صیاد!
آهویی که به بند کردی نکُش!
بیانداز دام را
بیافشان دانه را
بند کن آهو را
بگیر؛ اما نکُش!
اگر کُشتی، لذتش تمام میشود. یک روز شکمت سیر میشود و بعدش هیچ.
صیاد!
تاجر باش!
آهو را بگیر و تحویل سلطان بده:
- هم لذت صید را بُردی؛
- هم نازشست گرفتی؛
- هم شدی شکارچی بارگاه قدس.
سلطان بهتر میداند با آهوی در دام چه کند.
اول بهمن هشتاد و هشت به عنایت حضرت در ایوان مقصوره نوشتم این را، بعد از فریضهی عشاء، برای برادر عزیزی که در کار صیدِ دل است و میدانم که اینجا را هم میخواند.
انتشار اولیه در راوی
# مشهدالرضا