- ۱ نظر
- شنبه ۲۷ آبان ۱۳۹۱
اول محرم امسال، شور و حال سه سال گذشته را ندارم. شاید علت اصلی آن تغییریست که خودخواسته در ساختار بوی سیب ایجاد کردهایم.
هر سال چند روز مانده به محرم فعالیت بیوقفهای شروع میشد برای رونمایی از سایت و راهاندازی مسابقه. امسال اما سرمان به کارهای دیگری گرم است.
این محرم و صفر هم میآید و میرود. این ما هستیم که در پایان صفر باید عملکردمان را بسنجیم که چقدر پیشرفت داشتهایم، چقدر در جا زدهایم و چقدر عقب رفتهایم.
یادداشت امروز صاد همان یادداشت بیست و یکم مهر نود است. چیزی تغییر نکرده:
زیارت بانو، آشنایی با سیر توسعه و تکامل حرم، بازدید از مسجد اتابکی و مسجدبالاسر و صحن طلا و آینه، آشنایی با بزرگان مدفون در حرم، بازدید از مسجد اعظم، بازدید از فیضیه، عبوری از دارالشفا و مروری بر زندگی طلاب، میدان آستانه، دیدار از شیخان، گذری از بازار خان و بازارچه صاحبالزمان، خرید سوغات معنوی، …
با تشکر از مهدی و احسان
الحمدلله با زحمات همهی دوستان کار تدوین مستند «دلبندان» تقریباً به پایان رسیدهاست و امروز نسخهی نهایی آن را بازبینی کردیم. انشاءالله با رفع برخی ایرادات جزئی و اعمال اصلاحات مورد نظر برخی رفقا، در یک فرصت مناسب جلسهی رونمایی و اکران آن را برگزار خواهیم کرد. امیدوارم در اولین مناسبت شاد بعد از ماه صفر، فرصت دور هم جمع شدن و دیدن این کار فراهم شود.
در جمعبندی درس به بچهها میگویم:
«عملکرد ضعیف حکومت قاجاریه باعث شد در مجموع «یک میلیون» از «دومیلیون و ششصدهزار» کیلومترمربع وسعت ایران کم بشود.»
یکی از بچهها خیلی جدی میپرسد:
«آقا چرا الان نمیریم پس بگیریم؟»
(واقعی - کلاس تاریخ سوم دبیرستان)
من :|
نادرشاه افشار :|
عباس میرزا :|
آزانس بینالمللی انرژی اتمی :|
حامد کرزای :|
واقعاً آدم نمیداند که روزگار چه سرنوشتی برای رفاقتهایش رقم خواهد زد. بارها چرتکه انداختهام که مثلاً چقدر از احترام و محبتی که فلان رفیقم به من میگذارد نتیجهی تلاش من برای نزدیک شدن به او بودهاست و چقدر از آن به خوبی خود او مربوط میشود. بارها از خودم پرسیدهام که در این میان، تقدیر و سرنوشت چه سهمی در کیفیت رابطهی من و دوستم داشته است؟
*
یکبار با شیخ محمد توی قطار گفتگویی داشتیم راجع به نوع رابطهمان و ثأثیر آن در سرنوشت خودمان و اطرافیانمان. قدم به قدم به عقب برگشتیم تا به لحظهی شروع این رابطه برسیم. رسیدیم به یک «سلام» از روی خجالت و حتی بیتفاوتی به همدیگر مثلاً ده سال پیشتر. جالب بود که هر دویمان همان اتفاق کوچک و واقعاً بیاهمیت را دقیقاً به خاطر میآوردیم؛ و شگفتا از بازی روزگار.
هر جلسه از حلقه ولایت غافلگیری خاص خودش را دارد:
این همه جذابیت در تعریف تاریخ، این همه حرف نگفته و نشنیده از تاریخ، این همه اقتدار و مظلومیت نهفته در تاریخ.
امروز سیدمهدی عزیز به اتفاق بانو تشریف آوردهبودند قم برای ضبط کارشناسی برنامهی «سایهروشن». بحث علمی و دقیقی مطرح کرد که نتیجهی تحقیقاتش برای پایاننامهی کارشناسی ارشد بود. سه تا برنامه پشت سر هم ضبط کردیم که انشاءالله از دو هفته دیگر پخش میشود.
*
توی اتاق فرمان تهیهکننده برنامه از من پرسید: «ایشان را چقدر میشناسی؟» یا شاید هم پرسید: «چقدر با ایشان دوستی؟»
پاسخی نداشتم که بگویم. سیدمهدی را هفت-هشت سال است که میشناسم. با هم اردو رفتهایم؛ جلسه داشتهایم؛ حرف زدهایم؛ کار کردهایم؛ گفتیم و خندیدیم؛ ایمیل زدیم؛ پیامک فرستادیم؛ ...
واقعاً مگر میشود برای «شناختن» یا «دوستی» اندازهای تعیین کرد؟
یکی از رفقا امروز یه فولدر از این شعروگرافیها برام فرستاده. همه مال سعدی و همه هم خوب.
انتخاب خوب و تقطیع خوب.
حرکت خوبیست برای چشیدن قدرت زبان و حلاوت بیان سعدی.
بدینوسیله از هماکنون لغایت چهارشنبه ۱۷ آبان برقرار میباشد.
سرپرستی واحد قم
بعد از چند ماه مشکلات پیوستهی فنی و محدودیت دسترسی به وبلاگها و مسدود شدن چندبارهی شبکه، به همت ادمین محترم، از امروز رازدل روی سرور اختصاصی جدیدش راهاندازی شدهاست. انشاءالله تا چند روز آینده همگی امکانات متنوعی که روز اول در بخش مدیرت کاربران وجود داشت و به دلایل ضعف سختافزاری غیرفعال شده بود به حالت اولیه بر میگردد.
با قولهایی که برخی دوستان در زمینهی همیاری گرافیکی و نرمافزاری دادهاند امیدوارم بهزودی صفحهی اصلی شبکه حال و هوای تازهای پیدا کند.
فقط میماند شرمندگی ما از همهی برادران و تشکر بخاطر صبر و بردباریشان و از سرگیری نوشتن در وبلاگها و آرزوی روزهای خوب و خوش برای اعضای محترم شبکهی وبلاگنویسان رازدل.