- ۴ نظر
- شنبه ۱۵ مرداد ۱۳۹۰
سفره پهن کرده روی گل قالی؛ پرده کشیده در میان؛ خودش نشسته وسط؛ ما اینطرف؛ خانمها آنطرف.
میخندد.
بیخود و بیجهت نشستم به خواندن «جانستان کابلستان». شاید چون آخرین کتاب خریده و نخواندهام بود و شاید چون میخواستم زودتر از دستش خلاص شوم. جانستان کتابی بود که بالاخره یک روزی باید میخواندمش. مثل همان قورباغهی معروف که بالاخره قورتش دادم!
بیمحتواتر از تصور اولیهام بود. انتظار داشتم نگاهی عمیقتر و دقیقتر به مسألهی افغانستان داشته باشد. اما جانستان نسبت به «نفحات نفت» برای من کممایهتر و بیفایدهتر بود. بخشی از این برمیگردد به کوتاهی سفر نویسنده و بخشی دیگر به سرعت نگارش کتاب (که در مقایسه با دیگر آثار امیرخانی تندنویسی شده است) و بخشی دیگر به رفاقت با مجید عزیز و خاطراتش!
نمیدانم چه دلیلی وجود دارد که نویسندهای تصمیم میگیرد از یک سفر، کتاب در بیاورد و از یک سفر نه. احتمالاً بیتوجهی مفرط محافل فرهنگی ما به افغانستانِ امروز، اصلیترین انگیزهی امیرخانی از انتشار این کتاب است و در این راستا نویسنده موفق شده است چند قطعه عکس تفصیلی از حال و اوضاع فعلی کشور همسایه به یادگار بگیرد. احتمالا گذر زمان اهمیت جانستان را به عنوان یک سند تاریخی بیشتر خواهد کرد.
خواندن این کتاب را به همهی آنهایی که رفیقی مثل مجید ندارند تا به صورت چندرسانهای در جریان امور افغانستان قرار بگیرند توصیه میکنم.
...
پدر سیدحامد را در دامنهی تپهای خشک و پرشیب به خاک سپرده بودند.
از آن روز تا حالا، بارها خواب آن تپه را دیدهام. تپهای که پدر سیدحامد در آن خوابیده است و حامد آن جا ایستاده و به ما نگاه می کند. پیراهن مشکی به تن دارد و مستقیم به چشمان ما خیره شده است. پشت سرش مادر و خواهران کوچکش ایستادهاند و به حامد تکیه کردهاند...
آنهایی که بهدنبال آب هستند باید بدانند که آب با سراب و لعاب فرق دارد، لعب در فرهنگ قرآن یعنی بازی. واژه لعب و لعاب از یک ریشه است؛ لعاب گرچه نمی در دهان ایجاد میکند؛ اما کسی را سیر نمیکند. عدهای با لعاب دهان بازی میکنند، این بازی گرچه لذتی برای آنها دارد، ولی هیچ تشنهای با آن سیراب نمیشود. اصحاب رسانه باید بدانند هرکاری که نام خدا و یاد خدا در آن نباشد مثل لعاب دهان است که کسی را سیراب نمیکند.
اگر در کارهای رسانهای، نه در آغاز کار سخن از خدا بود و نه در انجام کار سخن از خدا بود و نه در مسیر سخن از خدا بود، آن کار نه تأثیرگذار خواهد بود و نه ماندگار؛ زیرا چنین حرکتی در حقیقت رکود و جمود است.
بعد از سالها از رادیو یه ترانهی ردیف شنیدم. گشتم دنبالش. فهمیدم تیتراژه یه سریال تلویزیونیه. خوشم اومد از رویشها. رفتم دنبال اصل شعرش. خیلی خوب و منطقی و روون و مناسب حال و احوال ما. شاعر جوونش رو پیدا کردم. اینکارهست. چند تا کار خوب دیگه توی پروندهش هست. اومدم منتشرش کنم که فهمیدم آقا با اسم مستعار برا اونور آبیها هم ترانه میگه. عاشقانههاشو اینجا میخونن و سیاسیهاشو اون طرف.
بیخیالش شدم.
*
استاد پیغام داده که حالا اگه اصرار دارین میتونین برا ملت «ربنا»م رو پخش کنین.
رئیس زده تو دهنش که صد سال! برو برا همون لجنا قر بیا. ما طرفدار تنوعیم!
*
واقعا اصالت با کدومه؟ هنر یا هنرمند؟ بالاخره این هنر است که میماند یا هنرمند؟
در آستانهی ماه مبارک رمضان بالاخره طرحی که مدتها ذهنم را مشغول کردهبود به طور مختصر نوشتم. اگر خوشتان آمد و تصمیم گرفتید امسال با این شیوه در بارگاه قرآن کریم زانو بزنید خوشحال میشوم اگر خبر بدهید تا دیگران هم در جریان قرار بگیرند.
طرحی نو در سیر مطالعاتی قرآن کریم
خوب است. بعضی از روزها را میگویم:
دوباره یادت میآید که میتوانی به دیگران کمک کنی؛ میتوانی پیامی را به گوش کسی برسانی؛ میتوانی خاطری را شاد کنی؛ میتوانی با دیگران مهربان باشی و خسته نشوی؛ و خسته که شدی همچنان برای کمک به دیگران تلاش کنی و لذت ببری.
بعضی از روزها خوب است. همین طوری خوب است.
*
با تشکر از امیرحسین، سیدمهدی، محمدحسین، مهدی، مجتبی، رضا، محمدمهدی، علیرضا و دیگران به خاطر این یادآوری.
کار دانشجویی در منزل با مشخصات زیر موجود است:
حوصله و دقت، پای کامپیوتر، بدون نیاز به اینترنت، تایپ متن، ویرایش صدا، حوصله و دقت، موضوع فرهنگی تربیتی، حقوق بخور و نمیر، تعهد زمانی، حوصله و دقت.
آشنایان میتوانند از طریق صفحهی «محرمانه مستقیم» اعلام آمادگی نمایند.
از هفتهی آینده و در طول ماه مبارک رمضان برنامهی نمایشی «باغتماشا» ساعت ده و نیم شب از رادیو معارف پخش میشود.
اگر اهل شنیدن نمایشهای خوب و با محتوا هستید پیشنهاد میکنم داستان «آفتاب رحمت» که در شش قسمت سیدقیقهای با نگاهی به زندگی شیخ مفید، سیدمرتضی و سیدرضی ساخته شده از دست ندهید.
تبلیغ صوتی کوتاه این نمایش را بشنوید:
آفتاب رحمت
مسئولان هنر و رسانه:
اولا باید عطش مخاطب را بشناسند و ببینند صادق است یا کاذب تا متناسب با آن پاسخ دهند
ثانیا عطش صادق در مخاطب ایجاد کنند؛ زیرا هنگامی که عطش صادق در انسان ایجاد شود و دائما زیادتر گردد، چشمه آب از درون انسان جاری خواهد شد. مولوی در اینباره میگوید:
آب کم جو تشنگی آور بهدست/ تا بجوشد آبت از بالا و پست
شش و نیم کیلو آلبالو خریدیم از قرار کیلویی دوهزار تومان. شستیم و برگ و ساقهها را تمیز کردیم و ریختیم توی قابلمه. حالا باید تصمیم بگیریم:
اگر نمک بزنی می شود لواشک ترش و اگر شکر بریزی میشود مربای شیرین.
به راستی چه باید کرد؟