نیرو در یک مجموعه دانشجویی- 2
امشب به قصهی دل من گوش میکنی
فردا مرا چو قصه فراموش میکنی
این دُر همیشه دَر صدفِ روزگار نیست
میگویمت، ولی تو کجا گوش میکنی؟
دستم نمیرسد که در آغوش گیرمت
ای ماه! با که دست در آغوش میکنی؟
روباه گفت:
«هیچ چیزی را تا اهلی نکنند، نمیتوان شناخت. آدمها دیگر وقت شناختن هیچ چیز را ندارند. آنها چیزهای ساخته و پرداخته از دکان میخرند. اما چون کاسبی نیست که دوست بفروشد، آدمها بیدوست و آشنا ماندهاند...»
آنتوان دو سنت اگزوپری
ترجمه: مرحوم محمد قاضی
یکی
دوستی را که زمان ها ندیده بود
گفت:
«کجایی که مشتاق بوده ام؟»
گفت:
«مشتاق به که ملول»