صاد

ص والقرآن ذی الذکر
صاد

یا بکُش؛
یا دانه دِه؛
یا از قفس آزاد کن.
.
.
.

صاد گرد
سر رسید موضوعی
نظرصاد
سر رسید ماهانه

عضو باشگاه وبلاگ نویسان رازدل

اگر مجنون دل شوریده‌ای داشت
دل لیلی از او شوریده تر بود

۲۲۳ مطلب با موضوع «نغز» ثبت شده است

آدمی که از پشت سرش مطمئن باشه، راحت می‌ره جلو.
هر وقت دیدی در قدم برداشتن به سمت جلو تردید داری، به عقب نگاه کن ببین کجا با گذشته هنوز تسویه نکردی؛ هنوز بدهکاری؛ هنوز دل نگرانی؛ ببین کدوم کارِت هنوز ناقصه.
*
شیطون همین طوری از جلو رفتن آدم‌ها جلوگیری می‌کنه. یه چیزی توی گذشته‌ات می‌ذاره که نگرانش باشی؛ که دلبندش باشی؛ که نذاره راحت به سمت جلو قدم برداری.
*
خودت رو بشناس؛ دشمن رو بیشتر.

# آزمون

# توحید

  • ۲ نظر
  • چهارشنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۱
  • :: نغز

جلسه‌ی خوب جلسه‌ای است که وقتی تمام می‌شود، وقتی توی ماشین داریم می‌رویم خانه، با هم بگومگو داریم؛ هنوز حرف برای گفتن مانده؛ سؤال داریم و بیش از اولٍ جلسه تشنه‌ی موضوع شده‌ایم.

آموخته‌ام که قسمتی از آموزش، قسمت مهمی از آموزش، توزیع عطش است.

# آموزش

# حلقه

# پنجشنبه‌ها

  • :: بداهه
  • :: نغز

فرق پیرمرد‌ها و جوان‌ها پشت چراغ سبز یا قرمز معلوم نمی‌شود.
تفاوت آن‌ها در عملکردشان هنگام چراغ زرد معلوم می‌شود:
«پیرمرد‌ها ترمز می‌کنند و جوان‌ها سرعت می‌گیرند.»

# سبک زندگی

  • :: نغز

گفته بودم که تاسوعا روز اثبات برادری‌ست. حالا تأکید می‌کنم که تاسوعا روز بازخوانی برادری هم هست.
*
برای سازگار کردن خوردنی‌ها با طبعِ غالب انسان، هر طعامی را با مصلح آن می‌آمیزند. به فکر مصلحِ «عنصرِ دبلیو» باش؛ و به فکر باش که از «عنصر دبلیو» برای اصلاح چه طبعی می‌توان استفاده کرد.
*
مهمان رزق خودش را می‌آورد؛ حتی ساعت یازده و نیم شبِ عاشورا. دیدی یا نه؟
*
بخاری، سینی، انار؛ ترش باشد یا شیرین؟
*
سه بار که یک برنامه را تکرار کردی می‌شود تکراری. می‌دانی که اهل کار تکراری نیستم. از حالا برای تاسوعای دیگر، فکری باید کرد.

# برادر

# دوست

# واحد قم + حومه

  • :: بداهه
  • :: نغز

آدم وقتی به مشاهده‌ی معجزات الهی در زندگی‌اش عادت کند، آن وقت «روز بی‌معجزه» برایش شب است؛ «هفته‌ی بی‌معجزه» برایش ظلمات است و «ماه بی‌معجزه» شکم ماهی.

خدایا؛
ماهی گذشت؛
معجزه‌ای...

# توکل

# توحید

  • ۰ نظر
  • سه شنبه ۳۰ آبان ۱۳۹۱
  • :: نغز

پزشکان در هنگامِ کار لباس سفید می‌پوشند تا اگر ذره‌ای آلودگی به آن‌ها سرایت کند ببینند و تمیزش کنند.
تعمیرکاران در هنگام کار لباس تیره می‌پوشند تا اگر آلودگی به آن‌ها سرایت کرد به چشم نیاید و لازم نباشد تمیزش کنند.

پرسش اول:
مردم با پزشکی که روپوش تیره بپوشد یا تعمیرکاری که لباس‌کار سفید به تن کند چه برخوردی خواهند داشت؟

پرسش دوم:
لباس معلم‌ها باید چه رنگی باشد؟

# معلم

# مدرسه

  • ۱ نظر
  • يكشنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۱
  • :: نغز

واقعاً آدم نمی‌داند که روزگار چه سرنوشتی برای رفاقت‌هایش رقم خواهد زد. بارها چرتکه انداخته‌ام که مثلاً چقدر از احترام و محبتی که فلان رفیقم به من می‌گذارد نتیجه‌ی تلاش من برای نزدیک شدن به او بوده‌است و چقدر از آن به خوبی خود او مربوط می‌شود. بارها از خودم پرسیده‌ام که در این میان، تقدیر و سرنوشت چه سهمی در کیفیت رابطه‌ی من و دوستم داشته است؟
*
یک‌بار با شیخ محمد توی قطار گفتگویی داشتیم راجع به نوع رابطه‌مان و ثأثیر آن در سرنوشت خودمان و اطرافیان‌مان. قدم به قدم به عقب برگشتیم تا به لحظه‌ی شروع این رابطه برسیم. رسیدیم به یک «سلام» از روی خجالت و حتی بی‌تفاوتی به همدیگر مثلاً ده سال پیش‌تر. جالب بود که هر دویمان همان اتفاق کوچک و واقعاً بی‌اهمیت را دقیقاً به خاطر می‌آوردیم؛ و شگفتا از بازی روزگار.

# دوست

  • ۱ نظر
  • يكشنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۱
  • :: بداهه
  • :: نغز

هفته‌ی پیش امیرکبیر را رگ زدم؛
امروز تنباکو را تحریم کردم -به ای نحو کان- ؛
و هفته‌ی آینده باید مهاجرت کنم به ری.

می‌بینی چقدر از زمان عقب هستم؟

پ.ن:
راستی؛ دیگ پلوی سفارت را چه کنم؟

# تاریخ

# مدرسه

# کلاس

  • ۳ نظر
  • سه شنبه ۱۶ آبان ۱۳۹۱
  • :: بداهه
  • :: نغز
یه جایی نوشته بود:
«پولِ زیاد» خوشبختی نمیاره؛ «پولِ کافی» خوشبختی میاره.

# توکل

# توحید

  • ۰ نظر
  • يكشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۱
  • :: نغز
یادم آمد که قبلاً جایی نوشته‌بودم:
«بنی آدم بنی عادت است و به راحتی به سختی عادت می کند.»
این روزها هر روز آن را وجدان می‌کنم.

# سبک زندگی

  • ۰ نظر
  • شنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۱
  • :: بداهه
  • :: نغز

حلقه به گوش
و
خانه به دوش

# توحید

  • ۰ نظر
  • چهارشنبه ۱۵ شهریور ۱۳۹۱
  • :: نغز
...
اهل قلم، خانه در دفتر خود دارند.

# صاد

  • ۴ نظر
  • دوشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۱
  • :: نغز
البته ما برای سربلندی و رستگاری «جوجه اردک زشت» در این امتحان سخت الهی بسیار دعا می‌کنیم.

# دوست

# قصه

# تربیت

  • ۰ نظر
  • يكشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۱
  • :: نغز

تقریباً همه‌ی حیوانات مزرعه از پدران خود داستان «جوجه اردک زشت» را شنیده بودند.
شاید به همین دلیل بود که کسی از دیدن جوجه‌ای بدقواره در صف جوجه‌های تازه متولد‌شده‌ی اردک‌خانم تعجب نکرد. حتی شنیده شد که چند تا از گوسفندها در گوش هم پچ پچ می‌کنند:
«بع بع؛ یه داستان تکراری. دوباره یه جوجه‌ی قو با جوجه اردک‌ها قاطی شده. حتماً چون خیلی بی‌ریخته بقیه تحویلش نمیگیرن و بعد از یه مدت سرخورده و افسرده میشه. اما آخر داستان همه می‌فهمن که این جوجه‌ی زشت از همه‌شون بهتر و قشنگ‌تره. بــــع»
*
+ پایان اول: نظر گوسفندها درست بود. تاریخ تکرار شد و جوجه اردک زشت تبدیل به قویی زیبا شد.
+ پایان دوم: جوجه اردک زشت یک جوجه کلاغ بود. او هیچ‌وقت شناکردن یاد نگرفت و روز به روز بی‌ریخت‌تر شد.
+ پایان سوم: جوجه اردک زشت فقط یک جوجه اردک زشت بود.
----- پایان سوم الف: او بدون توجه به تمسخر دیگران به بزرگ شدن و اردک بودن خودش ادامه داد.
----- پایان سوم ب: فشار روانی روی جوجه اردک زشت او را به پوچی رساند و آخرش معتاد شد.
----- پایان سوم ج: او تمام عمر چند ماهه‌ی خود را صرف تأمین هزینه‌های جراحی زیبایی و غیره کرد. اما چه فایده؟
+ پایان چهارم: بخشی از نظر گوسفندها درست بود. جوجه اردک زشت در واقع یک جوجه‌ی قو بود. اما فقط همین‌قدر از تاریخ تکرار شد و زندگی جوجه کوچولو به پایان سوم ب یا ج ختم شد.

# قصه

# تربیت

  • ۱ نظر
  • شنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۱
  • :: نغز
دو سوال کلیدی -به نقل از پیامبر اکرم (ص)- که باید قبل از هر مناظره و مباحثه‌ی حقیقی و مجازی از خودمان (و اگر شد از طرف مقابل) بپرسیم:
  • جئتنی سائلا او متعنتا؟ (واقعاً برای سوال کردن و دانستن آمده ای یا برای تعنت ورزی و لجاجت؟)
  • علی الضلالة ام علی الهدی؟ (برای راه یافتن و یا گمراهی؟)

# پلاس

# پیامبر

  • ۰ نظر
  • شنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۱
  • :: نغز
  • :: روایت امروز
بدیهی می‌دانیم که:
به اختیار «آزاد بودن» بهتر است از به اجبار «در قفس بودن»
اما باور نداریم که:
به اختیار «در قفس بودن» بهتر است از به اجبار «آزاد بودن»

# سبک زندگی

  • ۰ نظر
  • سه شنبه ۷ شهریور ۱۳۹۱
  • :: نغز
قرآن کریم
رساله آموزشی
هنر شیعه
گنجور
واژه یاب
ویراست لایو
تلوبیون