- ۲ نظر
- دوشنبه ۱۶ آبان ۱۳۹۰
... با دکتر به دنبال رجبعلی میرویم که گم شده و در یکی از کاروانهای دیگر پیدا شده و تلفن کردهاند. آلزایمر دارد و در حرکت هم ناتوان است. برای دستشویی رفته و گم شده. از منطقهی یک که استان تهران است به منطقهی شش رفته که نزدیک جبل الرحمهست. راه زیادیست. حدود یک ربع میرویم و پرسان پرسان تا پیدا میشود. و بر میگردیم.
عصر عرفه است و 14:45 دعای بعثه شروع میشود. آهنگران است که یاد جبههها میکند و درِ شهادت را التماس که باز کنند.
حال عجیبیست. انتظار آهنگران را نداشتم. تا به چادر برگردیم و وضو بگیرم دعا به همانجایی رسیده که قبلاً خوانده بودم. زیرانداز را سمت دیگر خیمه کنار درخت و زیر آسمان رو به قبله پهن میکنم و خودم را رها میکنم. دعا را خیلی خوب میخواند. لابهلا روضه و شمرده شمرده و با توجه به معنی. دعای عرفه، روز عرفه، صحرای عرفات؛ کی دیگر قسمت میشود؟ باور کردنی نیست.
آخر دعا، چند خط آخر را کلمه کلمه میخواند و دائماً به خود میگوید: «نه نه نخون، تموم نشو»
تمام میشود. آفتاب را میبینم که از کنار خیمهها پایین میرود و عرفه تمام میشود.
نماز مغرب را میخوانیم و کاری نداریم تا وقتی نوبت اتوبوسمان برسد. حاجی مهدوی میگوید که امشب احیا دارد و باید نخوابید. در تاریکی دراز کشیده. من هم دراز میکشم. اما خوابم میبرد...
9ذیحجه32
24آبان89
کوفتهها را در سه حلقهی متحدالمرکز توی دیگ مسی چیدهاست؛ گِردِ گِرد. هر کدام توی یک دست به نحوی جا میشود که دست را مشت نمیتوانی بکنی.
ترکیب شگفتانگیزی از برنج و سبزیهای معطر و گوشت و گردو و زرشک و آلو. نه سفت شده و نه وا رفته. قطعات ریزِ سبزی و زرشک در آب غلیظی که کف دیگ جمع شده شناور است.
در حقیقت امپراطوری معظم گوگل با حذف نیمی از گودر که کارکردی تخصصی و مطالعاتی داشت و امکان گلچین کردن و به اشتراک گذاشتن آسانِ نوشتههای ارزشمند را در میان آشنایان فراهم میکرد، نشان داد که قصد دارد به طور جدی رقیب رسانههای دیداری-شنیداری باشد، نه رقیب مدارس و دانشگاهها.
کاستن از بُعد علمی-فکری و افزودن به بُعد تفریحی-سرگرمی در خدمترسانی گوگل در حالی اتفاق میافتد که میدانیم رشد و پرورش نسلی اهل مطالعه و مباحثه به هیچ وجه به نفع اربابان زر و زور و تزویر نیست. گوگل با این اقدام -که ظاهراً هیچ مخالفت بینالمللی را برنیانگیخته است- به ما یادآوری کرد که بهرهبرداری از ابزارهای تمدنی غرب به منظور پرورش جانهای آگاه همواره میسر نیست و غرب در این زمینه هیچگونه سوءاستفادهای (!) را بر نمیتابد.
حالا باید به کتابخانهها برگردیم و جلسات حقیقی درس و بحث را از سر بگیریم.
اعوذبالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
وَ واعَدنا مُوسی ثَلاثینَ لَیلَةً
وَ اَتمَمناها بِعَشرٍ
فَتَمَّ میقاتُ رَبِّهِ اَربَعینَ لَیلَةً
وَ قالَ مُوسی لأَخیهِ هارونَ
اخلُفنی فی قَومی
وَ اَصلِح
وَ لا تَتَّبِع سَبیلَ المُفسدِین
صدق الله العلی العظیم
سوره ی مبارکه اعراف. آیه شریفه 142
*
از امشب که شب اول ماه گرامی ذیحجه باشد، خواندن دو رکعت نماز بعد از نماز مغرب (در هر رکعت بعد از حمد و توحید، یک بار آیه ی و واعدنا) محبوب است؛ تا ده شب. نمازگزار این دهه در ثواب اعمال حاجیان شریک است ان شاء الله.
**
نماز دهه ی اول ذیحجه بهترین معروفی که می توان به آن امر کرد نیست. واجب هم نیست.
دوستانِ من خودشان عاقل هستند و اولویت بندی بلدند.
آقا ما پنج صبح رفتیم، هشت و نیم هم برگشتیم؛ هیچ طوری هم نشد. خشکِ خشک!
اصلاً استکبار جهانی این سایتهای هواشناسی رو راه انداخته که جلوی تحرک جوونها رو بگیره.
جای شما خالی. انشاء الله هفتههای بعد.
شدهام
«مسئول محترم کمیتهی بررسی آثار پنجمین دورهی طرح ملی وبلاگنویسی بوی سیب»
بعدش یه فهرست بیست و سه تایی شرح وظایف برام ردیف کردن که شامل: تعیین و طراحی و پاسخ و مذاکره و تنظیم و تهیه و اجرا و نظارت و همکاری و نگارش و معرفی و انتخاب و ارائه و انتشار و تدوین و از اینجور چیزاست.
الان باید حالم چطور باشد؟
...
بعضی از آدمها آهن هستند و بعضی دیگر گچ.
گچ فقط یک بار فرصت قالبگیری دارد. گچ آبخورده را اگر در قالبی ریختی و سفت شد، بعداً نمیشود نرم کرد و در قالب دیگری ریخت.
پای آهن مذاب هم به هر قالبی که باز بشود چارهای جز منجمد شدن در آن قالب ندارد. هر چند که میتوان بعداً با صرف هزینه و مشقت فراوان دوباره جسم فلزی را ذوب کرد و در قالبی دیگر ریخت.
آیا به خطرش میارزد که امتحان کنی جنست از آهن است یا از گچ؟
...