صاد

ص والقرآن ذی الذکر
صاد

یا بکُش؛
یا دانه دِه؛
یا از قفس آزاد کن.
.
.
.

صاد گرد
سر رسید موضوعی
نظرصاد
سر رسید ماهانه

عضو باشگاه وبلاگ نویسان رازدل

اگر مجنون دل شوریده‌ای داشت
دل لیلی از او شوریده تر بود

۱۱۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «برادر» ثبت شده است

نذار که سفره ی دلت  :  پیش غریبه وا بشه
این بغض نشکسته باید  :  سهم خود خدا بشه

نشون بی نشون من :  به قلب آسمون بزن
تا مردم از روی زمین  :  ستاره‌تو نشون بدن

وارث نجیب زخمای درشت   :     طاقت دلای پرپر نداری
سرتو رو شونه های من بذار   :   وقتی عاشقی و سنگر نداری

آخرین نشونه ی رسیدنی   :   که واسه همیشه بی نشون میشی
پا رو مخمل ستاره ها بذار :   داری همسایه ی آسمون میشی
عبدالجبار کاکایی

# کاکایی

# شهید

# برادر

  • ۴ نظر
  • دوشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۸۹
  • :: بیت

پسرک نامه فرستاده که:
...می خواستم تولدتون رو تبریک بگم. به قول خیلی ها یک سال بزرگتر شدید، یک سال با تجربه تر و به قول من یک سال به مرگ نزدیک تر. دعا می کنم بتونید از لحظه لحظه ی زندگیتون بهترین استفاده ها رو بکنید...

جوابش دادم:
ممنونم که برخلاف بقیه که نیمه ی خالی لیوان -عمر گذشته- را می بینند، نیمه ی پر لیوان -عمر باقی مانده- را دیدی و یادآور شدی...

# برادر

  • ۲ نظر
  • پنجشنبه ۲۰ خرداد ۱۳۸۹
  • :: نغز
  • :: پیامک

و آورده اند که:
پدر ملت ها، ابراهیم بت شکن، آن هنگام که با منجنیق در هیمه های آتش نمرودیان افکنده می شد، شانزده ساله بود.

.
.

آه! شانزده سالگی...

# تاریخ

# پنجشنبه‌ها

# برادر

  • ۱ نظر
  • پنجشنبه ۹ ارديبهشت ۱۳۸۹
  • :: پریشان
برای این که زندگی آدم روح تازه ای پیدا کند، چیزهای زیادی لازم نیست. با یک گل هم گاهی بهار می شود.

مثلاً همین ایمیل عزیز که با دقت نوشته شده، بعد از مدت ها سر حالت می آورد و در اوج ناامیدی، روزت را نو می کند.
همین جوری با یک نامه ی مهربان (شاید نامه ی یک مهربان) امروزت می شود: «نوروز»

# برادر

  • ۰ نظر
  • پنجشنبه ۱۹ فروردين ۱۳۸۹
  • :: بداهه
من: شب جمعه
      مسجد گوهرشاد
      نم نم باران
      یا امام رئوف
      *
     نایب‌الزیاره‌تان

تو: دعا کنید این کوچک برادرتان آدم شود ...

من: دعا کردم آهو شوی...

# مشهدالرضا

# برادر

  • ۰ نظر
  • يكشنبه ۹ اسفند ۱۳۸۸
  • :: پیامک
باران
باران باران
باران باران باران
باران باران باران باران
باران باران باران باران باران
باران باران باران باران باران باران
فضل خدای را که تواند شمار کرد؟
باران باران باران باران باران
خدایا شکرت بخاطر باران

# برادر

  • ۰ نظر
  • يكشنبه ۲ اسفند ۱۳۸۸
  • :: پریشان
ای کرمت خسته‌دلان را شفا / آینه‌ی دل ز تو دارد صفا
ای تو صفای دل دلدادگان / ای کرمت چاره‌ی بیچارگان
خاک درت سرمه‌ی چشم وجود / روشنی عالم غیب و شهود
خسته و درمانده و آواره‌ام / چاره‌ی من ساز که بیچاره‌ام
غیر تو ام دلبر و دلدار نیست / در دو جهان جز تو مرا یار نیست
این من و این سینه‌ی مجروح من / خسته ز عصیان و گنه روح من
خلوت شب نور امید من ‌است / لطف تو چون صبح سپید من است
من ز گنه نادم و دلخسته‌ام / دل به امید کرمت بسته‌ام
دل به امید کرمت بسته‌ام


دریافت

+ این هدیه‌‌ی ناقابل را به برادر کوچکم  تقدیم می‌کنم که خودش خوب می‌داند که دوستش دارم.
+ اذ دخلوا علیه فقالوا سلاما قال انا منکم وجلون. قالوا لاتوجل انا نبشرک بغلام علیم.


انتشار اولیه در راوی

# برادر

  • ۰ نظر
  • پنجشنبه ۱۷ دی ۱۳۸۸
  • :: بیت
  • :: بشنو
  • :: الحاقی از گذشته
قرآن کریم
رساله آموزشی
هنر شیعه
گنجور
واژه یاب
ویراست لایو
تلوبیون