- ۰ نظر
- سه شنبه ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۶
*
من آدم فرهنگ هستم و از سیاست چیزی نمیدانم. برای همین ملاکهای سیاسی صلاحیت افراد را یا نمیشناسم یا نمیتوانم تطبیق بدهم. البته به نظرم بدون ورود به مباحث سیاسی هم میشود «نفر بهتر» را پیدا کرد. قبلاٌ هم گفته بودم که به آدمِ «چاق» یا «پیر» رأی نمیدهم و میدانی که «چاق» و «پیر» صفتی فرهنگی و تربیتی است.
**
بر اساس آن چه میدانم شهادت میدهم؛
و آنچه میدانم بر اساس شنیدهها یا به واسطهی رسانهها نیست؛
و آن چه میدانم از ارتباط مستقیم و بیواسطهی من با خانوادهی آقای «سید ابراهیم رییسی» حاصل شده:
***
شهادت میدهم مردی که چند دهه بالاترین قدرتهای قضایی کشور را در اختیار داشته؛
و حالا چند وقتی است زمان امور ثروتمندترین نهاد مالی این سرزمین را بر عهده گرفته است؛
زندگی خانوادگی و خصوصی متفاوتی از پدر من که پنجاه سال کارگری و معلمی کرده ندارد؛
خانهاش و اسباب زندگیاش و جهیزیهی دخترانش و کار و بار دامادهایش تفاوت معناداری با زندگی ما ندارد.
****
و امید دارم این شهادت برای آنکه ذرهای اهل فرهنگ و تربیت است -و به صدق گفتار صاد اعتماد دارد- راهگشا باشد.
مثالی میزنم:
«شما وارد اتاق تاریکی شدهاید و بوی تعفن همهجا را گرفته است. چراغ قوهای روشن میکنید و در گوشه و کنار اتاق به دنبال زبالهای یا لاشهای یا غذای فاسدی میگردید. اگر منبع آلودگی را پیدا کردید آن را بیرون میاندازید.»
به این می گوییم: «مبارزه با فساد»
«شما وارد اتاق تاریکی شدهاید و بوی تعفن همهجا را گرفته است. پردهها را از جلوی پنجره کنار میزنید و دریچهها را میگشایید تا آفتاب مستقیم به داخل بتابد. منشأ آلودگی دیده میشود و بخش مهمی از آن در پرتو نور خورشید مضمحل میشود.»
به این میگوییم: «شفافیت»
- انتشار خلاصهی فهرست هزینههای انتخاباتی و منابع تأمین آن (منابع بیش از ده میلیون تومان)
- انتشار فهرست اموال منقول و غیرمنقول خود، همسر، فرزندان، اقوام درجه یک و بستگان تحت تکفل رییسجمهور و تمامی اعضای هیأت دولت و به روزآوری سالانهی آن
- انتشار جدول حقوق، مزایا و وامهای دریافتی رییس جمهور و تمامی اعضای هیأت دولت، مدیران و معاونان کلیه سازمانها، ادارات و بانکهای دولتی به صورت ماهانه
- انتشار فهرست هدایای دریافتی (بالای ۵۰۰ هزار تومان) از هر نهاد خصوصی یا عمومی در طول دورهی مسؤولیت تمامی اعضای هیأت دولت، مدیران و معاونان کلیه سازمانها و ادارات و بانکهای دولتی حداکثر دو ماه پس از دریافت
- تلاش برای اجرای شفافیت (مشابه موارد بالا) در مورد نمایندگان مجلس و مدیران و مسؤولان تمامی بخشهای غیردولتی، شبه دولتی و عمومی
من با مشارکت آقازاده و صبیه در سفر اخیر، فهرستی از اقدامات مورد نیاز فرهنگی و اجرایی برای بهرهوری بیشتر کودکان و نوجوانان از فضای معنوی و فرهنگی آستان قدس رضوی تهیه کردهام که انشاءالله در زمان مقتضی تقدیم خواهم کرد.
این را یوشکا فیشر وزیر امور خارجه سابق آلمان نوشته است:
اکنون که دونالد ترامپ بهعنوان رئیسجمهور آمریکا انتخاب شده، دیگر شکی وجود ندارد که «غرب» به آن معنایی که تاکنون بهکار میرفت هم به پایان راه رسیده است.
...
دقیقتر بخواهیم بگوییم، غرب زمانی پایهگذاری شد که آمریکا تصمیم گرفت به دفاع از متحدانش برخیزد. نظم موجود در دنیای غرب بدون ایفای نقش از سوی آمریکا دوامی نخواهد داشت و این درست همان چیزی است که احتمالا در دوره ریاستجمهوری دونالد ترامپ بهشدت در خطر خواهد بود. در چنین شرایطی، این آینده غرب است که مورد تهدید قرار میگیرد.
...
خب، ممکن است این سؤال پیش بیاید که بعد از آنچه میشود؟ بدون شک چین دارد برای پذیرفتن نقش رهبری آمریکا در جهان آماده میشود. چینیها قصد دارند جای آمریکا را در معادلات جهانی بگیرند. در اروپا، ملیگرایان افراطی از دخمهشان بیرون آمدهاند. زمانش که فرا برسد آنها هم ارواح پلیدشان را به جان اروپا - و البته همه جهان - خواهند انداخت.
تصاویر گرفته شده از حراجهای تهران اولین نمونههای رسمی از گردهماییهای اختصاصی و علنی طبقهای جدید از عموماً تهرانیها است که در سالهای اخیر به شکل سرسام آوری ثروت اندوخته است. اخبار حراج تهران ما را وادار میکنند بپرسیم چه بی عدالتیهای اقتصادی و یا فسادی منجر به انباشت سریع سرمایه برای بخش کوچکی از جامعه به این شکل شده است؟ آن هم جامعهای که سی و چند سال پیش با امید برقراری عدالت اجتماعی و اعتراض به تقسیم ناعادلانه ثروت، انقلابی بزرگ را پشت سر گذاشت.
خبر چکش خوردن یکی از “هیچ” های رومیزی پرویز تناولی به قیمت ۲۸۰ میلیون تومان چند ساعت بعد از خبر شلاق خوردن کارگران معترض به اخراج از معدن طلای آق دره منتشر شد. و در هر دوی این خبرها یک چیز روشن است: وضعیت موجود چنان تثبیت شده که دیگر ترس و خجالتی از نمایش رابطه خود با پول ندارد.
دیگر دوران خجالت از علنی کردن تسهیلات ویژه و برنامههای تفریحی برای ثروتمندان به سر آمده، همانطور که دیگر از عریانترین شکل سرکوب طبقاتی، یعنی شلاق زدن کارگرانی که برای دریافت حداقلها اعتراض کردهاند شرمی وجود ندارد. رسانهای شدن این دو در کنار هم به ما یادآوری میکنند که در یکی از مهمترین لحظات تغییر در مناسبات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در ایران هستیم. شعارهای دیواری درباره مستضعفین یک به یک پاک میشوند و جایشان را به «کار عار نیست» های شهرداری میدهند. قرار است فکر کنیم آنها که در عکسهای حراج تهران لبخند میزنند خیلی کار کردهاند و آن کارگرانی که شلاق میخورند تنبل و زیاده خواه بودهاند. اما تلاش وضعیت موجود در توجیه خود بی نتیجه است: هر دو تصویر برای ما به یک اندازه مشمئز کننده و فراموش ناشدنی است.
امروز که برای اولین بار از دخترک پرسیدم «چیزی میخواهی برایت بخرم؟» برای اولین بار در جواب گفت: «عروسک!» (حس و حال این لحظه و این خواسته خیلی قابل توصیف نیست و از شرح آن صرف نظر میکنم.)
به تجربه میدانستم که باید چیزی هم برای پسرک بخرم. در مغازهای چشمم به این دو تا افتاد: کپلک و صورتی؛ ایرانی، بامزه و خلاقانه. بدون تردید خریدم و به خانه بردم.
دوقلوها خیلی سریع با بچهموشهایشان دوست شدند و انس گرفتند. نمایش بازی کردن از مفیدترین بازیهای کودکانه است که بزرگترها را هم حسابی سرگرم میکند. با عروسکهای دستکشی میتوان سالها برای بچهها قصه بافت و بارها با هم بازی کرد.
*
تنها نکتهی منفی این اسباببازی را موقع گرفتن عکس بالا فهمیدم. پشت برچسب فارسی «شهر موشها» نوشته: «MADE IN CHINA»
سخنرانی دانش آموزی امروز را دو بخش کردم. در ابتدا به معنا و جایگاه «تولی» و «تبری» در فروع دین پرداختم و در ادامه در تبیین صفت «شیطان بزرگ» برای آمریکا -که نفرت از او یکی از مصادیق «تبری» است- به ذکر یک به یک گناهان کبیره (دزدی، قتل، فحشا، قمار، شراب، کفر و غفلت) و نقش امپراتوری فرهنگی آمریکا در پیادهسازی و گسترش این گناهان در جهان پرداختم.
از دوستانی که برای ایدهیابی با من همراهی کردند ممنونم.
در آن سالهای زد و خورد، یک بار مسلمانان داشتند میرفتند برای حج؛ کاملاً صلح آمیز و با حداقل سلاح. مشرکان قریش جلویشان در آمدند که نمیشود. حالا هر یأجوج و مأجوجی میآمد مکه برای حج با سلام و صلوات هم بر میگشت. اما جلوی کاروان یثرب را گرفتند که نمیشود. نشستند به مذاکره. توافق کردند که مسلمانان بیخیال هدف صلح آمیز خودشان بشوند و برگردند. در عوض قرار شد بعداً اگر خواستند تحت تدابیر سختگیرانه و برای مدت محدود به زیارت بیایند.
در حقیقت خواستهی مشرکان برآورده شد. مسلمانان نقد را دادند و نسیه را گرفتند. تازه نمایندهی مشرکان قبول نکرد که بالای متن توافقنامه نام خدای رحمان و رحیم بیاید. پس نوشتند: «بسمک اللهم» نام پیامبر را هم نگذاشت با احترام بنویسند. فقط نوشتند: «محمد پسر عبدالله» [عالم به فدای نامش]
قبل از آنکه کار به توافق بکشد، وقتی که هنوز معلوم نبود چه بر سر آنان خواهد آمد، پیامبر همه را جمع کرد زیر درخت و پیمان گرفت که در هر آن چه پیش خواهد آمد -چه نبرد و چه غیر آن- با او باشند.
آن صلح شد حدیبیه. آن بیعت هم رضوان.
*
یک سال بعد خیبر تسلیم شد. سه سال بعد هم مکه را فتح کردند: بیخونریزی.
در خیالات خام و شیرین خودم میانگارم:
این توافق «حدیبیه» است؛ سال «دولت و ملت؛ همدلی و همزبانی» هم بیعت رضوان.
چه کسی آن روز که آن قرارداد خفت بار را مینوشتند باور میکرد؟
خدایا، چشم ما را به جمال فاتح مکه روشن کن!
پ.ن:
إذا ظهر القائم (عج) قام بین الرکن و المقام و ینادی بنداءات خمسة: الأول: ألا یا أهل العالم أنا الإمام القائم...