صاد

ص والقرآن ذی الذکر
صاد

یا بکُش؛
یا دانه دِه؛
یا از قفس آزاد کن.
.
.
.

صاد گرد
سر رسید موضوعی
سر رسید ماهانه

عضو باشگاه وبلاگ نویسان رازدل

اگر مجنون دل شوریده‌ای داشت
دل لیلی از او شوریده تر بود

...
باز از مسجد شهر، صوت قرآن آید
با نسیم سحری، عطر ایمان آید
باز هم مرغ سحر، بر سر منبر گل
دم به دم می خواند، شعر جان پرور گل
...
 
دریافت

# رؤیا

  • ۰ نظر
  • دوشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۸۹
  • :: بیت
  • :: کودکی
  • :: بشنو
اعوذبالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم

یَا بَنِی آدَمَ
قَدْ أَنزَلْنَا عَلَیْکُمْ لِبَاسًا یُوَارِی سَوْءَاتِکُمْ وَرِیشًا
وَلِبَاسُ التَّقْوَىَ ذَلِکَ خَیْرٌ
ذَلِکَ مِنْ آیَاتِ اللّهِ
لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ

صدق الله العلی العظیم
اعراف: 26

# تقوا

  • ۱ نظر
  • يكشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۸۹
  • :: ذکر

الان یک سال و هفت ماه از عمر مجید -پراید مدل صبا 88 نقره ای ایران 55- می گذرد و در این مدت خاطرات عجیب و غریبی با هم داشته ایم. سفرهای خاطره انگیز درون شهری، رفت و برگشت های مداوم تهران-قم، چند سفر خانوادگی و برگزاری جلسات متعدد کاری!
لوکیشن خیلی از بداهه گویی های صاد در یک سال گذشته «مجید» بوده است و برخی پریشان بافی ها و پیامک زدن ها و کتاب خواندن ها به نوعی به او نیز مربوط می شود.
حیفم آمد سرفصل موضوعی متمایزی برای او و صندلی دومش که آدم های نازنینِ متفاوتی در این مدت روی آن نشسته اند ایجاد نکنم. حالا این سرفصل جدید، یک سال و هفت ماه حرفِ جامانده دارد که لابلای این روزها به روزش می کنم ان شا الله.

# زندگی

  • :: صندلی دوم

عزیز میگه:
«این استکبار بدبخت جهانی هی میره دندونسازی، باز این احمدی ن‍ژاد میاد مشت محکم میزنه تو دهنش.»

# فرهنگ

  • :: عزیز
اصولاً دو جور بچه وجود داره: بچه ی بوته ای و بچه ی گلخونه ای.
بچه های بوته ای همونایی هستن که باید باشن. اما بچه های گلخونه ای همونایی نیستن که باید باشن.
زیاد چرخیدن با بچه های گلخونه ای برای من و همکارام نتیجه اش این میشه که خیال می کنیم همه ی بچه ها «این» جورین. در صورتی که اکثر بچه ها «اون» جورین!
امروز که برای یه جلسه به هنرستانی در منطقه چهارده رفته بودم، بعد از مدت ها بچه های واقعی بوته ای رو دیدم. دقیقن همون جوری بودن که باید باشن! و من واقعاً نتونستم باهاشون ارتباط برقرار کنم. چون حالا من هم تبدیل به یه معلم گلخونه ای شدم...

# مدرسه

# تربیت

  • ۱ نظر
  • پنجشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۸۹
  • :: بداهه
  • :: نغز

یادداشت های مسحورکننده ی کورش علیانی در هفته نامه ی پنجره هفته به هفته بهتر می شود.
نوشته های علیانی از لحاظ قالب برای طیف وسیعی از علاقمندان به زبان و ادب فارسی، نگارش و ویرایش، خبرنگاری و گزارش نویسی، ترجمه و تلخیص، ایجاز و مستندگویی و از لحاظ محتوا برای همه ی محققان در سیاست خارجی (حوزه آمریکا و اسراییل) جذاب و بدیع است.
این یادداشت او را از دست ندهید:

# فرهنگ

  • ۰ نظر
  • چهارشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۸۹
  • :: کتاب
.

بعضی از «چشم ها» پدر آدم را در می آورند.

.

# دبلیو

  • ۱ نظر
  • سه شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۸۹
  • :: پریشان

نامه بنویسید:
نامه ای دوستانه به جناب ابواسحاق مختار بن ابوعبید ثقفی بنویسید و از حال و اوضاع زمانه ی معاصر برایش تعریف کنید.

# امتحان

# تاریخ

# مدرسه

# نویسندگی

  • ۰ نظر
  • دوشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۸۹
  • :: بداهه

صبح روز یازدهم ذی الحجه، از رمیِ سحرگاهیِ جمرات که برگشتیم، صبحانه خورده و نخورده، خبر قربانی رسید.
یک روز انتظار مضاعف تمام شد و با خوشحالی در منا سر تراشیدیم و اسباب مادّی بروز نورانیت حج در چهره ها فراهم آمد.
*
دو چلّه، یعنی هشتاد روز، از آن روز گذشته است و امروز موهایم آن قدر بلند شده بود که روی صندلی پیرایشگاه بنشینم.
پیرایشگر جوان اما از اول ذیقعده که اصلاح سر بر حاجی مکروه است، سه چلّه مرا ندیده بود. یعنی چهار ماه...

# حج

  • ۰ نظر
  • يكشنبه ۱۷ بهمن ۱۳۸۹
  • :: بداهه
امروز، اول ربیع المولود هزار و چهارصد و سی و دو، صاد یک ساله شده است. بیش از دویست و نود برگ از سررسید سال گذشته ام را سیاه کرده ام و الان وقت محاسبه است:
چه از دست داده ام؟ زمانی طلایی، آرامش خاطر، مقداری پول و اعتبار و آبرو.
چه به دست آورده ام؟ دلم را به تعقیب کنندگان و اشتراک گذارندگان گودری خوش نمی کنم. بازدید مستقیم متوسط روزانه بیست نفر و میانگین تعداد پیام در هر مطلب یک و نیم. همین؟
اولین سررسید دیجیتال من واقعاً به چه دردی خورده؟ چه فایده ای برای خودم یا دیگران داشته؟ چه غمی از چه دلی یا چه باری از چه دوشی برداشته؟ چه غباری از چه چهره ای تکانده؟
واقعاً چه به دست آورده ام؟

# وبلاگ

# صاد

  • :: بداهه

از صبح ویروس کش محترم -ویروس یاب، ویروس گیر، ویروس شناس؟- پیغام می دهد که لایسنس من کوش؟ پاشو کرده تو یه کفش که یاللا لایسنس منو پس بده. وسط کار هی پیغام پسغام میفرسته که اگه لایسنسم رو پس ندی ال میشه و بل میشه و ...
آخه من به چه زبونی بگم که برنداشتمش. خودت اکسپایر شدی میندازی گردن من؟ هر دقیقه یه پنجره ی قرمز وسط صفحه باز میکنی که چی؟ منو بترسونی؟
آخرالزمون که میگن همینه دیگه. یه مشت صفر و یک آدمو تهدید میکنه. یه کاری نکن برم سرت هوو بیارما ...

# فرهنگ

# قصه

  • :: بداهه


تاریخ تشیع در ایران
از آغاز تا طلوع دولت صفوی
رسول جعفریان
تهران - نشر علم - 1388
16500 تومان - 950 صفحه

# تاریخ

  • ۰ نظر
  • چهارشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۸۹
  • :: کتاب
بعد از ساعت کلاس، تا نزدیک غروب، حدود دو ساعت نشستم و با بچه ها بگو مگو کردم.
بحث از نقش روح در هنر دیجیتال به سیر تکامل هنر و نحوه ی شکل گیری ذائقه ی عوام و مقوله ی نسبی بودن معیارهای زیبایی تا طراحی مسجد گوهرشاد و عدد طلایی کشیده شد و به مراتب رشد مازلو و پندار از خود و مدپسندی و رفیق ناباب و کیستی ما رسید! قرار شد برای هفته ی آینده چند تا خبر تازه، جذاب، مرتبط و صحیح از رسانه های مکتوب بیاورند تا راجع به اجزای خبر مطلوب صحبت کنیم.
*
چرا زودتر این کار را نکرده بودم؟ این همه حرف توی گلویشان گیر کرده بود. خوششان می آید یکی نفس به نفس جوابشان را بدهد. تند و تند آسمان و ریسمان را به هم می بافند و پرت می کنند طرفت. باید سرت را بدزدی و به موقع جا خالی بدهی تا حرفشان را بزنند. خالی که بشوند، راحت گوش می کنند... الحمدلله.

# تربیت

# مدرسه

# کلاس

  • ۲ نظر
  • سه شنبه ۱۲ بهمن ۱۳۸۹
  • :: بداهه
  • :: نغز

برادر محترمی که شش ماه است باید همدیگر را ببینیم و نمی شود؛
چند باری که قرار گذاشتیم و جور نشد، هیچ. سه هفته است که مدام برایت پیامک می فرستم و هر بار برگشت می خورد.
لطفاً خودت هر طور بلدی تماس بگیر یا حداقل فکری برای تلفن همراهت بکن. من که راه دسترسی دیگری به شما ندارم. دارم کم کم نگران می شوم که نکند کلاً از دست رفته باشی...

# دوست

  • ۱ نظر
  • دوشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۸۹
  • :: بداهه
نمی دانم اگر سیدمرتضی آوینیِ آینه ی جادو زنده بود امروز چه نظری راجع به اخراجی های یک و دو داشت.
اما یقین دارم مثل من دوست داشت «اخراجی های یک و نیم» را در تنهایی ببیند تا مجبور نشود جلوی اشک هایش را بگیرد.
«اخراجی های یک و نیم» جدی ترین هجویه ی سینمایی انقلاب است که با اخلاص عجیبی ساخته شده و در ورای ظاهری کودکانه، عمق دردهای نسل جنگ را به زبانی بلیغ روایت می کند.
*
حتماً کمی از زمانه پرتم که این فیلم نیم ساعته را تازه امروز دیده ام. البته زمان مناسبی بود. تنهایی...

# فرهنگ

  • ۵ نظر
  • يكشنبه ۱۰ بهمن ۱۳۸۹
  • :: بداهه
  • :: نغز

یکی دو تا محتوای شنیداری که قبل از این در صاد منتشر کرده ام، بازتاب خوبی داشته است. ظاهراً رفقای ما سواد شنیداری شان - وایضاً دیداری شان- بیش از سواد کتابی است. بعضی جملات و بندهایی که از نظر خودم خیلی خوب است و باید گل کند، اصلا دیده نمی شود. اما هر فایلی که بارگذاری کنم بارها شنیده و بعضاً تحسین می شود.

هر وقت حوصله داشتید، نیم ساعت، آخرین برنامه ی ترنم را بشنوید که دیشب پخش شده و حاج مهدی سلحشور درباره ی فوت و فن های مداحی حرف می زند. متنش را قبل از سفر حج نوشته ام. امیرعباس خاقانی تهیه کننده و رسول بینایی گوینده. این قسمت برنامه به نظرم بهتر از قسمت های قبلی شده.باشد جای خالی موسیقی اصلا احساس نمی شود و میان برنامه ها و مداحی های شاهدِ مثال با سلیقه انتخاب شده.
دَم حاج عباس گرم!



دریافت

# اداره

  • :: بداهه
  • :: بشنو
قرآن کریم
رساله آموزشی
هنر شیعه
گنجور
واژه یاب
ویراست لایو
تلوبیون