صاد

ص والقرآن ذی الذکر
صاد

یا بکُش؛
یا دانه دِه؛
یا از قفس آزاد کن.
.
.
.

صاد گرد
سر رسید موضوعی
نظرصاد
سر رسید ماهانه

عضو باشگاه وبلاگ نویسان رازدل

اگر مجنون دل شوریده‌ای داشت
دل لیلی از او شوریده تر بود

۳۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کلاس» ثبت شده است

چرا من معلم بداخلاقی شده‌ام؟ چرا کم‌تر می‌توانم بچه‌ها را سر کلاس تحمل کنم؟ چرا زود عصبانی و ناراحت می‌شوم؟
تقصیر بچه‌های این کلاس خاص است؟
تقصیر من است؟
چرا کلاس به دو دسته‌ی «ناراضی‌های پر سر و صدا» و «ساکت‌های منفعل» تقسیم شده؟
چه کار باید بکنم؟

# مدرسه

# معلم

# کلاس

  • ۲ نظر
  • چهارشنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۳
  • :: بداهه

آخرین جلسه از دومین سالی که برای بچه‌های سوم دبیرستان «تاریخ معاصر ایران» تدریس کردم سپری شد.
امسال ضمیمه‌ای سه درسی با عنوان بیداری اسلامی به کتاب تاریخ اضافه کرده‌اند که حجم کار را به بیست و هشت درس افزایش داده است. جالب‌تر این که یک سال تحصیلی حتی بدون احتساب تعطیلی‌های تقویمی مناسبتی به زور بیست و پنج جلسه می‌شود و معلوم نیست معلم بیچاره و دانش‌آموزان بیچاره‌تر چطور قرار است در این زمان فشرده با کتاب تاریخ معاصر ایران (که تنها سرفصل تاریخی بچه‌های ریاضی و تجربی در دبیرستان است) کنار بیایند! بعلاوه این‌که دو درس از سه درس ضمیمه اصلاً محتوا و رویکرد تاریخی ندارد و صرفاً به نقل اتفاقات رخ داده در چهار سال گذشته در کشورهای اسلامی می‌پردازد که حتماً نمی‌توان به آن نام تاریخ داد.
*
از کلاس امسال راضی نیستم. در بیست و یکی دو جلسه‌ای که داشتیم، نشد که خیلی فیلم و تصویر و کتاب به بچه‌ها نشان بدهم و عمده‌ی وقتمان به نقل و تحلیل شفاهی مباحث کتاب گذشت.

# تاریخ

# قم

# مدرسه

# کلاس

  • ۱ نظر
  • چهارشنبه ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۳
  • :: بداهه
  • :: کتاب
سی و پنج تا پسر اول دبیرستان را از تهران آورده قم، جمع کرده کنار جمکران، ظهر جمعه؛
دستور داده که بیا سخنرانی کن؛ سر راه هم چهل تا پرتقال بخر.
*
به تنگ چشمی آن ترک لشکری نازم
که حمله بر من مسکین یک قبا آورد

# حافظ

# دوست

# سید

# مدرسه

# کلاس

  • ۲ نظر
  • جمعه ۵ ارديبهشت ۱۳۹۳
  • :: بداهه
  • :: بیت
بالای جایگاه، پشت میز نشسته‌ام و در حال صحبت برای اولیای دانش‌آموزان هستم. روبروی من پدران و در سمت چپ هم مادران، بیش از ده ردیف صندلی را کاملاً پر کرده‌اند. بیش از دویست نفر در حالی که به تصویر پاورپوینت و گاهی هم به من نگاه می‌کنند، با دقت گوش می‌کنند تا شاید چیزی گیرشان بیاید. اما من حواسم کاملاً پرت یک نفر وسط جمعیت شده‌است.
*
مهرماه ۸۴ شده بودم معاون پرورشی مدرسه‌ی کذا، با حفظ سمتْ معلم چه و چه. از بین شانزده تا دانش‌آموز جدیدی که وارد پایه‌ی اول شده‌بودند یکی‌شان سعید بود که با نارضایتی به مدرسه‌ی ما آمده بود و در حقیقتْ اخراجی از جای دیگری بود.
به دلیل ارتباط زیادم با آن بچه‌ها (از ۸۴ تا ۸۸ که ول کنم و به قم بیایم) لحظه به لحظه‌ی بزرگ‌شدنشان را دیدم و بدون این‌که بخواهم، در ماجراهای خانوادگی‌شان داخل شدم و بارها با پدران و مادرانشان حرف زدم. پدر سعید، ولی محترم دانش‌آموز آن روزهای ما، کارمند متوسطی بود با زندگی متوسط و احوال آرام و معمولی که پسر پانزده‌ساله‌اش چموش شده‌بود و پدر را قبول نداشت و ...
یادم هست که یکی از درگیری‌های سعید با پدرش به خاطر ماشین پیکانی بود که برای پسر افت داشت جلوی دوستانش سوار شود و پدر حاضر نبود بدهد و لااقل یک پراید بگیرد. لج کرده‌بود که باید پسرش بفهمد که ظواهر زندگی مهم نیست و کار اندرون دارد نه پوست و بماند که آخر هم پسر نفهمید و پدر ماشین را عوض کرد.
*
چطور یک نفر آدم در طول پنج سال این همه پیر می‌شود؟
در طول سخنرانی هر بار که نگاهم به پدر سعید در میان جمع سایر اولیای محترم افتاد، این سؤال را از خودم پرسیدم.
*
برادر سعید هنوز مدرسه می‌رود و پدرش به جلسات آموزش اولیا می‌آید تا بلکه او را به فرمان درآورد.
سعید پنج سال است که از تحصیل و مدرسه فارغ شده و نمی‌دانم الان چه می‌کند. پدرش اما بسیار پیر شده‌است.

# تربیت

# قصه

# مدرسه

# معلم

# کلاس

  • :: بداهه
با مهربانی، امتحانی سخت از بچه‌ها می‌گیرم: نقشه گنگ غرب آسیا در کلاس تاریخ معاصر ایران.
باز هم برای عزیز سبزی می‌خرم.

# امتحان

# مدرسه

# کلاس

  • ۰ نظر
  • چهارشنبه ۱۷ مهر ۱۳۹۲
  • :: بداهه
  • :: عزیز

بچه‌های کلاس تاریخ معاصر در جلسه‌ی اول چنین پاسخ دادند:

۱- لذت (تاریخ پر از قصه‌ها و حکایت‌های جالب است که خواندن آن‌ها سرگرم‌کننده است.)
۲- نمره (واحد رسمی سال سوم دبیرستان است که اجباراً باید بخوانیم و بگذرانیم و نمره بگیریم.)
۳- تجربه (خواندن تاریخ زمینه استفاده از تجربه‌ی گذشتگان را ایجاد می‌کند- مطالعه وقایع)
۴- آینده (بررسی فراز و فرودهای تاریخی در گذشته می‌تواند راهنمای حرکت آینده باشد- تاریخ تحلیلی)

# تاریخ

# مدرسه

# کلاس

  • ۰ نظر
  • چهارشنبه ۳ مهر ۱۳۹۲
  • :: بداهه

از امروز حضور در پایگاه تابستانی یک مسجد خوب و کوچک در شهر قم را به عنوان مربی شروع کردم. قبل از جلسه‌ی اول تصور مبهمی از پایگاه فرهنگی مسجد و پسر بچه های دبستان و راهنمایی داشتم. از کوچکی‌شان می‌ترسیدم. می‌ترسیدم نشود کلاس جدی و مفیدی برگزار کرد. حالا الحمدلله خیالم تا حدی راحت شده. بچه های خوبی هستند حدود بیست تا پسر بچه ی ششم دبستان تا سوم راهنمایی.
این تابستان فرصت خوبی‌ست تا طرح درس‌های جدیدی جمع کنم: عکاسی، طراحی، بازی‌های آموزشی، هوافضا، قصه‌گویی و ...
به قول شاعر: ترقی‌های عالم رو به بالاست / من از بالا به پایین می‌ترقم

# آموزش

# قم

# معلم

# کانون

# کلاس

  • :: بداهه

شصت دقیقه فرصت دارم در سکوت، بدون این‌که کسی تعجب کند، بدون این‌که کسی ناراحت شود، و حتی بدون این‌که کسی متوجه شود، نگاه‌شان کنم.
نگاهم را روی تک‌تک‌شان متوقف می‌کنم؛ تصاویرشان از سال اول را و امسال را توی ذهنم جستجو می‌کنم؛ تصورم را از هر کدام‌شان نهایی می‌کنم؛ زیرش خط می‌کشم و به خاطر می‌سپارم.
*
شاید حضور در جلسه‌ی امتحان برای خیلی از معلم‌ها کار ملال آوری باشد، اما آموخته‌ام که ترکیبِ مبارکِ «حضور» و «سکوت» بسیار مغتنم است.

# امتحان

# تربیت

# قم

# مدرسه

# معلم

# کلاس

  • ۱ نظر
  • دوشنبه ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۲
  • :: بداهه

چون اولین دفعه‌ای است که باید برای امتحان بچه‌ها از کتاب تاریخ سوم سؤال طراحی کنم، نمی‌توانم حدس بزنم که چه سؤالی آسان و چه سؤالی سخت است.
مثلاً این نمونه را ببینید:
*
رضاخان پیش از رسیدن به سلطنت کدام یک از اعمال زیر را انجام نداد؟
الف) شرکت در مراسم عزاداری محرم
ب) برداشتن حجاب و رواج منکرات
ج) تعطیلی مشروب فروشی‌ها و قمارخانه‌ها
د) جلوگیری از درج مطالب خلاف شرع در مطبوعات
*
خیلی ساده است؟ خیلی تلخ است؟ خیلی عبرت آموز است؟ خیلی تاریخ تکرار می شود؟

# امتحان

# ایران

# تاریخ

# مدرسه

# کلاس

  • :: بداهه

امروز از وسط قرارداد 1919 کارمون به تعریف «کودتا» و «فراماسونری» کشید.
با این همه پیش فرض بعید می دونم تا آخر سال به «15خرداد42» برسیم.

# تاریخ

# قم

# مدرسه

# کلاس

  • ۰ نظر
  • دوشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۱
  • :: بداهه

10:00
شهر ری، زیارت و بازدید از حرم حمزه بن موسی، عبدالعظیم حسنی و طاهر بن زین العابدین علیهم السلام، مروری بر تاریخ شکل گیری حرم و معماری آن، مروری بر حوادث مهم تاریخ معاصر مرتبط با حرم، زیارت مزار ملاعلی کنی و آیت الله شاه آبادی و آیت الله کاشانی، عبور از مدفن ناصرالدین شاه، فاتحه خوانی برای ستارخان در باغ طوطی و طیب حاج رضایی در صحن مصلی، اشاره به محل مقبره رضاخان و محوطه پیرامونی آن و مرور وقایع بهمن ۵۷

11:30
مترو شهر ری تا مترو امام خمینی، توقف در ابتدای خیابان امام و شرح توسعه حصار تهران، اشاره به جایگاه میدان مشق، میدان توپخانه، خیابان امین السلطان و لاله زار، خیابان چراغ برق، بانک شاهی، معرفی اجمالی محوطه فعلی میدان مشق (موزه‌ها، پست ایران، سر در باغ ملی و...)، سوار شدن به ماشین دودی در ابتدای خیابان باب همایون و عبور از خیابان ناصرخسرو، عبور از مقابل دارالفنون و کوچه مروی و شمس العماره، توقف در مقابل کوچه تکیه دولت، بازدید و اقامه نماز در مسجد امام، صرف ناهار، عبور از خیابان پانزده خرداد و سبزه میدان، بازدید از میدان ارک و محل اولیه توپخانه، معرفی ایستگاه رادیو و مسجد ارک

14:00
ورود به مجموعه تاریخی گلستان، ورود به محوطه ایوان تخت مرمر، توضیح درباره باغ ایرانی، بازدید از تخت مرمر، بازدید از خلوت کریمخانی، بازدید از نگارخانه گلستان و نقاشی‌های کمال الملک و سایرین، بازدید از تالار آینه و تالار سلام، قدم زدن در باغ گلستان، تماشای شمس العماره در حال مرمت از بیرون، بازدید از تالار الماس و عکس‌های تاریخی، بازدید از موزه مردم‌شناسی و کاخ ابیض

16:30
بازگشت از طریق مترو پانزده خرداد (چهار راه گلوبندک)

# ایران

# تاریخ

# تهران‌گردی

# سفر

# مدرسه

# کلاس

  • ۲ نظر
  • پنجشنبه ۹ آذر ۱۳۹۱
  • :: بداهه

«شوروی، کمونیسم، مارکسیسم، لنین، استالین، بلوک شرق، جنگ سرد، گورباچف، فروپاشی»

امروز فهمیدم بچه‌های سوم دبیرستان هیچ چیزی از این کلمات نمی‌دانند.
حالا چطور «تاریخ معاصر ایران» درس بدهم؟

# تاریخ

# مدرسه

# کلاس

  • :: بداهه

در جمع‌بندی درس به بچه‌ها می‌گویم:
«عملکرد ضعیف حکومت قاجاریه باعث شد در مجموع «یک میلیون» از «دومیلیون و ششصدهزار» کیلومترمربع وسعت ایران کم بشود.»
یکی از بچه‌ها خیلی جدی می‌پرسد:
«آقا چرا الان نمیریم پس بگیریم؟»

(واقعی - کلاس تاریخ سوم دبیرستان)

من :|
نادرشاه افشار :|
عباس میرزا :|
آزانس بین‌المللی انرژی اتمی :|
حامد کرزای :|

# تاریخ

# قم

# مدرسه

# کلاس

  • ۱ نظر
  • دوشنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۱
  • :: بداهه

هفته‌ی پیش امیرکبیر را رگ زدم؛
امروز تنباکو را تحریم کردم -به ای نحو کان- ؛
و هفته‌ی آینده باید مهاجرت کنم به ری.

می‌بینی چقدر از زمان عقب هستم؟

پ.ن:
راستی؛ دیگ پلوی سفارت را چه کنم؟

# تاریخ

# مدرسه

# کلاس

  • ۳ نظر
  • سه شنبه ۱۶ آبان ۱۳۹۱
  • :: بداهه
  • :: نغز

امروز که سه نفر از بچه‌سیدهای کلاس، با خنده و شوخی، دو تا صدتومانی و یک دویست‌تومانی نو به من عیدی دادند، ناخودآگاه یاد عیدغدیر آخرین سالی که تهران بودم و فضای کار و زندگی آن روزم افتادم.

عجب روزهایی بود. شاید ده سال دیگر بتوانم خاطراتش را تعریف کنم.

# توکل

# قم

# مدرسه

# کلاس

  • ۰ نظر
  • دوشنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۱
  • :: بداهه

امروز آخرین جلسه‌ی کلاس «سواد رسانه‌ای» اول دبیرستان هم برگزار شد.
در طول یک سال تحصیلی با بچه‌ها درباره‌ی تبلیغات، روزنامه‌نگاری، خبرنویسی، عکاسی، اینترنت، تلویزیون، تلفن همراه و بازی‌های رایانه‌ای صحبت کردیم. اولین سالی‌ست که به طور کامل این موضوعات را دستور کار یک کلاس رسمی قرار می‌دهم. به لطف مدیر و همکاران مدرسه‌ی خوب‌مان این فرصت پیش آمد که علاوه بر بچه‌ها، چهار جلسه هم با پدر و مادرها درباره‌ی این موضوعات گفتگو کنیم تا آن‌ها بخشی از مسئولیت خودشان در تربیت بچه‌ها در فضای رسانه‌ای را به عهده بگیرند.
نگاهی به آزمون پایانی کلاس بیاندازید. شاید برایتان جالب باشد که چطور می‌شود از چنین کلاسی امتحان گرفت.

آزمون نیم‌سال دوم کلاس پرورشی

# امتحان

# رسانه

# قم

# مدرسه

# کلاس

  • ۶ نظر
  • شنبه ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۱
  • :: بداهه
قرآن کریم
رساله آموزشی
هنر شیعه
گنجور
واژه یاب
ویراست لایو
تلوبیون