اول اردیبهشت ماه جلالی است و همینکه یادداشت اول سال را این همه دیر مینویسم، نشان میدهد که شرایط عادی نیست. فروردین نود و نه در قرنطینه شروع شد و دیروز با ویرانی خانهی پدری به پایان رسید.
با اینکه همه چیز در دنیا به هم ریخته است، اما به شکل خجالتآوری، در سال قبل به اهداف از پیش تعیین شدهی خودم رسیدهام. در سال جستجوی معنا بالاخره با تولید و پخش آنچه آرزویش را داشتم به شغلم معنا دادم، لذت بازگشت به معلمی و تاریخ را چشیدم و در آخرین روزهای سال بالاخره قفل مؤسسه معجزهوار شکست و جریان مقدسی که منتظرش بودم به راه افتاد.
در آخرین سالِ فردِ یک قرنِ زوج چه چیزی ممکن است منتظرمان باشد؟ نباید اشتباه بکنیم. نود و نهی در پیش داریم که هیچ صدی در پس ندارد. تاریخ با ریاضی فرق دارد. بعد از نود و نه، صفر است. همه چیز صفر میشود. سال دو صفر اولین سال از قرن فرد بعدی است که مثل دیواری تاریک در انتهای تقویم امسال ایستاده است.
سال نود و نه سال آخر است. کمربندها را ببندید و چمدانها را جمع کنید. کارهای نیمه کاره، تعهدات جا مانده، تصمیمات نگرفته و ... را باید در همین قرن بگذاریم و بگذریم.
سال آخر فقط یازده ماه دارد. باید زودتر بجنبیم.
# در جستجوی معنا
# سالنام