شازده کوچولو گفت: سلام! مغازهدار گفت: سلام. این بابا فروشندهى قرصهاى ضد تشنگى بود. خریدار هفتهاى یک قرص مىانداخت بالا و دیگر تشنگى بى تشنگى. شازده کوچولو پرسید: اینها را مىفروشى که چى؟ مغازهدار گفت: باعث صرفهجویى کُلّى وقت است. کارشناسهاى خبره نشستهاند دقیقاً حساب کردهاند که با خوردن این قرصها هفتهاى پنجاه و سه دقیقه وقت صرفهجویى مىشود. - خب، آن وقت آن پنجاه و سه دقیقه را چه کار مىکنند؟ ـ هر چى دلشان خواست...
شازده کوچولو تو دلش گفت: «من اگر پنجاه و سه دقیقه وقتِ زیادى داشته باشم خوشخوشک به طرفِ یک چشمه مىروم...»
برادر عزیز من که از «هولولنز امپراطور گیتس» خوف داری؛ نمی دانم چرا من [از این مصنوعات] آنچنان که باید نمیترسم و حتی چه بسا مثل کسی که دیگر صبرش تمام شده است از فکر اینکه جهان به سرنوشت محتوم این عصر نزدیکتر میشود خوشحال میشوم. چه کنم؟ حرف دگر یاد نداد استادم.
جشنواره فیلم آسیا پاسفیک یک جشنواره قدیمی است که از ۱۹۵۴ در یکی از کشورهای منطقهای عضو فدراسیون بیناللمللی اتحادیه تهیهکنندگان فیلم برگزار میشود و جشنوارهی منطقهای معقولی است که حتی دوره ۴۸ آن در ۱۳۸۴در ایران برگزار شد. جشنواره سینمایی آسیا پاسفیک اسکرین اوارد (آپسا) که تشابه نامی خوبی (!) با جشنواره بالا دارد، از ۲۰۰۷ با سبک و سیاقی اسکاری و انحصاراً در استرالیا برگزار میشود و هشتمین دورهی آن (۲۰۱۴) اخیراً برگزار شده است. خبرگزاریهای ما مریلا زارعی را برای بازی در شیار ۱۴۳ به عنوان برندهی این جشنواره نام برده و حتی رسانهی ملی در گفتگوی زندهای با او دربارهی برگزیدهشدنش مصاحبه میکند. * اما رسانههای ما چه چیزهایی را نگفتند؟ - اصغر فرهادی رییس هیأت داوران این دوره از آپسا بود. - جایزه بزرگ هیأت داوران: رخشان بنی اعتماد برای فیلم «قصهها» - جایزه بهترین فیلمنامه: نیما جاویدی برای فیلم «ملبورن» - جایزه بهترین فیلم مستند: طاها کریمی برای فیلم «هزار و یک سیب» - جایزه ۱۰ هزار دلاری آکادمی نت پک به استعداد خوش آتیه در سینما: رضا درمیشیان برای فیلم «عصبانی نیستم» - جایزه بهترین بازیگر زن به یک خانم چینی داده شد و مریلا زارعی بازیگر شایسته تقدیر معرفی شد.
هر چند که روانشناسی غربی کلاً بنیادش بر هواست، اما از نظر مهندسی انسانی گزارههای هیجانانگیزی در آن پیدا میشود. با دقت در این مثلث معلوم میشود که انصافاً استرنبرگ جانورشناس قهاری بوده است.
بیست سال پیش، سید مرتضی آوینی در مقالهی مبسوط «بشر در انتظار فردایی دیگر» به معرفی و مقایسهی محتوای دو کتاب ۱۹۸۴ جرج اورول و دنیای قشنگ نو از آلدوس هاکسلی و تحلیل آن از دیدگاه خودش پرداخته. با این که آن موقع خبری از اینترنت و رایانه نبود اما هنوز هم این مقاله خواندنی است. امروز این کمیک ترجمه شده در مقایسهی دنیای این دو کتاب را دیدم که به نظرم برای شما هم جالب باشد.
تو: سلام علیکم. مطالعه آثار شهید آوینی برای شکل گرفتن شاکلهی اصلی ذهن مناسب است؟ من: سلام. آوینی در موضوع «غرب شناسی» و «هنر» مرجع است؛ که این هر دو پایههای سبک زندگی امروز ماست.
فکر کن افتادی از دماغ یه فیل / یه بلیط دوسره داری برای برزیل
اتفاق جالبی در فضای صنعت سرگرمیسازی ایران افتاده است: سهولت تولید و نشر محصولات رسانهای، ورود نسل جدید و جوان تولیدکنندگان محصولات رسانهای که آموزش دیده و خلاق هستند، ایجاد تمرکز در توجه به وقایع و اتفاقات سرگرمکننده با گسترش شبکههای ارتباطی و اطلاعاتی، گسترش اختیاراً اجباری رسانهی همگانی تلویزیون رسمی و وابستگی ۹۰ درصدی مخاطب ایرانی به تماشای تلویزیون ملی، سرگرمیخواهی و تفریح طلبی مخاطب و دهها زمینهی دیگر مثل تهاجم فرهنگی، تفالههای طاغوت، اسلام التقاطی جمهوری اسلامی، ضرورت همبستگی ملی، جذب حداکثری، دین تلویزیونی، سکولاریسم خوشحال، ممیزی اداری و ... دست به دست هم دادهاند تا شاهد امواج خروشانی از تولیدات رسانهای با کیفیت فنی و بیمحتوای تمدنی باشیم.
می دونم اونی که تو جیبت نیست دلاره / فکر کن فکرکردن که عیب نداره
عادت ندارم از کنار ستارههای این بازار پرهیاهوی وطنم بیتفاوت عبور کنم. آثاری که تولیدکنندگان رندی دارد که خطوط قرمز رسانهی ملی را میشناسند، رگ خواب مخاطب را در دست دارند، بر فن و ابزار رسانهای خود تسلط دارند، موقعیتشناس و ابنالوقت هستند و زد و بندهای لازم و کافی را با حلقههای مافیایی رسانهی ایران انجام دادهاند.
با شوت هاشم قهرمان می شیم / آخه ما همه از نسل آرشیم
دربارهی این اثر خاص، به همهی اینها باید استعاره های اجتماعی پنهان در شعر روان و پر کنایهاش را افزود و تولیدکنندگانش را جدی گرفت:
ایران شادی رو تو دلا می کاره / فکر کن فکر کردن که عیب نداره
پ.ن ۱: دنبال شعر کامل این اثر بودم. به نظرتان کجا پیدایش کردم؟ دوباره میپرسم: به نظرتان تولیدکنندگانش آن را به طور رسمی در کجا منتشر کردهاند؟ یوتیوب؟ آپارات؟ سایت رسانه ملی؟ سایت شخصیشان؟ شبکههای اجتماعی؟ اشتباه است. (پاسخ صحیح) پ.ن ۲: انصافاً تحلیل حال و هوا و فضای این شعر برای توصیف، ترسیم، تبیین و تحلیل فرهنگ عامهی مردم ایران در ابتدای دهه ۹۰ کاملاً کافی است.
برخورداری از غذا، اسنک و نوشیدنی خوب و خوش طعم یک نیاز مهم و انکارناپذیر است. ما در صنایع غذایی دینا با آگاهی از همین اصل، شعار «طعم خوش لحظه ها» را سرلوحۀ فعالیت های خود قرار داده و عزم آن داریم که در حال و آینده، به شکلی شایسته پاسخگوی این میل انسان ها باشیم.
هشت سال پیش که سر حال تر بودم، این یادداشت عصبانی را دربارهی تاریخ جام جهانی نوشتم.
هشت سال گذشتهاست و هیچ چیزی عوض نشده. در همین سال ۲۰۱۴ بوکو حرام در «نیجریه» دختران دانش آموز را به جرم تحصیل گروگان میگیرد و به عنوان برده میفروشد و هنوز چند سال یک بار در «بوسنی» گورهای دسته جمعی از جنایات صربها پیدا میشود. من با این مستضعفان مفلوک همکیش چه خصومتی دارم مگر؟ آرژانتین را نمیدانم. اما وقتی سی و پنج درصد مردم برزیل بخاطر فقر نمیتوانند بازیهای جام جهانی را تماشا کنند؛ یوزپلنگان ایرانی، شاهزادههای پارسی یا هر جماعت دلقک دیگری چطور میتوانند من را شاد کنند؟ من چطور میتوانم چشم بر روی خباثت امپراطوری زر و زور و تزویر ببندم و مانند مطربان و مجلسآرایان هموطنم قند توی دلم آب کنم که فلان بردهی آرژانتینی که خیلی گران و تمیز است به ما بار عام داده و میتوانیم با او عکس یادگاری بگیریم و در قاب خاطرات جام جهانی برای نسلهای دیگر با افتخار میراث بگذاریم.
به خدا جهنم داغ است.
* پ.ن: سید پیامک فرستاده: به طور خیلی خیلی اتفاقی دوباره جام جهانی و دوباره جنگی دیگر! داعش الانبار را از عرق جدا کرد. آیتالله سیستانی فتوای جهاد داد.
ارتباطات توسعه در جهان سوم س. ملکات و ل. استیوز ترجمه شعبانعلی بهرامپور پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، ۶۵۶ صفحه
به توصیهی یکی از دوستان نگاهی به این کتاب انداختم. خلاصهی چیزی که فهمیدم اینه که یک عامل جدی توسعهی کشورهای جهان سوم، ارتباطاته. البته کتاب ابعاد مختلفی از این قضیه رو باز میکنه. اما بخش جالبش برای من فصل هفتم و هشتم بود که راجع به «الهیات رهایی بخش و توسعه» و «ارتباطات و معنویت در توسعه» بحث کرده بود. ساینتیستها با همهی عنادی که با خدا دارند و دین رو مروج خرافه و جهل میدونند و نهایتاً اون رو به عنوان امری شخصی میپذیرند، باز هم نمیتونند نقش آموزههای الهی و ادیان مختلف رو در توسعهی جوامع نادیده بگیرند. مثالهای جالبی از برزیل، سریلانکا و کشورهای آفریقایی در کتاب وجود داره که گروههایی شبیه گروههای جهادی خودمون کارهای مهمی در توسعهی روستایی و ارتقای فرهنگ عمومی انجام دادند. مطالعهی این کتاب رو به خاطر ترجمه و ویراستاری بسیار بد به هیچ کس توصیه نمیکنم!
... جمع سنت و تجدد ممکن نیست و اگر در سرزمین آفتاب این جمع امکان یافته، از آن روی است که از یک سو مقاومت سنت ژاپنی در برابر تمدن غرب و توسعه سرمایه داری از همه جای دیگر کم تر است و از سوی دیگر، در بطن سنت ژاپنی صفات و خصایصی وجود دارند که می توانند با توسعه تکنولوژی و تمدن سرمایه داری هم سویی و هم جهتی داشته باشند. ... تمدن صنعتی ماهیتاً امکان قبول صورت های متعدد قومی ندارد و در هیچ جای دیگر از دنیا جز با همان صورتی که در غرب به خود گرفته است موجود نمی شود. تمدن تکنولوژیک ماهیتاً با هیچ شریعت دیگری نیز جمع نمی شود، چرا که خود در صورت یک شریعت ظهور یافته است، شریعتی که با آداب و سنن و نظام اخلاقی خاصّ خویش همراه است. ... ژاپنی ها ... از همان آغاز، تجدد را همچون «فرایندی غیر قابل تجزیه» یافتند. سران حکومت، در اوان بازگشت امپراتور میجی و آغاز دوران تجدد، بر خود لازم دیدند که لباس شب بر تن کنند و هر یکشنبه شب را در باشگاه دولتی روکومیکان با والس و رقص های جمعی اروپایی بگذرانند و امپراتور ناگزیر شد که برای مبارزه با معتقدات بودایی مردم، گوشت گاو بخورد. آنها تکنولوژی جدید را چون یک سیستم به هم پیوسته یافتند که وجود هر یک از اجزای آن مستلزم وجود همه اجزای دیگر است و اما با این دریافت نیز اگر چه شرط لازم توجه تام و تمام به تجدد فراهم می آید، ولی کار به اتمام نمی رسد؛ شرط کافی آن است که امکان پذیرش شریعت جدید تمدن صنعتی برای یک قوم وجود داشته باشد. این شرط نیز در ژاپن محقق بود.
«... اصولا تعبیر «پیامبر اسلام» که از سوی مستشرقان جعل شده و در میان ما ایرانیان نیز تداوم یافته است منشاء دینی ندارد. آنچه ما در دین داریم «رسول الله» است و در این تعبیر منشاء الهی رسالت به صراحت مورد تاکید قرار گرفته است. ولی در عبارت «پیامبر اسلام» به معنی پیامبری که اسلام را آورد تلویحا منشاء ماورایی آن رد شده یا حداقل دربارهان سکوت شده است.»