...
خوش آمدی به مزارم نمودهای یادم
بخوان تو سورهی الحمد تا کنی شادم
...
# توبه
- ۲ نظر
- پنجشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۱
...
خوش آمدی به مزارم نمودهای یادم
بخوان تو سورهی الحمد تا کنی شادم
...
عهد کرده بودم که تا پایان امتحانات روزانهنویسی را تعطیل کنم. اما هفدهم دیماه برای من یک روز معمولی در تقویم نیست.
روزهای غیرمعمولی همیشه روز تولد یا مرگ کسی؛ روز عقد و ازدواج؛ روز اول و آخر سال یا روز وقوع اتفاقات بزرگ تاریخی نیستند.
در تقویمِ دلِ ما بعضی ساعتها، بعضی لحظهها و بعضی روزها غیرمعمولی هستند چون خدا در آن اوقات جلوههایی کرده و معجزاتی نشانمان داده. معجزاتی که قلبمان را از درون لرزانده و حالمان را در برون تغییر داده.
این لحظهها و این روزها را باید گرامی داشت و قدر دانست.
*
برای شرح کامل آنچه در هفدهم دیماه هشتاد و هشت بر ما رفت هنوز خیلی زود است...
صبح زود رفته توی آشپزخانه به پخت و پز. یک پیمانه و نصفی برنج بدون نمک و روغن بار گذاشته.
می گویم: «چرا اینقدر کم؟ چرا بی نمک و روغن؟»
می فرماید: «برای شما نمی پزم که؛ برای گنجشک ها ست.»
*
غذای یک هفته ی پرنده ها را صبح جمعه می پزد و هر روز یک کاسه می ریزد پشت پنجره تا در سرمای زمستان صدای بال زدن و جیک جیکشان در خانه بپیچد.
بحث مفصلی آماده کردهام راجع به «مهارتهای زندگی در دنیای دیجیتال» که فردا برای مادران یک دبیرستان خوب تهران ارائه کنم.
همیشه قبل از چنین جلساتی در ذهنم سؤالاتی که ممکن است در حین جلسه پیش بیاید حدس میزنم و پاسخی برایشان آماده میکنم. بعضی وقتها هم سیر بحث را به گونهای میچینم که اصلاً چنان سؤالی پیش نیاید.
تنها سؤالی که اگر بکنند در میمانم و پاسخ معقولی برای گفتن ندارم این است که: «منبع این حرفها کجاست؟» یا «چرا ما باید به این حرفها و توصیهها عمل کنیم؟ مگر شما کی هستید؟»
حق دارند. من نه تحصیلاتی در این موضوع دارم و نه این حرفها را با آدمی خبرهتر از خودم چک کردهام و نه حتی خبرهای میشناسم که به این توصیهها باور داشته باشد. توصیههای من دربارهی «اینترنت و مسألهی رشد» در سطح نظریهپردازی است و میدانم که خیلی از اطرافیانم اساساً با آن مخالفند. باید یک طوری خودم را قانع کنم:
چه میتوان کرد؟ امروز کادر مدرسه من را دعوت کردهاند. اگر روزی دیگر فردی دیگر را دعوت کردند میتواند برود و استدلالهای خودش را بیاورد و لزوم حضور دانش آموزان در اینترنت را تطهیر کند. تکلیف من چیز دیگری ست.
احتمالا «میلاد دخانچی» را با برنامه گره می شناسید. سر پر شوری دارد و علی رغم پیچیده فکر کردن، ساده حرف می زند. این خصلتش را دوست دارم.
مقالهی مؤدبانه، خوب و نفسگیری نوشته در وبلاگش با عنوان «عبور از آوینی» که خواندنیست و برای علاقمندان گفتمان وحید جلیلی و سینه چاکان رضا امیرخانی تأمل برانگیز است.
البته پیش نیاز فهم دقیق کلمات دخانچی، اشراف بر اندیشه آوینی و نوع برخورد جامعهی حزب اللهی با اوست. همینطور آشنا بودن با نوع نگاه دخانچی به انقلاب اسلامی و باور میزان و نوع تعهدش به آرمانهای امام.
نگاه دخانچی را به عنوان یک طرح نو و ایجابی برای برون رفت از وضع موجود میپسندم. هر چند تا تبدیل شدن به گزارههای عملی فاصله فراوانی دارد.
میگه: امیدی هم داری به رتبه در جشنواره عمار؟
میگم: از اولش هم نداشتم!
میگه: پس آزار داشتی اینقدر اصرار کردی که دلبندان به عمار برسه؟
میگم: من بیشتر دنبال این بودم که یه دونه فیلم به مجموع آثار ارسالی به جشنواره عمار اضافه بشه. درسته ما مدافعان کیفیت فرهنگیم؛ اما باید محافظان کمّیّتش هم باشیم!
چون اولین دفعهای است که باید برای امتحان بچهها از کتاب تاریخ سوم سؤال طراحی کنم، نمیتوانم حدس بزنم که چه سؤالی آسان و چه سؤالی سخت است.
مثلاً این نمونه را ببینید:
*
رضاخان پیش از رسیدن به سلطنت کدام یک از اعمال زیر را انجام نداد؟
الف) شرکت در مراسم عزاداری محرم
ب) برداشتن حجاب و رواج منکرات
ج) تعطیلی مشروب فروشیها و قمارخانهها
د) جلوگیری از درج مطالب خلاف شرع در مطبوعات
*
خیلی ساده است؟ خیلی تلخ است؟ خیلی عبرت آموز است؟ خیلی تاریخ تکرار می شود؟