از روی سادهدلی
و خیرخواهی
با خنده
به من میگوید:
«شما هم به تفریح نیاز دارید»
می خندم.
# سبک زندگی
# دوست
- ۲ نظر
- جمعه ۲۷ بهمن ۱۳۹۱
از روی سادهدلی
و خیرخواهی
با خنده
به من میگوید:
«شما هم به تفریح نیاز دارید»
می خندم.
صبح زود رفته توی آشپزخانه به پخت و پز. یک پیمانه و نصفی برنج بدون نمک و روغن بار گذاشته.
می گویم: «چرا اینقدر کم؟ چرا بی نمک و روغن؟»
می فرماید: «برای شما نمی پزم که؛ برای گنجشک ها ست.»
*
غذای یک هفته ی پرنده ها را صبح جمعه می پزد و هر روز یک کاسه می ریزد پشت پنجره تا در سرمای زمستان صدای بال زدن و جیک جیکشان در خانه بپیچد.
امروز سحر، هنوز چند دقیقهای تا زنگ زدن ساعت بیدار باش نمازصبح مانده بود که به بانگ خروس از خواب بیدار شدیم. صدا از نزدیک میآمد و بسیار شفاف و تحسین برانگیز بود.
بعد از اسباب کشی تابستان، چند ماهی بود که از فیض «خروس خوانی» بینصیب بودیم. یادش بخیر! صاحبخانهی قبلی روی پشت بام منزل از انواع چرندگان و پرندگان نگهداری میکرد و ما معمولاً با صدای خروس از خواب بیدار میشدیم. حس خوبی داشت.
صاحبخانهی جدید هم که کلاً به احساسات ما اهمیت خاصی میدهد، دیشب یک عدد خروس خوش صدا و وقتشناس به همراه دو قطعه مرغ تخم گذار و محترم به حیاط خانه آورده و موجبات سرور و شادی اهل خانه علی الخصوص ریحانه، مهدیه، آمنه، محمدرضا و سایر ساکنین زیر ده سال را فراهم آورده.
حالا تازه اول ماجراست.
علیرغم همهی بدگوییها دربارهی فنآوری دیجیتال و شبکهی جهانی، انصافاً «انتخابِ واحدِ اینترنتی» نعمتیست که قدر آن را فقط امثال مایی میداند که ده سال پیش برای انتخاب واحد باید بلیط قطار میخرید و ده ساعت میرفت و ده ساعت برمیگشت و ساعت پنج صبح جلوی در اتاق محاسبات (سایت فعلی) صف میایستاد؛ بلکه بتواند با دلِ خوش چند واحدی از دانشگاه محترم اخذ نماید.
إِنَّکَ أَنتَ الْوَهَّابُ
زَکَاةُ الْعِلْمِ نَشْرُهُ*
زَکَاةُ الْجَاهِ بَذْلُهُ
زَکَاةُ الْحِلْمِ الِاحْتِمَالُ
زَکَاةُ الْمَالِ الْإِفْضَالُ
زَکَاةُ الْقُدْرَةِ الْإِنْصَافُ
زَکَاةُ الْجَمَالِ الْعَفَافُ
زَکَاةُ الظَّفَرِ الْإِحْسَانُ
زَکَاةُ الْبَدَنِ الْجِهَادُ وَ الصِّیَامُ
زَکَاةُ الْیَسَارِ بِرُّ الْجِیرَانِ وَ صِلَةُ الْأَرْحَامِ
زَکَاةُ الصِّحَّةِ السَّعْیُ فِی طَاعَةِ اللَّهِ
زَکَاةُ الشَّجَاعَةِ الْجِهَادُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ
زَکَاةُ السُّلْطَانِ إِغَاثَةُ الْمَلْهُوفِ
(مستدرک الوسائل، محدث نورى، مؤسسه آلالبیت، قم، ج7، ص46)
عید شما مبارک
ای خاکی فراتر از اینگونه خاکها
ای مستیِ نهفته به رگهای تاکها
حتی غبار کوی شما را نیافتند
حتی اگر که قافیه باشد: «پلاکها»!!
رفتید و گم شدید در آن سوی آسمان
تا که عوض شوند تمامِ ملاکها
رفتید و ماندهاند سکوت چفیّهها
در گیر و دارِ بازیِ ماتیک و لاکها
رفتید و گم شدهست شبِ گریههایتان
در موسمِ ترنّمِ این «پاپ» و «راک» ها
رد میشوند از بغل ما و... قلبمان
آتش گرفتهاست در این اصطکاکها
ما ماندهایم غرقهی مرداب زندگی
رفتند چون نسیم، از این کوچه پاکها
...
با صدای من بشنوید
(کیفیت ندارد. صرفاً یادگاریست. با تشکر از آقا مهدی)
دیروز بعدازظهر به اتفاق یکی از دوستان رفتیم برای حجامت.
در شهر قم (برخلاف تهران) مطبهای زیادی کار حجامت را انجام میدهند و حجامت امر مرسومی است. مکانی که دیروز رفتیم تحت نظر مؤسسه تحقیقات حجامت ایران قرار دارد. محیط مطب و روش کار آن تلفیقی از طبابت سنتی و پزشکی تجربی است. ثبت فشار خون و تشکیل پروندهی پزشکی قبل از حجامت، رعایت اصول بهداشتی و پاکیزهبودن ابزار کار، توصیه به ادعیه و اذکار وارده و رعایت استحباب نحوهی نشستن و نحوهی تیغزدن و ...
تجربهی جالب و به قولی لازمیست. البته ایام خاص توصیه شده برای حجامت در پیش است و اواخر ماه خرداد اوج کار حجام است.