ساعت ۱۸:۰۰ ، خیابان حبیباللهی
آقای مهندس ناظر، مدیرکل مجرد، مسافرِ خستگیناپذیر جادهی علاءالدولهی سمنانی
آتشفشان مهربانی و لطافتش پایانی ندارد؛ از بس که سادهدل است و میدانی که سادهدلان را زودتر به بهشت راه میدهند. برادرِ بهشتیِ پانزدهسالهی من!
بزرگ شدهاست؛ پیر شدهام. قبل از هر چیز خوب همدیگر را نگاه میکنیم: ۸۷، ۸۸، ۸۹، ۹۰، ۹۱. کدام خواب غفلتی اینهمه سال دوری را بر ما تحمیل کرد؟
همدمِ نامرئیِ شبهای مهتابی یزد، شبهای مهتابی نجف، شبهای مهتابی قم. چهارده سال است که بییادِ هم مشهد نرفتهایم -چهارده سال برای خودش یک عمر است- ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار.
...
اَلسَّلامُ عَلى اِبْراهیمَ خَلیِل اللهِ
...
# آدمها
# دوست
- ۴ نظر
- سه شنبه ۳۱ مرداد ۱۳۹۱