- ۰ نظر
- چهارشنبه ۲۹ شهریور ۱۳۹۶
چراغ را خاموش میکنم. توی تختشان دراز کشیدهاند.
-: «بابا! بیا کتاب بخون»
تاریک است و عینک ندارم و خوابم هم میآید. بهانه میآورم.
-: «خب بیا از دهنت گصّه* بگو»
* «گصّه» بر همان وزن و معنای «قصه»
[آقا مصطفی توی تاریکی با چراغ قوه بازی میکند]
-: این چیه پسرم؟
-: چراغ قروه.
-: چراغ قروه نه. بگو چراغ قوه.
-: آخه من بچهام. نیمیتونم بگم چراغ قوه؛ میگم چراغ قروه.
همیشه توانایی ذهن انسان در فهم متفاوت از کلمات یکسان برایم جالب بوده است. استعاره گویی و استعاره فهمی از ویژگیهای پنهان مغز ماست که درباره آن خیلی نمیدانیم. هنگام رشد زبانی بچهها فرصت خوبی پیش میآید که در این زمینه تفحص کنیم.
*
بچهها چون مهارت کافی برای استفاده از قاشق و چنگال ندارند معمولاً دستشان توی کاسه است و غذا خوردنشان با کثیفکاری همراه است. برای همین سر سفره معمولاً دستمال پارچهای کنار دست بچهها میگذاریم تا خودشان دستشان را تمیز کنند. جملهی «خب حالا دستت رو تمیز کن» بارها برای بچهها تکرار شده و کاملاً با نحوهی تمیز کردن دستانشان آشنا هستند.
دختر غذایش را خورده بود و میخواست به سراغ بازی برود. مادر برای این که لقمهای دیگر هم به او خورانده باشد میگوید: «ته بشقابت رو تمیز کن بعداً برو» و در کمال حیرت دختر را میبیند که دستمال پارچهای را به کف بشقاب میکشد!
ذهن دختر تفاوتی بین «تمیز کردن دست» و «تمیز کردن ته بشقاب» نمیگذارد. او هنوز این استعاره را بلد نیست. شگفت آور است که چگونه تا چند ماه دیگر این را به همراه دهها استعارهی دیگر میآموزد.
در آستانهی دههی فجر پیشنهاد میکنم این دو مکالمهی تلفنی تازه افشا شده «محمدرضا پهلوی» و «علی امینی» را بشنوید و بخوانید:
+ مکالمه تلفنی چهاردهم آبان ۵۷
+ مکالمه تلفنی پنجم دی ۵۷
جزییات جالب و قابل تأملی در این گفتگوها وجود دارد که برای کارشناسان علوم سیاسی و تاریخ میتواند جذاب باشد. اما برای من شروع هر دو مکالمه نکتهای شگفتانگیز داشت. شاه و امینی هیچکدام در هیچیک از مکالمات به هم سلام نمیکنند. «تعظیم عرض میکنم» از سوی امینی و «شب بخیر» و «روز بخیر» از طرف شاه، آغاز این مکالمات است.
زبان مهم است. زبان بسیار مهم است.
اوووووووووووووووومم [uuuuuuuuuumm] : همهی معانی مورد نیاز
د د د د د د د [da da da da da] : سایر معانی که با واژهی قبلی منتقل نشده باشد
#هفده ماهگی
آه [āh] : آب
باده [bade] : بالش
تو [tu] : پتو، پوشیدن لباس (وجه امری)
در [dar] : بیرون، رفت، در آوردن لباس (وجه امری)
دمو [damu] : تمام شد
می [mi] : من، برای من، به من
نه [na] : بله، خیر، من (و معانی دیگر)
نیر [nir] : شیر
#هفده ماهگی
برادر (به فارسی ایران: داداش) یکی از نسبتهای خانوادگی است و به فرد مذکری (غیر از خود فرد) که فرزند پدر و مادرش باشد اطلاق میشود. در افغانستان داشتن پدری واحد برای برادر بودن کفایت میکند. با این تعریف به پسری از مادر واحد ولی از پدر متفاوت برادر ناتنی گفته میشود.
در ایران به فرزندان یک پدر و دو مادر نیز ناتنی گفته میشوند. در ایران به برادر، داداش و یا اخوی هم گفته میشود.
ابلهانهتر از این هم میشود؟
حالا هی ارجاع بدهید به ویکی پدیا.
...
یک نکتهى دیگرى هم که من یادداشت کردهام و خوب است که تکرار کنم، این است: از پیشرفت علمى در کشور براى گسترش و نفوذ زبان فارسى استفاده شود. زبان خیلى مهم است برادران و خواهران عزیز! اهمیت زبان ملى یک کشور براى خیلىها هنوز دانسته و شناخته نیست. زبان فارسى باید گسترش پیدا کند. باید نفوذ فرهنگىِ زبان فارسى در سطح جهان روزبهروز بیشتر شود. فارسى بنویسید، فارسى واژهسازى کنید و اصطلاح ایجاد کنید. کارى کنیم که در آینده، آن کسانى که از پیشرفتهاى علمى کشور ما استفاده میکنند، ناچار شوند بروند زبان فارسى را یاد بگیرند. این افتخارى نیست که ما بگوئیم حتماً زبان علمى کشور ما فلان زبان خارجى است. زبان فارسى اینقدر ظرفیت و گنجایش دارد که دقیقترین و ظریفترین علوم و دانشها میتوانند با این زبان بیان شوند. ما زبان پرظرفیتى داریم. کمااینکه بعضى از کشورهاى اروپائى هم نگذاشتند زبان انگلیسى تبدیل شود به زبان علمى آنها - مثل فرانسه، مثل آلمان - اینها زبان خودشان را به عنوان زبان علمى در دانشگاههایشان حفظ کردند.
مسئلهى زبان، مسئلهى بسیار مهمى است؛ واقعاً احتیاج دارد به این که حمیت بهخرج دهید. یکى از اهتمامهائى که دولتهاى آگاه و هوشیار در دنیا انجام میدهند، تکیه بر روى گسترش زبان ملىشان در دنیا است. متأسفانه با غفلت خیلى از کشورها، این کار اتفاق نیفتاده؛ حتّى زبانهاى بومى را، زبانهاى اصلىِ بسیارى از ملتها را بکلى از بین برده یا تحتالشعاع قرار دادهاند.
بنده از پیش از انقلاب، از اینکه واژههاى بیگانه بىدریغ در دست و زبان مردم ما به کار میرفت و به آنها افتخار میکردند - کأنه کسى اگر چنانچه یک مطلبى را با یک تعبیر فرنگى بیان کند، این را یک افتخارى میدانست - همیشه رنج میبردم؛ متأسفانه تا امروز هم این باقى است! خیلى از سنتهاى غلط پیش از انقلاب، با انقلاب از بین رفت؛ این یکى متأسفانه از بین نرفت! یک عدهاى کأنه افتخار میکنند که یک حقیقتى را، یک عنوانى را با یک واژهى فرنگى بیان کنند؛ در حالى که واژهى معادل فارسى براى آن عنوان وجود دارد، دوست میدارند از تعبیرات غربى استفاده کنند؛ بعد حالا یواش یواش این دیگر به دامنههاى گستردهاى در سطوح پائین و سطوح عوامانه هم رسیده، که واقعاً رنجآور است.
من نمونههائى در ذهن دارم، که دیگر حالا لزومى ندارد آنها را عرض کنم...
دیدار 15 مرداد 92 با اساتید دانشگاه ها
از جذابیتهای پیامک فرستادن به زبان فارسی برای من، تمرین خلاصهگویی و کاملگویی ست. اینکه بتوانی با کمترین استفاده از حروف، پیامی را به راحتترین و گویاترین حالت منتقل کنی.
این جذابیت که منجر به دقت فراوان در «نوشتن» و به دنبال آن «خواندن» پیامک میشود در بعضی موقعیتها کار دستم میدهد. یعنی حسابی اعصابم را به هم میریزد و ناراحتم میکند.
یکی آنکه پیامکی به خط لاتین دریافت کنم و نویسندهاش عذر بدتر از گناهی بیاورد که: «تایپ لاتینم از فارسی بهتره»
دیگر آنکه با چنین فجایعی برخورد کنم: «مثینکه» یا «۶رمنده»
*
مهارت تایپ کردن یک قوای غریزی نیست و اگر تایپ کردن خط فارسی برای شما سختتر از خط لاتین است ضعف از تمرین شماست. چرا فشار کمکاری خود را به مخاطب وارد میکنید؟
در هر زبانی جایگزینهای مناسبی برای اکثر کلمات و عبارات وجود دارد. آنها را یاد بگیرید و به کار ببرید تا مجبور به چنین ابداعاتی نشوید. آیا «ظاهراً» هممعنای «مثینکه» نیست؟
مگر زحمت تایپ عدد «۶» با تایپ حرف «ش» چقدر فرق دارد؟
*
فرصت تمرین خلاصهگفتن و درستگفتن را از خود دریغ ندارید.
...
گاهی اوقات خواندن چند خط کوتاه از شما یا دوستی دیگر، چند ساعت از من وقت می گیرد.
یک بار از بالا به پایین می خوانم، یک بار از پایین به بالا.
بعد نکات مهمش را مرور می کنم؛
خط می کشم:
کلمه به کلمه، جمله به جمله، عبارت به عبارت.
از لابلای نامهها
۸۸.۰۸.۰۴