صاد

ص والقرآن ذی الذکر
صاد

یا بکُش؛
یا دانه دِه؛
یا از قفس آزاد کن.
.
.
.

صاد گرد
سر رسید موضوعی
نظرصاد
سر رسید ماهانه

عضو باشگاه وبلاگ نویسان رازدل

اگر مجنون دل شوریده‌ای داشت
دل لیلی از او شوریده تر بود

به همان سادگی و راحتی که یکی تعارف زد و من هم پذیرفتم و شد آن‌چه شد و مقیم قم شدم؛ من هم به یکی از دوستان بزرگ و بزرگوار تعارف زدم و کم‌کم دارد می‌شود که بشود آن‌چه خواهد شد.

امروز از این طرف به آن طرف شهر به دنبال شغل و مسکن و مدرسه‌ی بچه‌هایش دوید و دویدم؛ و دیدم که به چه آسانی درهای بسته در مقابلش باز می‌شود و من هم به همراه او -به لطف همراهی او- از‌ آن درهای بسته عبور می‌کنم.

خدایتان نصیب گرداند.

# آقا وحید

# قم

# هجرت

  • ۲ نظر
  • يكشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۳
  • :: بداهه

در نبرد جمل به فرماندهی امیرالمؤمنین علیه السلام بین ۳۰۰۰ تا ۶۰۰۰ مسلمان کشته شدند که از نظر شیعه همگی در قعر دوزخ جای دارند.

# تاریخ

# اهل بیت

  • ۱ نظر
  • شنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۳
  • :: روایت امروز

شهریور ۸۶ فیلم‌برداری مصاحبه‌ها به پایان رسیده و تا حالا در مرحله‌ی تدوین است.
دیروز بالاخره بعد از شش ماه که قرار بود با سید درباره‌ی فیلم‌نامه مستند صحبت کنیم جلسه‌ای نصفه و نیمه داشتیم و قرار شد دو هفته دیگر طرح اولیه فیلم‌نامه را بحث کنیم.
با این سرعت پیشرفت احتمالاً تدوین تا شهریور ۹۶ ادامه خواهد داشت.

# رسانه

# جهادی

  • :: بداهه

امروز صبح علی الطلوع بعد از یک سال و پنج ماه توفیق زیارت قبله‌ی تهران، حرم نورانی عبدالعظیم حسنی و حمزه بن موسی الکاظم علیهم السلام به اتفاق جمع صمیمی دوستان نصیبم شد. ساعتی بعد از غروب هم دوباره به اتفاق خانواده راهی شهر ری شدیم و بچه‌ها را برای اولین بار به زیارت این حرم بردیم و تا پاسی از شب مجاور مقام شاه عبدالعظیم بودیم.

در این طلبیدن دوقلو در آخرین روز ماه رجب حتماً حکمتی هست.

# اهل بیت

# تهران‌گردی

# حبیب

# دوست

# محمدم

  • ۱ نظر
  • پنجشنبه ۸ خرداد ۱۳۹۳
  • :: بداهه
  • :: پدر مقدس
تو: فردا ساعت #*؟|$*بیام؟
من: یه میلیون دادی گوشی خریدی؛ نشد یه بار اعداد رو درست بفرسته.
تو: نهصد و پنجاه تومان :)

# دوست

# فن‌آوری

# محمدم

  • ۴ نظر
  • چهارشنبه ۷ خرداد ۱۳۹۳
  • :: پیامک

عزیز به مریم می‌گوید: «پسرم»

  • ۳ نظر
  • سه شنبه ۶ خرداد ۱۳۹۳
  • :: عزیز
  • :: پدر مقدس

یک، دو، سقوط!
راه رفتنتان به سه نمی‌رسد هنوز.

  • ۴ نظر
  • دوشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۳
  • :: پدر مقدس

تابستان ۸۳ دومین دوره‌ی کارآموزی‌ام را با مشقت و درد فراوان در انبار یک کارگاه صنعتی در حومه‌ی تهران گذراندم و نمره‌ی خوبی هم نگرفتم. ماجرای مفصلی دارد که بماند.
حالا ده سال بعد از آن ماجرا دوباره سر و کله‌ی کارآموزی در زندگی‌ام پیدا شده‌است. با این تفاوت که برایم دو تا کارورز آورده‌اند: دو تا دانشجوی تر و تمیز ترم پایانی کارشناسی ارشد ادبیات نمایشی که باید یک ماه پیش من کارورزی کنند!
برای روز اول بهشان مشق دادم بروند خانه بنویسند ببینم چه کاره‌اند. این هم بازی جدیدی است.

روزگار است این‌که گه عزت دهد گه خار دارد
چرخ بازیگر از این بازیچه‌ها بسیار دارد

# اداره

  • ۰ نظر
  • يكشنبه ۴ خرداد ۱۳۹۳
  • :: بداهه
  • :: بیت

اعوذبالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم

قُلْ
مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللّهِ
الَّتِیَ أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ
وَالْطَّیِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ
قُلْ
هِی لِلَّذِینَ آمَنُواْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا
خَالِصَةً یَوْمَ الْقِیَامَةِ
کَذَلِکَ نُفَصِّلُ الآیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ

صدق الله العلی العظیم
سوره اعراف، آیه ۳۲

# توحید

# سبک زندگی

  • :: ذکر

برای بالا کشیدن یک چهارپایه‌ی بیست کیلویی کولر (۱۵۰*۹۰*۹۰ سانتی‌متر) تا بالکن طبقه‌ی پنجم ساختمان،‌ مهم‌تر از بیست متر طناب که در فاصله‌های یک متری گره خورده باشد و دو نفر آدم قلچماق که بتوانند طناب را بکشند، به یک قطعه مقوا نیاز دارید که لبه‌ی بالکن قرار دهید تا طناب ساییده نشود و تحت فشار، راحت سر بخورد. وگرنه ممکن است طناب پاره شود و شما از یک طرف روی زمین ولو شوید و چهارپایه با سقوط از طبقه‌ی سوم با صدای دل انگیزی روی زمین خرد شود.

# مسکن

# زندگی

  • :: بداهه

بیست و دوم رجب که امروز باشد یک ساله می‌شوید به روایت ماه که شتاب بیشتری دارد از خورشید در حساب سال‌ها.
-خورشید بزرگ‌تر است و آرام‌تر و باوقارتر و گردش زمان را اگر با او بسنجی،‌ دیرتر پیر می‌شوی-

این روزها اولین قدم‌ها را بر می‌دارید؛ لرزان و امیدوار؛ و بازی‌های هوشمندانه‌تری می‌کنید؛ کنجکاو و بی‌قرار.
به همین سرعت یک سال گذشت.
و به همین سرعت یک سال دیگر می‌گذرد.

# تولد

  • ۱ نظر
  • پنجشنبه ۱ خرداد ۱۳۹۳
  • :: پدر مقدس
این روزها کاسبی خیلی از مردم شده راه انداختن کار گردشگرانی که از دور و نزدیک می‌آیند برای تماشای آبشار و گلاب‌گیری و هواخوری. نیاسر اما غیر از این‌ها روستایی تاریخی است بازمانده از دوهزار و پانصد سال پیش با آتشکده‌ای و غاری و مردمانی آرام.
رفتن به درون زندگی این مردم و تنفس در هوای پاک آن‌ها امسال هم نصیبمان شد. خوش بود.

# ایران

# سفر

# اداره

  • ۰ نظر
  • چهارشنبه ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۳
  • :: بداهه

به درخواست دوستان در توضیح جدول اولویت بندی نکته‌هایی را از خودم اضافه می‌کنم:
کارهای ما الزاماْ در یکی از این چهار قسمت جدول قرار می‌گیرند. اما چطور باید فهمید که چه کاری در چه خانه‌ای قرار دارد؟

۱- کارهای فوری - ضروری:
کارهایی که انجام ندادن آن‌ها غیرممکن است و زمان انجام دادن آن‌ها هم محدود و نزدیک است. مثل امتحان پایان ترم. در حالت عادی دانشجو نمی‌تواند امتحان ندهد و نمی‌تواند امتحان را در زمانی غیر از موعد مشخص بدهد. لذا امتحان در فصل امتحان «فوری - ضروری» است. به تناسب میزان درس‌خوان بودن فرد، زمانی که امتحانات از خانه‌ی ۳ به خانه‌ی ۱ می‌آید متفاوت است!
آدم موفق تقریباْ همیشه خانه ۱ جدولش خالی است و یا حداکثر یکی دو کار در آن وجود دارد.

۲- کارهای فوری - غیرضروری:
من برای شما بستنی خریده‌ام و شما مرددید که بخورید یا نه. خوردن بستنی غیرضروری است، اما برای خوردن آن فرصت محدودی دارید و بعد از آب شدن دیگر خوردنش فایده‌ای ندارد. کارهای فوری - غیرضروری معمولاْ کارهای کوچک و زودگذری هستند که اغلب می‌توان قید فوریت آن‌ها را هم حذف کرد. خب بستنی را در یخ‌بند بگذارید و بعداْ بخورید.
مثلاْ من می‌خواهم فیلم چ را در سینما ببینم.  این فیلم فقط تا چهارشنبه روی پرده است. فوری - غیرضروی. از خودتان بپرسید: اگر چ را در سینما نبینم چه می‌شود؟ خب بعداْ در تلویزیون می‌بینم! به همین راحتی در مضیقه‌های زمانی کارهای خانه‌ی ۲ به خانه‌ی ۴ پرتاب می‌شود.
البته برخی اعتقاد دارند که اتفاقاْ باید این کارها را زود انجام داد و از شرش خلاص شد. اعتقاد بیخودی است.

۳- کارهای غیرفوری - ضروری:
خانه‌ی ۳ معمولاْ مال کارهایی است که از یک روزی به بعد مجبور می‌شوید به خانه‌ی ۱ بفرستید! مثل پروژه‌ی یک درس دانشگاهی که اول ترم از استاد گرفته‌اید. اگر مثل بچه‌ی آدم در همان اواسط ترم تحویل بدهید از جدول پاک می‌شود. وگرنه مجبورید در فصل امتحانات از خانه‌ی ۳ به خانه‌ی ۱ ببریدش.
آدم‌های موفق آن‌هایی هستند که خانه ۳ جدولشان واردات زیاد و صادرات اندک دارد. یعنی کارهای ضروری را تا قبل از فوری شدن شناسایی می‌کنند و انجام می‌دهند و خانه ۱ را برای امور حیاتی خالی نگه می‌دارند و بار اضافه به آن تحمیل نمی‌کنند.

۴- کارهای غیرفوری - غیرضروری:
این خانه طراحی شده تا من و شما با خیال راحت بتوانیم کارهایی را انجام ندهیم. در حقیقت خانه‌ی ۴ محل قرار گرفتن کارهای خارج از توان و ظرفیت اجرایی فعلی ماست. نوشتن این ایده‌ها از ننوشتنشان بهتر است. اما معمولاْ هیچ کاری از این خانه به خانه‌های دیگر جابجا نمی‌شود. یا در پی یک حادثه یا پیشامد و فشار غیرمنتظره یا فراغت ناخواسته آن‌ها را انجام می‌دهیم و پاک می‌شود. یا همیشه همان‌جا می‌ماند. آدم موفق برای کارهای خانه‌ی ۴ برنامه ریزی نمی‌کند.

*
مهم‌ترین نکته این است که شما باید این جدول را مرتب به روز کنید. یعنی حداکثر هفته‌ای یک بار همه‌ی بخش‌ها را مرور کنید. در هر بار مرور ممکن است کاری از جدول حذف شود و یا جای کاری از خانه‌ای به خانه‌ی دیگر تغییر یابد. مثلاْ وقتی به موعد انجام کاری که فوری نبوده نزدیک می‌شوید، آن کار از ردیف غیرفوری به ردیف فوری نقل مکان می‌کند. و یا وقتی از موعد انجام کاری می‌گذرد آن کار از ردیف فوری به ردیف غیرفوری جابجا می‌شود و یا حذف می‌شود (سوخت می‌شود!) همین‌طور هر وقت کاری انجام می‌شود بلافاصله باید از جدول پاک شود.
*
در ابتدای کار با این جدول، برای تقسیم کارهایتان بین خانه‌ها وسواس نداشته باشید. خیلی راحت کارها را در خانه‌ها بنشانید. بعد از چند هفته کم کم همه چیز جای درست خودش را پیدا می‌کند.

# سبک زندگی

  • ۵ نظر
  • سه شنبه ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۳
  • :: نغز
  ضروری غیرضروری
فوری ۱ ۲
غیر فوری ۳ ۴
+

# سبک زندگی

  • ۴ نظر
  • دوشنبه ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۳
  • :: نغز

امروز رفتم بانک و ضامن دریافت وامی شدم که خودم قرار است قسط هایش را بپردازم!
سیستم بانکی ما بعضی اوقات از در دروازه رد نمی‌شود و گاهی اوقات از سوراخ سوزن هم عبور می‌کند.
بیچاره مردم.

# مسکن

# زندگی

  • ۱ نظر
  • يكشنبه ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۳
  • :: بداهه
در نامه‌ای مهربانانه‌ نوشته‌ای:
... بد نیست اگر گاهی کمی خاص بودن را کنار بگذارید و عوامانه به دنیا بنگرید.
از سر صدق توصیه‌ی دلسوزانه‌ای کرده‌ای. فقط معلوم نیست اگر قرار بود به این توصیه عمل کنم،‌ آن وقت چطور با هم آشنا شده بودیم؟ چرا صاد را می‌نوشتم؟ و چرا صاد را می‌خواندی؟
*
به من قول بده اگر روزی -که خیلی هم دور نباشد- به این توصیه عمل کردم، آن‌وقت باز هم برایم نامه بفرستی و آخرش هم بنویسی:
دوستتان دارم
مشتاق دیدار

# نامه

# برادر

  • ۲ نظر
  • شنبه ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۳
  • :: پریشان
قرآن کریم
رساله آموزشی
هنر شیعه
گنجور
واژه یاب
ویراست لایو
تلوبیون