ماه رمضان هم مثل همهی الطاف زمینیشدهی خداوند مشمول مرور زمان و روزمرگی میشود. همین مهمانیهای افطاری که بعد از یک سال دیدارها را تازه می کند، همین مسجد رفتنها و قرآن خواندنها و سحر بیداریها، یکی دو هفته که می گذرد، عادی میشود، تکراری میشود، دیگر هیجان ندارد. احتمالاً مشکل از ماست. تا چیزی هیجان مداوم نداشته باشد به آن توجه نمی کنیم. شاید این از عوارض ریتم تند مصرف محصولات رسانهای است.
شاید بهتر باشد در برنامه زمانبندی ماه رمضان تجدیدنظر بکنیم. یعنی مثلا بجای یک ماه، تبدیلش کنیم به شش تا پنج روز که در طول سال پراکنده باشد؛ بلکه با ریتم تندش حال کنیم! خوب است؟ میشود؟ پس اگر نمیشود که ماه رمضان را پاره پاره کرد، باید برای حس و حال خودمان و ضرباهنگ زندگیمان یک فکری بکنیم. این طوری نمیشود که تا آخر عمر، خودمان را از همنوا شدن با جریان رحمتهای الهی محروم کنیم. یک جای این زندگی حتماً باید تغییر کند. نام آن را ضربان، نبض یا بسامد حیات میگذارم.
# رمضان