صاد

ص والقرآن ذی الذکر
صاد

یا بکُش؛
یا دانه دِه؛
یا از قفس آزاد کن.
.
.
.

صاد گرد
سر رسید موضوعی
نظرصاد
سر رسید ماهانه

عضو باشگاه وبلاگ نویسان رازدل

اگر مجنون دل شوریده‌ای داشت
دل لیلی از او شوریده تر بود

به برکت بوی سیب با چند وبلاگ و وبلاگ‌نویس خوب آشنا شدم که خارج از حلقه‌های ما و حلقه‌های حلقه‌های ما بودند و تابه‌حال افتخار آشنایی و استفاده از مطالبشان را نداشتم.
*
«سقوط آزاد به روایت من» و طلبه‌ی خوزستانی خوش‌قلمی که رتبه‌ی اول ریزنوشته‌های بوی سیب را کسب کرد. کوتاه‌نوشته‌های حقیقتاً موجز آقای لاری‌زاده به قلم شیخ‌صادق خودمان تنه می‌زند و در این هفته‌های خاموشی «ومضات» جای خالی‌اش را برایم سبز کرده‌است.
*
«نسیم منزل لیلی» را هم طلبه‌ای دیگر می‌نویسد به نام آقای آرمین. شگفت‌آورترین اتفاقی که در نوشته‌هایش می‌افتد پاورقی‌هاست. دقیق پاورقی می‌زند و خوب ترجمه می‌کند. خیلی خواندنی‌ست.
*
«شور تشنگی» نوشته‌های جوانی مشهدی‌ست که رتبه‌ی اول نوشته های عاشورایی را گرفت و کربلایی شد. البته رفقای خوبی هم دارد. رفقایی که مثل او اهل قلم و اهل سفر هستند.
*
و حسین سلیمانی عزیز که یک‌جورهایی همسایه می‌شویم و یک جورهایی همکار و کمی دوست و کمی آشنا. «یادداشت‌های یک طلبه» بیش از آن‌که طلبگی باشد رسانه‌ای‌ست و از این لحاظ به آقاسیدعلی و راغب توصیه‌اش می‌کنم.
*
شاعر و وبلاگ شعر خوب هم کم نیست. اما بگذارید در حد سوادم اظهارنظر کنم.

# اداره

# رازدل

  • ۴ نظر
  • سه شنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۰
  • :: بداهه
داشت می‌رفت مشهد.
گفتم: «آدم خوبه تنهاخور نباشه.»
گفت: «یعنی چی؟»
گفتم: «یعنی: یاد آورد از احبا و اصدقا و آن‌چه کرامت کنند، بذل یاران کند.»

# آیین

# مشهدالرضا

# دوست

  • ۴ نظر
  • دوشنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۰
  • :: پیامک

حومه کم کم از حضور خانه‌ها پر می‌شود
شهر دارد کم کم از بیگانه‌ها پر می‌شود

رفته رفته از مسافرهایِ بی قصد سفر
ازدحام خلوت پایانه‌ها پر می‌شود

عده ای در انتظارند این‌که روزی باز هم
کوچه‌های شهر از میخانه‌ها پر می‌شود

نیم هر اسطوره‌ای اغراق راوی بوده است
گوش تاریخ آخر از افسانه‌ها پر می شود

چشم‌های هاج و واج و بهت‌های بی‌دلیل
شهر کم کم دارد از دیوانه‌ها پر می‌شود

اصغر عظیمی مهر

# تاریخ

  • ۱ نظر
  • يكشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۹۰
  • :: بیت

نفرات حاضر در عکس به ترتیب از سمت راست، آقایان:
مجتبی تونه‌ای دبیر طرح ملی وبلا‌گ‌نویسی بوی سیب، دکتر حسینی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، دکتر لاریجانی رییس مجلس شورای اسلامی، من (!) ، دکتر صوفی معاون محترم صدای سازمان صدا و سیما، حجت الاسلام لطفی نیاسر مدیر رادیو معارف
زمان و مکان: پنجشنبه ۱۳ بهمن ۹۰ ، قم - تالار آیت‌الله فاضل لنکرانی (ره)

# اداره

  • :: بداهه
بعد از سی سال،‌ هنوز هم که به بازار می‌رود، برای پسرانش اسباب‌بازی می خرد -تلافی سال‌های سخت کودکی-

# خانواده

  • :: کودکی
مهمان را خدا می‌آورد؛ خدا هم می‌برد.
صاحبخانه باید عاقل باشد و زود بفهمد که خدا چرا این مهمان‌ها را آورد و چرا آن مهمان‌ها را برد.
قرن‌هاست که باب وحی مستقیم الهی به انسان بسته شده و خداوند از طریق نشانه‌های روزمره با بشر صحبت می‌کند.
صاحبخانه باید گوشش و هوشش تیز باشد.
* در ذکر حالات شبی که با برگزاری اختتامیه‌ی بوی سیب و آشپزی و مهمان‌داری گذشت...

# توحید

  • ۰ نظر
  • پنجشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۰
  • :: بداهه
  • :: نغز

می‌خواستم یه مطلب بامزه راجع به دلایل تاریخی و فرهنگی که در مورد عید گرفتن روز نهم ربیع‌الاول وجود داره بنویسم. اما اصلاً وقت ندارم. وقتی این مطلب خوب و کامل رو دیدم گفتم فعلاً بخونید تا بعداً سر یه فرصت مناسب راجع به این موضوع حرف بزنیم که:
«چی میشه وقتی همه می‌فهمن یه چیزی اشتباهی شده، اما هیشکی نمی‌تونه کاری بکنه که این غلط تصحیح بشه؟ یعنی همه با تقریب خوبی یقین دارن که یه اتفاق تاریخی یه وقت دیگه‌ای افتاده؛ اما هر سال یه روز دیگه رو یادبود میگیرن!»

# تاریخ

  • ۱ نظر
  • چهارشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۰
  • :: بداهه
قضاوت کار سختی‌ست و صدور حکم نهایی سخت‌ترین مرحله‌ی قضاوت است...
از حال و روز این روزهایم این‌جا نوشته‌ام.

# اداره

  • ۰ نظر
  • سه شنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۰
  • :: بداهه

دستم رو گرفتی با دستای خالی، یادته؟
دلم رو نشوندی تو باغی خیالی، یادته؟
...
حالا من موندم و این عکسا و مُشتی خاطره
زیر سایه‌بون اون باغ خیالی، یادته؟

# دوست

# کاکایی

  • ۲ نظر
  • دوشنبه ۱۰ بهمن ۱۳۹۰
  • :: بیت

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم

وَاصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ
ولاتعْدُ عَیْنَاکَ عَنْهُمْ تُرِیدُ زِینَةَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا
ولا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِکْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَکَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا

صدق‌الله العلی العظیم
کهف - ۲۸

* اسلام را برای همین اوامر و نواهی دوست می‌دارم. این‌ها به زندگی آدم جهت می‌دهد.

# دوست

# توحید

# سبک زندگی

  • ۰ نظر
  • يكشنبه ۹ بهمن ۱۳۹۰
  • :: ذکر

بیش از چهار سال پیش آقارضا با ذوق و شوق فراوان نرم‌افزار عجیبی را به من نشان داد که خیلی ساده، کارهای مهمی می‌کرد. یکی از چندین نرم‌افزار جدیدی که در بسته‌ی آفیس ۲۰۰۷ اضافه شده بود و اسم بی‌ربطی هم داشت: «وان نوت»
در این چند سال منتظر فرصتی بودم که بتوانم از امکانات «وان نوت» استفاده کنم. اما از آن‌جا که در رویکرد به فن‌آوری‌های جدید کلاً آدم محتاط و دیرباوری هستم این فرصت دست نداده بود تا دیروز که به نظرم رسید برای نظم دادن به یک پروژه‌ی جمع‌آوری اطلاعات دقیق و علمی شاید بتوانم از «وان نوت» استفاده کنم.
خیلی ساده نصبش کردم و همه‌ی یک متن مصاحبه‌ی طولانی را بند به بند در آن قرار دادم. نتیجه واقعاً چیزی شبیه معجزه بود: حجم زیادی از اطلاعات پراکنده و تکراری و چندلایه‌ی من منظم و تازه جاهای خالی معلوم شد.

توصیه می‌کنم به وقتش حتماً از این موهبت میکروسافتی استفاده کنید.

# فن‌آوری

  • :: بداهه

...
گاهی اوقات خواندن چند خط کوتاه از شما یا دوستی دیگر، چند ساعت از من وقت می گیرد.
یک بار از بالا به پایین می خوانم، یک بار از پایین به بالا.
بعد نکات مهم‌ش را مرور می کنم؛
خط می کشم:
کلمه به کلمه، جمله به جمله، عبارت به عبارت.

بعد دوباره از بالا به پایین می خوانم؛ از پایین به بالا
و مدت ها می گذرد و نمی‌فهمم که مشغول چه کاری بوده‌ام.
دست خودم نیست. کلمات این گونه بر من اثر می کند و کارم را می سازد.
کلمات جادویم می کند. سِحر می شوم انگار.

از لابلای نامه‌ها
۸۸.۰۸.۰۴

# زبان

# دوست

  • :: روایت امروز

شرکت ما دارای سال‌ها تجربه در تولید گذرنامه‌های جعلی و دیگر اسناد هویت است. تخصص ما استفاده از تجهیزات و مواد با کیفیت بالا برای تولید گذرنامه‌های تقلبی است. تمام ویژگی‌های مخفی گذرنامه واقعی به دقت توسط ما در اسناد کپی جعل می‌شوند.
برای کسب اطلاعات و جزئیات بیشتر در مورد گذرنامه‌های جعلی با کیفیت بالا، گواهینامه رانندگی، کارت شناسایی لطفا از وب سایت ما دیدن کنید.

یه همچین بازاریابی‌هایی داریم تو دنیا. باور کن واقعیه.

# رسانه

  • ۰ نظر
  • پنجشنبه ۶ بهمن ۱۳۹۰
  • :: بداهه

امروز دقیقاً «هفتصد و ده» روز از باز کردن این سر رسید دیجیتال می‌گذرد. «هفتصد و ده» دو برابر «سیصد و پنجاه و پنج» است و «سیصد و پنجاه و پنج» تعداد روزهای یک سال است به روایت ماه.
ساده‌تر بگویم: اول ربیع‌الاول هزار و چهارصد و سی و سه دومین سالگرد گشایش صاد است. این اولین سررسیدی‌ست که بیش از یک‌سال در آن نوشته‌ام و زیاد هم نوشته‌ام. آمار می گوید در این هفتصد و ده روز من «پانصد و هشتاد و هفت» یادداشت منتشر کرده‌ام که می‌شود به عبارتی ۰.۸۳ نوشته در هر روز. یعنی هشتاد و سه درصد روزهایم را (تعطیل و غیرتعطیل، در سفر و حضر) با نوشتن سر کرده‌ام. این آمار امیدوارکننده‌ای‌ست برای آدمی که در خواندن و نوشتن و منتشر کردن وسواس دارد.
*
این‌ها را گفتم که چه؟
لطفاً در نظرخواهی جدید صاد شرکت کنید. این نظرخواهی یکی دو هفته‌ای بیشتر فعال نخواهد بود. لطفاً -حتی اگر می‌توانید- بیش از یک‌بار نظر ندهید. شما می‌توانید حداکثر سه گزینه را انتخاب کنید.
سه دسته‌ای از مطالب صاد را برگزینید که از انتشار آن‌ها بیش‌تر از بقیه خوشحال می‌شوید. هر چند که هدف من از نوشتن صاد صرفاً خوشحال‌کردن شما نیست؛ اما شما کدام دسته از مطالب را بیش‌تر دوست می‌دارید؟ نظر شما برایم مهم است.
*
دیدگاه‌های غیرتستی‌تان را هم زیر همین یادداشت بنویسید.

# رازدل

# صاد

  • ۹ نظر
  • چهارشنبه ۵ بهمن ۱۳۹۰
  • :: بداهه

دو ارزش در جوان شما به خوبی تبلور پیدا کرد که هرکدام به تنهایی مایه‌ی افتخار است:
یکی جنبه‌ی علم و تحقیق و تسلط بر کار مهمی که زیر دستش بود... این یک بُعدش است که مایه‌ی افتخار است هم برای خانواده و اطرافیان، هم برای ما.
بُعد دوم اهمیتش بیشتر است که همان بُعد معنوی و الهی است. بُعد دوم همان چیزی است که او را آماده می‌کند برای شهید شدن.
حالا البته شهیدشدن برای ما که اهل دنیا هستیم، برای شما که پدر و مادر و همسر هستید و محبت دارید نسبت به او، تلخ است چون در عرصه‌ی ظاهر زندگی فقدان است؛ از دست دادن است؛ این پوسته‌ی شهادت است... لکن اصل شهادت چیزی غیر از این است، برتر از این حرف‌هاست. اصل شهادت این است که انسان ناگهان از درجات عالیه‌ی الهی سر دربیاورد و مقامش از فرشتگان بالاتر برود. آن زندگی اصلی که همه‌ی ما بعد از چند سال بالاخره واردش می‌شویم خواه ناخواه، در آن زندگی ابدی جایگاهش عالی بشود، رتبه‌اش عالی بشود، مورد توجه باشد، فیض او در روز قیامت به دیگران برسد: یَسْعَى نُورُهُم بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ بِأَیْمَانِهِم؛ در ظلمات قیامت وقتی بندگان خوب که از جمله‌ی آنها جوان شماست، حرکت میکنند آنجا را روشن می‌کنند. در آن روز منافقان می‌گویند از نورتان به ما هم بدهید و اینها جواب می‌دهند: قِیلَ ارْجِعُوا وَرَاءکُمْ فَالْتَمِسُوا نُورًا؛ بروید پشت سرتان را نگاه کنید، زندگی دنیایی‌تان را نگاه کنید، اگر نوری قرار است داشته باشید از آنجا باید داشته باشید.
این بُعد دوم شخصیت جوان شما و همه‌ی شهداست. (+)

# رهبر

# شهید

  • ۰ نظر
  • سه شنبه ۴ بهمن ۱۳۹۰
  • :: روایت امروز
آخرین روز ماه صفر می‌توانست عزا نباشد؛ اگر غدیر را فراموش نمی‌کردند...

# تاریخ

# اهل بیت

  • ۰ نظر
  • دوشنبه ۳ بهمن ۱۳۹۰
  • :: بداهه
قرآن کریم
رساله آموزشی
هنر شیعه
گنجور
واژه یاب
ویراست لایو
تلوبیون