- ۰ نظر
- دوشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۱
...
حافظ از دولت عشق تو سلیمانی شد
یعنی از وصل تواش نیست بجز باد به دست
...
...
بادت به دست باشد اگر دل نهی به هیچ
در معرضی که تخت سلیمان رود به باد
...
با هم زندگی میکنیم: بی آنکه هم را زیاد ببینیم یا با هم زیاد حرف بزنیم: مثلاً هر چهار ماه یکبار.
اما انگار که با همایم: در همهی تصمیمها و حرکتها. نه یکی دو نفر: که چهار پنج نفر.
اسم این را چه باید بگذارم؟
محمد کافرینش هست خاکش
هزاران آفرین بر جان پاکش
چراغ افروز چشم اهل بینش
طراز کارگاه آفرینش
ریاحین بخش باغ صبحگاهی
کلید مخزن گنج الهی
مقدمهی خسرو و شیرین
مرحوم نظامی گنجوی
اما سیاستزده نیست، سیاسىکار نیست، جناحى نیست؛
بسیج مجاهد است،اما بىانضباط نیست، افراطى نیست؛
بسیج عمیقاً متدین و متعبد است،اما متحجر نیست، خرافى نیست؛
بسیج بابصیرت است،اما ازخودراضى نیست؛
بسیج اهل جذب است - گفتهایم جذب حداکثرى -اما اهل تسامح در اصول نیست؛
بسیج غیور است، پاسدار خطوط فاصل است؛اما علمزده نیست؛
بسیج متخلق به اخلاق اسلامى است،اما ریاکار نیست؛
بسیج در کار آبادکردن دنیاست،اما خود اهل دنیا نیست.
این شد یک فرهنگ.
تاریخ صدر اسلام (عصر نبوت)
دکتر غلامحسین زرگرینژاد
انتشارات سمت، چاپ اول ۱۳۷۸، ۶۷۷ صفحه
تاریخ وقایع آشنای صدر اسلام از نگاه دکتر زرگرینژاد وقایع پنهان و زوایای نادیدهی فراوانی دارد.
بعد از خواندن این کتاب بار دیگر به نظرم رسید که آدم هیچ وقت نمیتواند مطمئن باشد که چیزهایی که از تاریخ میداند کامل و درست است. هر چقدر هم که این دانستههای تاریخی در نظر عوام کاملاً مشهور و مقبول باشد، باز هم با چند سؤال دقیق ارکانش به لرزه در میآید و فرو میریزد.
«سعهی صدر» و «فروتنی» باید دو خصلت جدی تاریخدان (در اینجا: تاریخخوان!) باشد.
تکراریترین سریال پر بینندهی تلویزیونی.
دوباره کاسبی دانشمندان علوم مزخرف و دایرهالمعارفهای اطلاعات آشغال* سکه شد.
به مدت یک ماه هر شب به بهانهی جام باشگاههای فرنگستان «به درد نخور» ترین و «بی سر و ته» ترین اطلاعات و آمارهای مربوط -و نامربوط ! - به اصل و فرع و تاریخ و جغرافیای چیزی که خودش بالذات فاقد ارزش است، با شور و هیجان و اغراق و احساسات میآمیزند و به کام اسیران بیاراده و هواداران بیجیره و مواجب بردهداری نوین هزارهی سوم میریزند.
فقد استهزء بفسه: کسی که دم از ایمان بزند و دقیقهای در این هوس بگذراند.
* تعبیر «اطلاعات آشغال» از هربرت شیلر است.
خوب است وقتی آدم در جایگاه یک بزرگتر، یک مشاور یا یک راهنما قرار میگیرد، یادش باشد که خودش هم یک زمانی کوچک بوده.
...
در حضور درختان این پارک، من کوچکتر از آن هستم که حرفی برای گفتن داشته باشم. البته از این دکل فلزی که بالایش نورافکن کار گذاشتهاند بزرگترم.
آن موقعها که ما بچه بودیم و توی چمنهای این بوستان کوچک میدویدیم و بزرگ میشدیم این درختان «بزرگ» بودند و از بالا به ما نگاه میکردند. هنوز هم بزرگند. پس بدون تعارف من امروز کوچکتر از آن هستم که...