صاد

ص والقرآن ذی الذکر
صاد

یا بکُش؛
یا دانه دِه؛
یا از قفس آزاد کن.
.
.
.

صاد گرد
سر رسید موضوعی
نظرصاد
سر رسید ماهانه

عضو باشگاه وبلاگ نویسان رازدل

اگر مجنون دل شوریده‌ای داشت
دل لیلی از او شوریده تر بود

۵۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «توکل» ثبت شده است

هفته‌ی پر کاری بود:
یک مقاله‌ی ۹ صفحه‌ای درباره‌ی «معلمی در پاتوق سایبری»نوشتم.
تحلیل و ارزیابی ۳۰ قسمت یک برنامه‌ی رادیویی تاریخی را در ۲۰ صفحه تدوین کردم.
قسمت سوم سخنرانی دانش آموزی با موضوع «آزادی و بندگی در اینترنت» را سامان دادم و اجرا کردم.
یک جلسه‌ی سخنرانی برای اولیا درباره ی «رسانه های اجتماعی تلفن همراه» داشتم که کار جدیدی بود و خیلی وقت گرفت.
اردوی یک روزه تهران قدیم هم برگزار کردم که بازدیدی از حرم سیدالکریم بود و ارگ تهران.
کلاْ بوی سیب و خانواده و حلقه و رانندگی در جاده تهران-قم هم در جریان است.
*
چقدر وقت تلف می‌کنم.

# توکل

# زندگی

# کلاس

  • :: بداهه

اعوذ بالله من الشیطان رجیم
بسم الله الرحمن الرحیم

فَانْظُرْ إِلَىٰ آثَارِ رَحْمَتِ اللَّهِ
کَیْفَ یُحْیِی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا
إِنَّ ذَٰلِکَ لَمُحْیِی الْمَوْتَىٰ
وَهُوَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ

صدق الله العلی العظیم
سوره روم، آیه ۶۰

# توحید

# توکل

  • ۰ نظر
  • دوشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۳
  • :: ذکر

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

کهیعص

ذِکْرُ رَحْمَةِ رَبِّکَ عَبْدَهُ زَکَرِیَّا

صدق الله العلی العظیم

سوره مبارکه مریم


دوقلوها

تصویر تزیینی نیست.

# تولد

# توحید

# توکل

  • ۹ نظر
  • دوشنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۳
  • :: ذکر
  • :: پدر مقدس

مرحوم شیخ جعفر کاشف الغطاء روز عید فطر سر سجّاده‏‌اش نشسته بود، یک فقیر مستحقّ شرعى آمد و گفت: «آقا از فطریّه‏‌هایى که به شما داده‏‌اند، به من کمک کنید.»
گفت: «همه فطریّه‏‌ها را خرج کرده‏‌ام.»
فقیرِ کارد به استخوان رسیده دهانش را پر از آب کرد و به صورت شیخ ریخت و گفت: «تو که نمی‌توانى یک فقیر را بگردانى، چرا جاى پیغمبر نشسته‌‏اى، بلند شو یک نفر دیگر بنشیند.»
شیخ کبیر هم بلند شد، عبایش را از دوشش برداشت و رو به جمعیّت فرمود: «هر کس احترامى به محاسن سفید من دارد و مرا دوست دارد، هر چه قدر می‌تواند در این عباى من بریزد.»
خودش در صف جماعت گشت، عبایش را پر از پول کرد و به آن فقیر داد و از او هم عذرخواهى کرد و گفت: «مرا ببخش، نمی‌دانستم اگر آبرویم را خرج کنم می‌توانم حقّ تو را بدهم.»

به نقل از کتاب نفس، استاد حسین انصاریان، جلسه ۲۱

# توکل

# توحید

  • ۰ نظر
  • جمعه ۱۵ فروردين ۱۳۹۳
  • :: روایت امروز

از ظهر جمعه ۱۶ اسفند تا امشب می‌شود هشت روز که در خانه افتاده و بیمارم.
دو روز اول فقط تب و لرز بود و درد بدن و از صبح روز سوم دانه‌های قرمز (به قول اطبا: بثورات پوستی) ظاهر شد. از همان دقیقه‌ی اول برای خودم معلوم بود که آبله است و آن‌چه در کودکی از آن گریخته‌ام در میان‌سالی به سراغم آمده. راستش کمی تا قسمتی خوشحال هم شدم. در ده سال گذشته که فهمیده‌ام این شتری است که باید در خانه‌ی من هم بخوابد همیشه نگران بودم که وقت بدی به آن گرفتار شوم و مثلاً از مدرسه و کلاس‌هایم بمانم. حالا هفته‌های آخر سال است و کسی به دنبالم نمی‌گردد.
روز چهارم و روز پنجم دانه های قرمز بیشتر و بیشتر شد و هم‌زمان سردرد و تب هم در طول روز چند بار رخ می‌داد.
روز ششم اما از همه‌ی روزها بدتر بود. تب چهل درجه، عرق و لرز شدید، صورت متورم و گلودرد نفس‌گیر.
گذشت.
روز هفتم همه چیز به سرعت به عقب برگشت و امروز که روز هشتم باشد، آثار بهبودی نمایان است. اما فکر کنم برای برگشتن اوضاع به روال سابق یک هفته‌ای زمان لازم باشد.

الحمدلله علی کل حال.

# توکل

# زندگی

  • ۵ نظر
  • جمعه ۲۳ اسفند ۱۳۹۲
  • :: بداهه

خدایا!
ما پرتاب نمی شویم به سویی جز آن که تو ما را پرتاب می کنی
و ما به نشانه نمی نشینیم جز آن که تو ما را به نشانه می نشانی
وَ مَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَـکِنَّ اللّهَ رَمَى
*
خدای را که مبادا
دل از نشانه بیفتد.

# توحید

# توکل

# شهید

# پنجشنبه‌ها

  • ۰ نظر
  • پنجشنبه ۸ اسفند ۱۳۹۲
  • :: نغز
  • :: ذکر
بدهی به دو تا سید مهربان را تسویه کردم.
برای خانواده شیرینی خریدم.

# توکل

  • ۰ نظر
  • پنجشنبه ۲۵ مهر ۱۳۹۲
  • :: بداهه

هر جلسه‌ی حلقه شگفتی خاص خودش را دارد. امروز هم جمعیت زیاد؛ و موضوعی جذاب و متناسب با نیاز؛ و مهمانی عزیز و قابل استفاده.
آدم باید کور باشد که دست خدا را در این کار نبیند.

حلقه‌ی ولایت بستری است برای جاری شدن رود اندیشه و مهربانی و تجربه. گوارا و زلال باد!

# توحید

# توکل

# حلقه

# پنجشنبه‌ها

  • ۰ نظر
  • پنجشنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۲
  • :: بداهه

ساعت چهار، در اوج گرما از اداره ببرون زدم تا زودتر به خانه برسم. استارت زدم و برای بیرون آمدن از جای پارک در آینه‌ی وسط نگاهی انداختم. شیشه‌ی عقب ماشین کدر شده بود و چیزی معلوم نبود. اول خیال کردم کثیفی شیشه و انعکاس نور شدید آفتاب مانع از دید من است. اما اتفاق دیگری افتاده بود:
در کمال تأسف و تأثر شیشه‌ی عقب ماشینم خودکشی* کرده بود!
خیلی خوب است که آدم می‌داند کدام بلا بر اثر کدام معصیت بر سرش نازل می‌شود. (شمشیر را که از رو می‌بندند ترسش کمتر است)
تا ساعت هفت و نیم که هوا کم کم قابل تحمل می‌شود درگیر تعویض** شیشه بودم.

* شیشه های سکوریت خودرو گاهی در اثر انباشت تنش‌های حرارتی و تکانشی که در طول زمان بر آن‌ها وارد می‌شود، یا بخاطر ناخالصی‌های موجود در خمیرمایه حین ساخت، خودبخود و بدون هیچ علت ملموسی در خود می‌شکنند. به ادعای یکی از کارخانه های سازنده شیشه، این اتفاق به احتمال ۸ در ۱۰۰۰ در مدت ۱۰ سال رخ می‌دهد.
** یک جام شیشه‌ی عقب پراید با اجرت تعویض: ۸۵ هزار تومان ناقابل

# توحید

# توکل

# زندگی

  • ۲ نظر
  • دوشنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۲
  • :: بداهه
  • :: صندلی دوم
گفتم میرزا تو همچون بوتیماری سر فرو کرده‌ای و همت و وهم دربسته‌ای که مرا این می‌باید و آن می‌باید... و جاه و مال می‌طلبی...
آخر کدام صحت به فرمان تو آمد و به فرمان تو رفت؛
و کدام فرزند به فرمان تو آمد و به فرمان تو رفت؛
تا چنین مغرور شدی؟
این‌ها را که می‌گیری، به امانت و عاریت می‌گیری و شبانی می‌کنی
تو نمی‌دانی که هر چه بیش طلبی، بار تو بیش شود و کار تو مشکل‌تر بود؟
چو در عهده‌ی این قدر امانت درمانده‌ای، دیگر چه می‌طلبی؟
بنگر در این امانت و رعایت‌ها که داری.

به نقل از: معارف، بهاءولد
تاریخ اجتماعی ایران (ج ۴ - ب ۱– ص ۱۹۵)
مرتضی راوندی

# ادبیات

# توکل

# توحید

  • ۴ نظر
  • دوشنبه ۲۰ خرداد ۱۳۹۲
  • :: روایت امروز
  • :: کتاب
  • :: پدر مقدس
اعوذبالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
قَالَ کَذَلِکَ ؟
قَالَ رَبُّکَ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ
وَقَدْ خَلَقْتُکَ مِن قَبْلُ وَلَمْ تَکُ شَیْئًا

صدق الله العلی العظیم
سوره مبارکه مریم، آیه 9

تصویر تزیینی نیست.

# تولد

# توکل

# توحید

  • :: ذکر
  • :: پدر مقدس

دیگر صبرش تمام شده بود.
این همه مصیبت برای یک آدم خوب خیلی زیاد بود.
دستانش را بالا آورد و سرش را پایین انداخت:

«وَأَیُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِیَ الضُّرُّ وَأَنتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»

پس [دعاى] او را اجابت نمودیم و آسیب وارده بر او را برطرف کردیم و کسان او و نظیرشان را همراه با آنان [مجددا] به وى عطا کردیم [تا] رحمتى از جانب ما و عبرتى براى عبادت‏ کنندگان [باشد]

# قصه

# توکل

# پیامبر

# توحید

  • ۴ نظر
  • چهارشنبه ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۲
  • :: ذکر

از وطن فراری شده و سرگردان بود.
درمانده و خسته وارد شهر شد.
دل‌ش برای دختران چوپان به رحم آمد و گوسفندان‌شان را آب داد.
زیر سایه نشست و دست‌هایش را بالا برد:

«فَقَالَ رَبِّ إِنِّی لِمَا أَنزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ»

ساعتی بعد هم خانه‌ای یافته‌بود؛ هم خانواده‌ای؛ هم شغلی و هم سکینه‌ای.

# قصه

# توکل

# پیامبر

# توحید

  • ۴ نظر
  • سه شنبه ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۲
  • :: ذکر
نه روزنه‌ای، نه چراغی، نه نوری.
لحظه‌ای غفلت کار دستش داده بود.
از درد در شکم ماهی به خود می‌پیچید.
گریه می‌کرد در آن تاریکی:
«فَنَادَى فِی الظُّلُمَاتِ أَن لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ»
پس [دعاى] او را برآورده کردیم و او را از اندوه رهانیدیم و مؤمنان را [نیز] چنین نجات می‌دهیم.
+ مرتبط

# قصه

# توکل

# پیامبر

# توحید

  • ۰ نظر
  • يكشنبه ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۲
  • :: ذکر

پیرمرد زانو زده و دست‌هایش را به آسمان بلند کرده بود:

«فَدَعَا رَبَّهُ أَنِّی مَغْلُوبٌ فَانتَصِرْ»

و زار می‌زد.

خدا برایش آب فرستاد. آب زیاد؛ آب منهمر؛ و غم‌ش را شست و نامردمان را غرق کرد.

# قصه

# توکل

# توحید

# پیامبر

  • ۲ نظر
  • شنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۲
  • :: ذکر

پذیرایی از مهمان‌های دیشب
حضور به موقع در محل کار
هماهنگی برای شستشوی فرش‌ها
جلسه‌ی دوساعته‌ی طرح و برنامه
نهایی کردن و ارسال فهرست اصلاحات نهایی پروژه‌ی اداری
هماهنگی رفت و آمد اثاثیه و کارگرها
اتصال خط تلفن منزل
پذیرایی از کارگرها و نظارت بر فعالیت  آن‌ها
تراکنش‌های مالی
نظافت منزل
بار زدن اثاثیه در ماشین
رانندگی شبانه تا تهران
.
.

اگر خیلی خشک و بی‌روح به امروزم نگاه کنم چنین یادداشتی را خواهم نوشت.
اما حق آن است که لابه لای این‌ها باید از محبت همکاران، لطف بی دریغ مهربان همسایه و مثل همیشه معجزه‌ای غیرمنتظره یاد کنم که در دقیقه‌ی نود سر و کله‌اش پیدا می‌شود و در به دوش کشیدن این همه فشار یاورم می‌شود.
الحمدلله.

# توکل

# زندگی

# سین

# قم

# مسکن

# واحد قم + حومه

  • ۰ نظر
  • چهارشنبه ۲۸ فروردين ۱۳۹۲
  • :: بداهه
قرآن کریم
رساله آموزشی
هنر شیعه
گنجور
واژه یاب
ویراست لایو
تلوبیون