صاد

ص والقرآن ذی الذکر
صاد

یا بکُش؛
یا دانه دِه؛
یا از قفس آزاد کن.
.
.
.

صاد گرد
سر رسید موضوعی
سر رسید ماهانه

عضو باشگاه وبلاگ نویسان رازدل

اگر مجنون دل شوریده‌ای داشت
دل لیلی از او شوریده تر بود

۱۸۰ مطلب با موضوع «پیامک» ثبت شده است

من: هفدهم دی بود. پنجشنبه هم بود. بی‌خود و بی‌جهت مدام به تو فکر می‌کنم. خوش باشی.

# برادر

  • ۱ نظر
  • پنجشنبه ۱۷ دی ۱۳۹۴
  • :: پریشان
  • :: پیامک

من: هر کی یه عشقی داره. آدم برای عشقش سر کسی منت نمیذاره؛ کسی رو هم شماتت نمی‌کنه.


*
این روزها چند نفر از اطرافیان مردد رفتن و ماندن هستند. چه کسی می‌رود؟ چه کسی می‌ماند؟

# انقلاب

  • :: نغز
  • :: پیامک
تو: یک وبلاگ نویس باید به طور میانگین ماهی چند تا پست بذاره؟
من: حجم مهم نیست؛ نظم مهمه.

# نوشتن

# وبلاگ

  • :: پیامک

عیب جویانم حکایت پیش جانان گفته‌اند
من خود این پیدا همی‌گویم که پنهان گفته‌اند
...
پیش از این گویند سعدی دوست می‌دارد تو را
بیش از آنت دوست می‌دارم که ایشان گفته‌اند

# سعدی

# میم.پنهان

  • :: بیت
  • :: پیامک

«هول نزن! توی قصه‌ها همیشه دختر پادشاه با آخرین خواستگارش ازدواج می‌کنه!»

به رفیقی می‌گویم که مترصد پاسخ مثبت گرفتن از عروس خانم آینده است.

# ازدواج

# دوست

  • ۰ نظر
  • چهارشنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۴
  • :: نغز
  • :: پیامک

تو: می‌تونی توصیفش کنی؟
من: زیبا، نرم، تلخ.

  • ۰ نظر
  • سه شنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۴
  • :: پریشان
  • :: پیامک

من:
سلام.
می‌دونی هوا چرا این‌قدر سرد شده؟
چون خیلی از خورشید دور شدیم.
همین.

# توحید

  • ۰ نظر
  • دوشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۴
  • :: نغز
  • :: پیامک
تو: دیشب، در انتهای تابستان خیالم، در میان برگریزان خاطرات، همه اسماعیل بودند؛ نشد که ابراهیم باشم...
من: إِنَّا نُبَشِّرُکَ بِغُلامٍ عَلِیمٍ... صدق الله
  • ۰ نظر
  • چهارشنبه ۱ مهر ۱۳۹۴
  • :: پیامک

تو:
برای تهیه کتاب یادبودی که در آخر مسافرت جهادی [...] هدیه می‌دهند مشورت بدهید. از جمله خصوصیاتی که باید داشته باشه: عمودی در اندازه نصف آپنج، توی صفحات جای سفید واسه نوشتن داشته باشه، کلاً در رابطه با شهدا و دفاع مقدس هم نباید باشه.

من:
باسمه تعالی
بر جسد زنده یا مرده‌ی آن جهادی که کتاب شهدا را نمی‌توان به عنوان یادبودش هدیه داد، به فتوای من نماز بخوانید.
والسلام

# جهادی

# شهید

  • ۲ نظر
  • چهارشنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۴
  • :: پیامک

امروز یکشنبه چهارم ماه رمضان، بعد از نماز صبح یکی دو ساعتی خوابیدم.
رخصت دیدار و گفتگو با شما بعد از سال ها در همین خواب نصیبم شد.
چه خواب شیرینی بود.
هادی عزیز
آدمی که قدر امروزش را نداند، مجبور است مثل من در رویاهای دیروزش زندگی کند.
تمام.

# رؤیا

  • ۰ نظر
  • يكشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۴
  • :: پریشان
  • :: پیامک
  • :: یزد

یکی از رفقا پیشنهاد داد که همدیگر را ببینیم. نظرش روی اقدامات رزمی و بزمی از قبیل کوه و استخر و جوج و غیره بود. گفتم برنامه‌ای بذار که کمی با هم گفتگو و موأنست و مؤاخات داشته باشیم.
بعد از ده‌ها پیامک رفته و آمده، در نهایت عصر پنجشنبه دوقلوها را برداشتم و با دو تا از رفقا رفتیم پارک و پنج نفره صفا کردیم.
حالا امروز صبح پیامک فرستاده:
-:یه سؤالی ذهنم رو درگیر کرده. الان به کدوم قسمت از برنامه دیشب میگیم «مؤاخات»؟
جواب دادم:
-: سوال خوبیه. به اون قسمتی که بچه ها به شما می‌گفتند: «عمو»!

# برادر

# سین

# پنجشنبه‌ها

  • ۰ نظر
  • جمعه ۲۲ خرداد ۱۳۹۴
  • :: پیامک
  • :: پدر مقدس

تو: سلام... ببخشید یه سؤال داشتم که چند روزه ذهنم رو مشغول کرده. راستش بهتر از شما کس دیگری رو نمی‌شناختم تا بپرسم: کلاً عاشق شدن نشانه‌ی کم‌ایمانی یا بی‌ایمانی به خداست؟ یعنی یه نفر عاشق کسی یا چیزی میشه یعنی از خدا دور شده و خدا تردش کرده؟
من: سلام. مطلقاً این‌طور نیست. عشق مجازی حتی می‌تونه مقدمه‌ی عشق حقیقی باشه؛ بشرطها و شروطها...

# توحید

# محبت

  • ۲ نظر
  • دوشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۴
  • :: پیامک

من: برادرم؛ شکرگزار باش بخاطر نام زیبایت که این شب مبارک به آن معنا می‌بخشد.
تو: من شاعرم، چه سود که «سعدی» نمی‌شوم / من «مهدی» ‌ام دریغ که موعود نیستم

# برادر

  • ۰ نظر
  • سه شنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۴
  • :: بیت
  • :: پیامک

تو:
هنوز حلاوت خواندن «نیمه‌ی دیگرم» از زیر زبانم بیرون نرفته است... که حالا باید «من دیگر ما» را بخوانم!
این یکی پنج جلد است. یکی از قبلی بیشتر.
فکر کنم کار مهم‌تری در پی داریم...


پ.ن:
به خودش نگفتم. اما عین بچه‌ها ذوق کردم.

# دوست

# سبک زندگی

# میم.پنهان

  • ۶ نظر
  • سه شنبه ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۴
  • :: پیامک
  • :: کتاب

تو:
سلام برادر
الحمدلله رب العالمین
ممنونم از همه زحمتتاتون، مشورت‌هاتون، لطف‌هاتون و خصوصاً دعاهاتون...

«می‌تونید تبریک بگید»

ما همه هیچیم و غیر از خدا هیچ نداریم...


پ.ن:
تنها خبر خوش این روزها

# ازدواج

# دوست

  • ۰ نظر
  • دوشنبه ۷ ارديبهشت ۱۳۹۴
  • :: پیامک

چند روز پیش برای امروز بعدازظهر با رفیقمون زیر پل سیدخندان قرار گذاشتم.
ساعت یک برای اطمینان می‌پرسم: «میای دیگه؟»
با کمال خونسردی میگه: «شرمنده. نمی‌رسم. نهبندانم!»
یعنی خوب شد جای دیگه‌ای قرار نذاشته بودیم. وگرنه خدا می‌دونست از کدوم سیاره‌ی منظومه‌ی شمسی باید پیداش می‌کردیم.
وقت ما هم که از فلزات گرانبها نیست.

# دوست

# پنجشنبه‌ها

  • ۲ نظر
  • پنجشنبه ۲۷ فروردين ۱۳۹۴
  • :: بداهه
  • :: پیامک
قرآن کریم
رساله آموزشی
هنر شیعه
گنجور
واژه یاب
ویراست لایو
تلوبیون