صاد

ص والقرآن ذی الذکر
صاد

یا بکُش؛
یا دانه دِه؛
یا از قفس آزاد کن.
.
.
.

صاد گرد
سر رسید موضوعی
نظرصاد
سر رسید ماهانه

عضو باشگاه وبلاگ نویسان رازدل

اگر مجنون دل شوریده‌ای داشت
دل لیلی از او شوریده تر بود

همان‌طور که «روز» در فارسی به معنایی وسیع‌تر از «یک روز» به کار می‌رود، «الیوم» نیز می‌تواند به یک دوره و بازه‌ی زمانی اشاره داشته باشد:

...
الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن دِینِکُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ
الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ دِینًا...
الْیَوْمَ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّبَاتُ وَطَعَامُ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ حِلٌّ لَّکُمْ وَطَعَامُکُمْ حِلُّ لَّهُمْ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ...

این‌جا بودم امشب. این نکته‌ی ظریف را از حاجی یاد گرفتم.

# هیأت

# اهل بیت

  • ۰ نظر
  • پنجشنبه ۲ آذر ۱۳۹۱
  • :: بداهه
  • :: ذکر

نمای تکیه دولت از داخل کاخ گلستان (سمت راست)

... با رشد جمعیت تهران در دوره ی ناصری، شاه دستور می‌دهد در محوطه کاخ گلستان تکیه‌ی بزرگی درست کنند که مردم دارالخلافه برای عزاداری و تعزیه آنجا جمع شوند.
ساختمان بزرگ «تکیه‌ی دولت» که از بیرون هشت وجهی و از داخل مدور بوده است به فرمان شاه ساخته می‌شود. نقل کرده‌اند که در این تکیه‌ی چهار طبقه حدود بیست هزار نفر عزادار حسینی جمع می‌شده است.
البته این ساختمان بعد‌ها در دوره‌ی مشروطیت غیرمشروعه -چنان که افتد و دانی- مورد بی‌مهری قرار می‌گیرد و مخروبه می‌شود؛ تا آن جا که رضاخان برای تاسیس بانک ملی (روبروی سبزه میدان) دستور می‌دهد تکیه دولت را خراب کنند و لذا امروز اثری از این بنای عجیب دوره‌ی قاجار وجود ندارد؛ بجز چند عکس و البته نقاشی معروفی که کمال الملک کشیده است.


نقاشی کمال الملک از درون تکیه دولت

# تاریخ

# تهران‌گردی

# هیأت

  • ۰ نظر
  • چهارشنبه ۱ آذر ۱۳۹۱
  • :: روایت امروز

آدم وقتی به مشاهده‌ی معجزات الهی در زندگی‌اش عادت کند، آن وقت «روز بی‌معجزه» برایش شب است؛ «هفته‌ی بی‌معجزه» برایش ظلمات است و «ماه بی‌معجزه» شکم ماهی.

خدایا؛
ماهی گذشت؛
معجزه‌ای...

# توکل

# توحید

  • ۰ نظر
  • سه شنبه ۳۰ آبان ۱۳۹۱
  • :: نغز

وی مدتی اذان گوی پیامبر دروغی، سجاح بود.
سپس اسلام آورد.
آن گاه در قتل عثمان شرکت کرد.
سپس به یاران علی علیه السلام پیوست.
بعد از آن از خوارج شد و علیه علی علیه السلام جنگید.
آن گاه توبه کرد.
ولی پس از مدتی در قتل حسین علیه السلام شرکت کرد.
و سرانجام در قتل مختار مشارکت داشت.
وی از جمله کسانی بود که نامه دعوت از حسین علیه السلام را امضا کرده،
ولی در کربلا، امیری پیاده نظام لشکر عمر بن سعد را بر عهده داشت.
*
جهل انسان
آه!
گویی هرگز این غمگین حکایت را
هر چه ها باشد،
نهایت نیست

# هیأت

# تاریخ

  • ۵ نظر
  • دوشنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۱
  • :: روایت امروز

پزشکان در هنگامِ کار لباس سفید می‌پوشند تا اگر ذره‌ای آلودگی به آن‌ها سرایت کند ببینند و تمیزش کنند.
تعمیرکاران در هنگام کار لباس تیره می‌پوشند تا اگر آلودگی به آن‌ها سرایت کرد به چشم نیاید و لازم نباشد تمیزش کنند.

پرسش اول:
مردم با پزشکی که روپوش تیره بپوشد یا تعمیرکاری که لباس‌کار سفید به تن کند چه برخوردی خواهند داشت؟

پرسش دوم:
لباس معلم‌ها باید چه رنگی باشد؟

# معلم

# مدرسه

  • ۱ نظر
  • يكشنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۱
  • :: نغز

صبح دوم محرم‌الحرام ۱۴۳۴ ه.ش (۲۷ آبان ۹۱) «خان عمو» شدم!
*
پدرش ظهر نهم محرم به‌دنیا آمده بود؛ محمدحسین البته از پدر عجول‌تر است.
*
دعایش بفرمایید.

# تولد

# خانواده

  • :: بداهه

اول محرم امسال، شور و حال سه سال گذشته را ندارم. شاید علت اصلی آن تغییری‌ست که خودخواسته در ساختار بوی سیب ایجاد کرده‌ایم.
هر سال چند روز مانده به محرم فعالیت بی‌وقفه‌ای شروع می‌شد برای رونمایی از سایت و راه‌اندازی مسابقه. امسال اما سرمان به کارهای دیگری گرم است.
این محرم و صفر هم می‌آید و می‌رود. این ما هستیم که در پایان صفر باید عملکردمان را بسنجیم که چقدر پیشرفت داشته‌ایم، چقدر در جا زده‌ایم و چقدر عقب رفته‌ایم.

# اداره

# هیأت

  • :: بداهه

یادداشت امروز صاد همان یادداشت بیست و یکم مهر نود است. چیزی تغییر نکرده:

زیارت بانو، آشنایی با سیر توسعه و تکامل حرم،‌ بازدید از مسجد اتابکی و مسجدبالاسر و صحن طلا و آینه، آشنایی با بزرگان مدفون در حرم، بازدید از مسجد اعظم، بازدید از فیضیه، عبوری از دارالشفا و مروری بر  زندگی طلاب، میدان آستانه، دیدار از شیخان، گذری از بازار خان و بازارچه صاحب‌الزمان، خرید سوغات معنوی، …

با تشکر از مهدی و احسان

# حرم

# دوست

# قم

# محمدم

# واحد قم + حومه

  • ۱ نظر
  • پنجشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۱
  • :: بداهه
امروز رفتیم (بردندمان) برای غبار روبی حرم. حرف دیگری ندارم بگویم. همین.

# حرم

# قم

# اداره

  • ۲ نظر
  • چهارشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۱
  • :: بداهه

الحمدلله با زحمات همه‌ی دوستان کار تدوین مستند «دلبندان» تقریباً به پایان رسیده‌است و امروز نسخه‌ی نهایی آن را بازبینی کردیم. ان‌شاءالله با رفع برخی ایرادات جزئی و اعمال اصلاحات مورد نظر برخی رفقا، در یک فرصت مناسب جلسه‌ی رونمایی و اکران آن را برگزار خواهیم کرد. امیدوارم در اولین مناسبت شاد بعد از ماه صفر، فرصت دور هم جمع شدن و دیدن این کار فراهم شود.

# جهادی

# رسانه

# رضوان

# ققنوس

  • ۳ نظر
  • سه شنبه ۲۳ آبان ۱۳۹۱
  • :: بداهه

در جمع‌بندی درس به بچه‌ها می‌گویم:
«عملکرد ضعیف حکومت قاجاریه باعث شد در مجموع «یک میلیون» از «دومیلیون و ششصدهزار» کیلومترمربع وسعت ایران کم بشود.»
یکی از بچه‌ها خیلی جدی می‌پرسد:
«آقا چرا الان نمیریم پس بگیریم؟»

(واقعی - کلاس تاریخ سوم دبیرستان)

من :|
نادرشاه افشار :|
عباس میرزا :|
آزانس بین‌المللی انرژی اتمی :|
حامد کرزای :|

# تاریخ

# قم

# مدرسه

# کلاس

  • ۱ نظر
  • دوشنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۱
  • :: بداهه

واقعاً آدم نمی‌داند که روزگار چه سرنوشتی برای رفاقت‌هایش رقم خواهد زد. بارها چرتکه انداخته‌ام که مثلاً چقدر از احترام و محبتی که فلان رفیقم به من می‌گذارد نتیجه‌ی تلاش من برای نزدیک شدن به او بوده‌است و چقدر از آن به خوبی خود او مربوط می‌شود. بارها از خودم پرسیده‌ام که در این میان، تقدیر و سرنوشت چه سهمی در کیفیت رابطه‌ی من و دوستم داشته است؟
*
یک‌بار با شیخ محمد توی قطار گفتگویی داشتیم راجع به نوع رابطه‌مان و ثأثیر آن در سرنوشت خودمان و اطرافیان‌مان. قدم به قدم به عقب برگشتیم تا به لحظه‌ی شروع این رابطه برسیم. رسیدیم به یک «سلام» از روی خجالت و حتی بی‌تفاوتی به همدیگر مثلاً ده سال پیش‌تر. جالب بود که هر دویمان همان اتفاق کوچک و واقعاً بی‌اهمیت را دقیقاً به خاطر می‌آوردیم؛ و شگفتا از بازی روزگار.

# دوست

  • ۱ نظر
  • يكشنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۱
  • :: بداهه
  • :: نغز

...
چرا گوید آن چیز در خفیه مرد
که گر فاش گردد شود روی زرد؟
...

# ادب

# سعدی

  • :: بیت
خیالت
امشب
روی این صندلی خالی
کنارم
نشسته است
و
همه‌ی جاده را
آواز می‌خواند
چه غمگین می‌خواند خیالت

# جاده

# دوست

  • :: بیت

هر جلسه از حلقه ولایت غافلگیری خاص خودش را دارد:
این همه جذابیت در تعریف تاریخ، این همه حرف نگفته و نشنیده از تاریخ، این همه اقتدار و مظلومیت نهفته در تاریخ.

شنیدنی و عبرت آموز و به یادماندنی.
الحمدلله.

# حلقه

# پنجشنبه‌ها

# تاریخ

  • ۰ نظر
  • پنجشنبه ۱۸ آبان ۱۳۹۱
  • :: بداهه

امروز سیدمهدی عزیز به اتفاق بانو تشریف آورده‌بودند قم برای ضبط کارشناسی برنامه‌ی «سایه‌روشن». بحث علمی و دقیقی مطرح کرد که نتیجه‌ی تحقیقاتش برای پایان‌نامه‌ی کارشناسی ارشد بود. سه تا برنامه پشت سر هم ضبط کردیم که ان‌شاءالله از دو هفته دیگر پخش می‌شود.
*
توی اتاق فرمان تهیه‌کننده برنامه از من پرسید: «ایشان را چقدر می‌شناسی؟» یا شاید هم پرسید: «چقدر با ایشان دوستی؟»
پاسخی نداشتم که بگویم. سیدمهدی را هفت-هشت سال است که می‌شناسم. با هم اردو رفته‌ایم؛ جلسه داشته‌ایم؛ حرف زده‌ایم؛ کار کرده‌ایم؛ گفتیم و خندیدیم؛ ایمیل زدیم؛ پیامک فرستادیم؛ ...
واقعاً مگر می‌شود برای «شناختن» یا «دوستی» اندازه‌ای تعیین کرد؟

# آدم‌ها

# اداره

# دوست

# رسانه

  • ۰ نظر
  • چهارشنبه ۱۷ آبان ۱۳۹۱
  • :: بداهه
قرآن کریم
رساله آموزشی
هنر شیعه
گنجور
واژه یاب
ویراست لایو
تلوبیون