- ۰ نظر
- دوشنبه ۲۳ خرداد ۱۳۹۰
امشب پنجاه و سومین قسمت ترنم را نوشتم و ترنم یکساله شد.
متأسفانه ایراد نوشتن برای رادیو این است که نوشتههایت به درد انتشار نمیخورد. این همه مطلبی که هفته به هفته و با زحمت و مشقت فراوانی نوشتهام، قابلیت منتشر شدن ندارد. چون ظاهراً بیسر و ته است و با گفتار کارشناس برنامه تکمیل میشود و از همه بدتر «محاورهای» ست و برای گفتار نوشته شده، نه انتشار.
این هم برای خودش تجربهایست. مغتنم باد!
دو هفته پیش انباریتکانی کردیم. دو سه کارتن کتاب زیاد آمد. از یک دورهی پنج جلدی فرهنگ معین بگیر تا یک دوره کامل کتب رشته علوم تربیتی و تعدادی کتاب حوزوی و الهیات دانشگاه و کتب فنی هنرستان و ...
علیرغم اینکه بعضی از کتابها کاملاً سالم و قابل استفاده هستند کمکم دارم مقاومتم را در مقابل دور ریختنشان از دست میدهم.
اگر پیشنهادی دارید که کمکی به مقصد آیندهی این کتابها بکند دریغ نفرمایید.
از فواید یافتن گوش مفت اینه که به جای نوشتن روی کاغذ میتونی افکارت رو شفاهی چرکنویس-پاکنویس کنی.
*
امروز در ملاقات خوشایندی که با چند تا آدم خوب داشتم بالاخره یکبار از اول تا آخر بحث روابط مجازی و فیسبوک و تغییرات نسل آینده رو با صدای بلند مرور کردم.
دست [گوش] دوستان درد نکنه!
عصری تنها توی خانه نشستهام پشت رایانه و غرق نوشتن متن برنامهام. همهی تمرکزم را گذاشتهام روی رعایت همسانیِ گفتارِ عامیانهی گوینده و توی ذهنم طنین صدای رادیوییاش پیچیده که دارد به شنوندگان ادب دوست برنامه سلام میدهد.
زنگ در خانه صدا میکند. ترجیح میدهم نشنوم. اما خروس بیمحل دوباره همهی سکوتم را به هم میریزد. با عصبانیت پشت آیفون تصویری میروم. حتماً گداییست یا مأمور آب و برق یا...
پسرک توی کوچه میخندد و با تهلهجهی قمی میگوید که ماشین من وسط زمین بازیشان است و باید لطف کنم و چند متر جلوتر پارک کنم.
*
شدهام آدم بدهی توی قصهها که بچهها میترسیدند جلوی خانهاش بازی کنند؛ مبادا سر و صدایشان چرت بعدازظهرش را پاره کند یا توپشان بیافتد به حیاط خانهاش و ...
اما تا سوییچ ماشین را پیدا کنم با وجدانم کلنجار میروم که بالاخره غُر بزنم بهشان یا نه.
بالاخره ترجیح میدهم آخر این داستان کلیشهای تمام نشود. نه بچهها بترسند و نه من آدمبدهی قصه بشوم.
*
بیخیال شنوندگان ادب دوست برنامه؛ بچههای توی کوچه را عشق است! هفت هشت ده تا، قد و نیم قد، طناب بستهاند برای والیبال و زمین را خط میکشند. ماشین را جابجا میکنم.
-: چند به چنده؟ منم بازی...
خیلی وقت است که عهد کردهام غم و غصهام را نگیرم کف دستم و بیاورم توی وبلاگ.
.
.
.
خب منتظر چه هستید؟ عهد کردهام دیگر...
در فضیلت ابنالرضا، علی بن محمد، الهادی النقی، علیه و علی آبائه السلام، همین بس که کلمات جاویدان جامعهی کبیره از میان دو لب مبارکش صادر گشتهاست.
تا کور شود هر آنکه نتواند دید.
این عدد و رقمها را در سر رسیدم مینویسم تا مورخین بعدها بتوانند به آن استناد کنند!
هزینهی رفت و برگشت با اتوبوس: 60.000 تومان
هزینهی دو شب اقامت در سوییت: 70.000 تومان
هزینهی سه روز خورد و خوراک: 55.000 تومان
هزینههای متفرقه حمل و نقل و ...: 15.000 تومان
جمع هزینههای سفر دو نفره به مشهدالرضا علیهالسلام: 200.000 تومان
در چشمهی جاریات جلا میدهیام
آیینهای از نور خدا میدهیام
ای بستهی گوشهی ضریحت دل من
من زخمی غربتم، شفا میدهیام؟
تا با حرم سبز تو خو می گیرم
در محضر چشمت آبرو می گیرم
روشن دلم و زلال، وقتی با اشک
در صحن مطهرت وضو می گیرم
ای عشق تو معنی حیات ابدی
در پیش تو نیست مهر عالم عددی
آشفته و بی شکیب، افتاده دلم
در پای تو یا ضامن آهو مددی