رفتن به درون زندگی این مردم و تنفس در هوای پاک آنها امسال هم نصیبمان شد. خوش بود.
# ایران
# سفر
# اداره
- ۰ نظر
- چهارشنبه ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۳
به درخواست دوستان در توضیح جدول اولویت بندی نکتههایی را از خودم اضافه میکنم:
کارهای ما الزاماْ در یکی از این چهار قسمت جدول قرار میگیرند. اما چطور باید فهمید که چه کاری در چه خانهای قرار دارد؟
۱- کارهای فوری - ضروری:
کارهایی که انجام ندادن آنها غیرممکن است و زمان انجام دادن آنها هم محدود و نزدیک است. مثل امتحان پایان ترم. در حالت عادی دانشجو نمیتواند امتحان ندهد و نمیتواند امتحان را در زمانی غیر از موعد مشخص بدهد. لذا امتحان در فصل امتحان «فوری - ضروری» است. به تناسب میزان درسخوان بودن فرد، زمانی که امتحانات از خانهی ۳ به خانهی ۱ میآید متفاوت است!
آدم موفق تقریباْ همیشه خانه ۱ جدولش خالی است و یا حداکثر یکی دو کار در آن وجود دارد.
۲- کارهای فوری - غیرضروری:
من برای شما بستنی خریدهام و شما مرددید که بخورید یا نه. خوردن بستنی غیرضروری است، اما برای خوردن آن فرصت محدودی دارید و بعد از آب شدن دیگر خوردنش فایدهای ندارد. کارهای فوری - غیرضروری معمولاْ کارهای کوچک و زودگذری هستند که اغلب میتوان قید فوریت آنها را هم حذف کرد. خب بستنی را در یخبند بگذارید و بعداْ بخورید.
مثلاْ من میخواهم فیلم چ را در سینما ببینم. این فیلم فقط تا چهارشنبه روی پرده است. فوری - غیرضروی. از خودتان بپرسید: اگر چ را در سینما نبینم چه میشود؟ خب بعداْ در تلویزیون میبینم! به همین راحتی در مضیقههای زمانی کارهای خانهی ۲ به خانهی ۴ پرتاب میشود.
البته برخی اعتقاد دارند که اتفاقاْ باید این کارها را زود انجام داد و از شرش خلاص شد. اعتقاد بیخودی است.
۳- کارهای غیرفوری - ضروری:
خانهی ۳ معمولاْ مال کارهایی است که از یک روزی به بعد مجبور میشوید به خانهی ۱ بفرستید! مثل پروژهی یک درس دانشگاهی که اول ترم از استاد گرفتهاید. اگر مثل بچهی آدم در همان اواسط ترم تحویل بدهید از جدول پاک میشود. وگرنه مجبورید در فصل امتحانات از خانهی ۳ به خانهی ۱ ببریدش.
آدمهای موفق آنهایی هستند که خانه ۳ جدولشان واردات زیاد و صادرات اندک دارد. یعنی کارهای ضروری را تا قبل از فوری شدن شناسایی میکنند و انجام میدهند و خانه ۱ را برای امور حیاتی خالی نگه میدارند و بار اضافه به آن تحمیل نمیکنند.
۴- کارهای غیرفوری - غیرضروری:
این خانه طراحی شده تا من و شما با خیال راحت بتوانیم کارهایی را انجام ندهیم. در حقیقت خانهی ۴ محل قرار گرفتن کارهای خارج از توان و ظرفیت اجرایی فعلی ماست. نوشتن این ایدهها از ننوشتنشان بهتر است. اما معمولاْ هیچ کاری از این خانه به خانههای دیگر جابجا نمیشود. یا در پی یک حادثه یا پیشامد و فشار غیرمنتظره یا فراغت ناخواسته آنها را انجام میدهیم و پاک میشود. یا همیشه همانجا میماند. آدم موفق برای کارهای خانهی ۴ برنامه ریزی نمیکند.
*
مهمترین نکته این است که شما باید این جدول را مرتب به روز کنید. یعنی
حداکثر هفتهای یک بار همهی بخشها را مرور کنید. در هر بار مرور ممکن است
کاری از جدول حذف شود و یا جای کاری از خانهای به خانهی دیگر تغییر
یابد. مثلاْ وقتی به موعد انجام کاری که فوری نبوده نزدیک میشوید، آن کار
از ردیف غیرفوری به ردیف فوری نقل مکان میکند. و یا وقتی از موعد انجام
کاری میگذرد آن کار از ردیف فوری به ردیف غیرفوری جابجا میشود و یا حذف
میشود (سوخت میشود!) همینطور هر وقت کاری انجام میشود بلافاصله باید
از جدول پاک شود.
*
در ابتدای کار با این جدول، برای تقسیم کارهایتان بین خانهها وسواس نداشته باشید. خیلی راحت کارها را در خانهها بنشانید. بعد از چند هفته کم کم همه چیز جای درست خودش را پیدا میکند.
... بد نیست اگر گاهی کمی خاص بودن را کنار بگذارید و عوامانه به دنیا بنگرید.از سر صدق توصیهی دلسوزانهای کردهای. فقط معلوم نیست اگر قرار بود به این توصیه عمل کنم، آن وقت چطور با هم آشنا شده بودیم؟ چرا صاد را مینوشتم؟ و چرا صاد را میخواندی؟
از دریچهی ادب فارسی «دامادیِ فرهاد» به اندازهی لازم و کافی متناقضنما و شیطنت آمیز است و نیازی به شرح و تفصیل و تحشیه ندارد. اضافه بفرمایید که شنبه شب باشد و تهران و بنده هم بنده زاده را زیر بغل بزنم و شرفیاب شوم جهت عرض تبریک و شادباش.
محاسبه بفرمایید میزان تعجب و تحیّر دوستان را و اندازهی بهجت و سرور آقا مصطفی را.
تصویر موجود هم اثر طبع میرزا امیرحسین خان عکاس باشی، ملتزم رکاب همایونی و از ارادتمندان درگاه است.
تو: شما در مورد وام جانبازی خرید خونه اطلاعات دارید؟
من: ...
تو: ...
من: راست باز و پاک باز و امیر باش.
روزی شیخ ما -بوسعید رضی الله عنه- در نشابور بر نشسته بود و جمع متصوفه در خدمت او بودند و به بازار فرو میشدند. جمعی برنایان میآمدند برهنه، هر یک از ارپایی چرمین در پای کرده و یکی را بر گردن گرفته میآوردند. چون پیش شیخ رسیدند، شیخ پرسید: این کیست؟ گفتند: امیر مقامران است. شیخ او را گفت: این امیری به چه یافتی؟ گفت: ای شیخ به راست باختن و پاک باختن... شیخ نعره ای بزد و بگفت: راست باز باش و پاک باز باش و امیر باش
اسرار التوحید فی مقامات شیخ ابوسعید
از میان چهارهزار شاه بیت معاصر ایران، محمدعلی بهمنی دویست بیت را انتخاب کرده و فصل پنجم با نام دردانه چاپ کرده. انصافاً انتخابهای خوبی است و ابیات ماندگاری در این کتاب جمع شده. برایم جالب بود که تعداد زیادی از غزلها و تک بیتهایی که در صاد منتشر کرده بودم در این کتاب دیدم.
داشتن دردانه را به شما توصیه میکنم. هر چند که این کتاب را -به اصرار خودم- حسین امروز در نمایشگاه کتاب برایم هدیه گرفت!
آخرین جلسه از دومین سالی که برای بچههای سوم دبیرستان «تاریخ معاصر ایران» تدریس کردم سپری شد.
امسال ضمیمهای سه درسی با عنوان بیداری اسلامی به کتاب تاریخ اضافه کردهاند که حجم کار را به بیست و هشت درس افزایش داده است. جالبتر این که یک سال تحصیلی حتی بدون احتساب تعطیلیهای تقویمی مناسبتی به زور بیست و پنج جلسه میشود و معلوم نیست معلم بیچاره و دانشآموزان بیچارهتر چطور قرار است در این زمان فشرده با کتاب تاریخ معاصر ایران (که تنها سرفصل تاریخی بچههای ریاضی و تجربی در دبیرستان است) کنار بیایند! بعلاوه اینکه دو درس از سه درس ضمیمه اصلاً محتوا و رویکرد تاریخی ندارد و صرفاً به نقل اتفاقات رخ داده در چهار سال گذشته در کشورهای اسلامی میپردازد که حتماً نمیتوان به آن نام تاریخ داد.
*
از کلاس امسال راضی نیستم. در بیست و یکی دو جلسهای که داشتیم، نشد که خیلی فیلم و تصویر و کتاب به بچهها نشان بدهم و عمدهی وقتمان به نقل و تحلیل شفاهی مباحث کتاب گذشت.
تو: یاد و خاطرهی معلمانی که یک زمانی تحویل میگرفتند، گرامی باد! مبارکه :)
من: سلام آقا سعید؛ دعا کن حالا که دیگه سانتریفیوژها نمیچرخه، لااقل چرخ زندگی همهی معلمهای یهلاقبا بچرخه. مخلصیم و دعاگو.
تو: امان از رفقای ما که وسط عشق و عاشقی هم متلک سیاسی میندازن!
من: سیاست ما عین عاشقیت ماست آقا سعید!