صاد

ص والقرآن ذی الذکر
صاد

یا بکُش؛
یا دانه دِه؛
یا از قفس آزاد کن.
.
.
.

صاد گرد
سر رسید موضوعی
سر رسید ماهانه

عضو باشگاه وبلاگ نویسان رازدل

اگر مجنون دل شوریده‌ای داشت
دل لیلی از او شوریده تر بود

۱۸۰ مطلب با موضوع «پیامک» ثبت شده است

سیداحسان:
بچه دیدی یادش میره سلام کنه، بعدش هی میخواد سلام کنه روش نمیشه، بعدش موقع خداحافظی میاد میگه سلام...؟!
...
حاجی یادم رفت تولدت... بعدش هم که دهه ی حماسه بود.
خلاصه تولدت مبارک حاجی ... ایشاللا تنت هم سالم باشه.
من:
و علیکم السلام
چوبکاری نفرمایید آقا سید!
شما خیلی عزیزی، جات هم خیلی خالی بود مکه. به یاد سفر عمره، زیاد یادتان کردم. ببینیمتان! یاعلیش
سیداحسان:
محبوب المحبوب محبوب.

پ.ن:
نوستالژی های این روزهای صاد همچنان دامنه دارد!

# دوست

  • ۳ نظر
  • چهارشنبه ۸ دی ۱۳۸۹
  • :: پیامک
تو:   سلام
      مکه ای؟!
      جلوی کعبه نشستی یا تو حجر زیر ناودون؟
      یا نکنه رفتی مدینه؟
من: عصرِ روز ترویه
      توی اتوبوس مکشوف
      دارم میرم عرفات
تو:   به به!
      حتماً بارون هم داره میاد
      جای ما خالی
      این جا که ما داریم خفه میشیم از ظلمت این شب سیاه

پ.ن:
پیامک ها مال دیشب است.

# حج

# دوست

  • ۷ نظر
  • چهارشنبه ۱ دی ۱۳۸۹
  • :: پیامک
{بیست و چهار ساعت بعد}
تو: دست روی دست بسیاره.
    سوسک شدم. بل هم اضل!
    هم اکنون نیازمند دعای خیرتان هستم...

# برادر

# توحید

  • ۲ نظر
  • چهارشنبه ۱۴ مهر ۱۳۸۹
  • :: پیامک

تو: ...
من: ...
تو: چه خوب! پس می بینمتون.
من: بگو ایشاللا
تو: نمیگم
من: سوسک میشی ها! بگو ایشاللا
تو: نهایتش به قول شما سوسک میشم دیگه...
من: امیدوارم اتفاق بدتری برات نیوفته {چشمک}
تو: یکی دو درجه بدتر هم قابل تصور هست. ولی آخرش... بالاتر از سیاهی که رنگی نیست.


اگه گفتین نتیجه ی اخلاقی این بگو مگو چیه؟

# برادر

# توحید

  • ۱ نظر
  • سه شنبه ۱۳ مهر ۱۳۸۹
  • :: پیامک
من: هیچت از ما یاد آید؟
دوست یک: هرگز گمان مبر ز خیال تو غافلم...
دوست دو: دل و جان مشغول دوستان است و نگاه در چپ و راست، تا نفهمند رقیبان...
دوست سه: اگه باورت میشه، خیلی.

# دوست

  • ۴ نظر
  • يكشنبه ۲۱ شهریور ۱۳۸۹
  • :: پیامک
تو:   یه سوال بپرسم...؟
من: بپرس رفیق‬
تو:   چی شد که شما با من اینجوری شدید؟
من: از خدا خواستمت‬

تو:   انتظار دارید به همین سه کلمه قناعت کنم؟

من: انتظار دارم باورش کنی‬

# برادر

  • ۳ نظر
  • جمعه ۲۲ مرداد ۱۳۸۹
  • :: پیامک
تو: ... ؟
من: به جای توسعه‌ی ارتباط مجازی، به فکر توسعه‌ی ارتباط حقیقی باش.
تو: توسعه‌ی ارتباط حقیقی مام توسعه‌ی ارتباط مجازی می‌شود؟
من: چون ندیدند حقیقت، ره افسانه زدند...
تو: خب پس ما این خانه‌به‌دوشی رو چه کنیم؟
*
من: هیچ چیزی جای دوستی واقعی رو نمی‌گیره.

# تربیت

# دوست

# محمدم

  • ۳ نظر
  • سه شنبه ۲۹ تیر ۱۳۸۹
  • :: پیامک
من: نمیشه یه جوری کلاس پنجشنبه رو جابجا کنی که من برم مشهد؟
تو: شوخی نکن. این هفته همه رفقا دارن عروسی میکنن! آدم جایگزین از کجا پیدا کنم؟!

* یک روز بعد*

من: جداً نمیشه من برم مشهد پنجشنبه؟!
تو: ای بابا! ما رو با امام رضا درننداز دیگه!
من: ؟
تو: یه خاکی به سرم می ریزم. برو به سلامت!

# دوست

# سید

# مشهدالرضا

  • ۱ نظر
  • دوشنبه ۲۱ تیر ۱۳۸۹
  • :: پیامک
خداحافظی می‌کنه که بره مشهد. یعنی به یادت هستم.

دیگه چی باید بگم؟

# دوست

  • :: پیامک

پسرک نامه فرستاده که:
...می خواستم تولدتون رو تبریک بگم. به قول خیلی ها یک سال بزرگتر شدید، یک سال با تجربه تر و به قول من یک سال به مرگ نزدیک تر. دعا می کنم بتونید از لحظه لحظه ی زندگیتون بهترین استفاده ها رو بکنید...

جوابش دادم:
ممنونم که برخلاف بقیه که نیمه ی خالی لیوان -عمر گذشته- را می بینند، نیمه ی پر لیوان -عمر باقی مانده- را دیدی و یادآور شدی...

# برادر

  • ۲ نظر
  • پنجشنبه ۲۰ خرداد ۱۳۸۹
  • :: نغز
  • :: پیامک
تو: سلام. ببخشید. حکم گوش دادن به آهنگ مشکوک چیه؟
من: عمل به احتیاط، شرط عقل است.

# موسیقی

# سبک زندگی

  • :: پیامک
اصغرآقا: آن جا که باید می گرفتی باز بودی... / حالا چرا بگرفته ای نامرد، ای دل!
من: مجردی «زیباکنار» رفتن این چیزها رو هم داره!
اصغرآقا: هر چه همرنگ جماعت بشویم... / باز هم وصله ی ناهمگونیم
من: بمیرم برا دل کوچیکت!

# دوست

  • ۱ نظر
  • سه شنبه ۴ خرداد ۱۳۸۹
  • :: پیامک
از میان همه ی آن هایی که دعوت کردم فردا در نمایشگاه کتاب همدیگر را ببینیم، یکی جوابم داد:
«خواهشاً بنده به دلیل وضعیت بعضی افرادی که آنجایند نمی آیم. بر ما ببخشید»

.

.

آه! پانزده سالگی...

# دوست

# سبک زندگی

# مدرسه

# نمایشگاه

  • ۶ نظر
  • چهارشنبه ۲۲ ارديبهشت ۱۳۸۹
  • :: پیامک
تو: امروز انفطار صورت آوینی رو هم خریدم. راستی شما چند تا از کتاباشو دارین؟
من: اللهم انی اعوذ بک من علم لاینفع
تو: دستتون درد نکنه. شهیدآوینی شد لاینفع دیگه؟... خدایا!
من: کتاب تخصصی گرافیک و نقاشی!
تو: همین کتاب؟ خب واقعاً لاینفع است. البته برا من...

# آوینی

# سبک زندگی

# محمدم

  • ۲ نظر
  • دوشنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۳۸۹
  • :: پیامک
برادر من!
دلت که می گیرد، بجای پیامک زدن به زید و عمرو، عدد "یک" را ارسال کن به شماره ی محترم "دوهزار-چهارصد و هفتاد و یک"
کمی که صبر کنی، پیامکی از شهدا برایت می رسد.
باور کن!
هم فال است و هم تماشا.

# شهید

  • ۲ نظر
  • يكشنبه ۲۹ فروردين ۱۳۸۹
  • :: پیامک
تو: سلام برادر! فیلمای قدیمی‌مو می‌دیدم. تو هم بودی. دلم تنگ شد.
من: سلام. یعنی ما این‌قدر قدیمی شدیم؟!
تو: زمان مثل ابر میگذره برادر! زن گرفتی، هجرت کردی، جهادی نمیای: قدیمی میشی!
من: شاید قدیمی باشم؛ اما فرسوده نشدم که!

# دوست

  • ۲ نظر
  • پنجشنبه ۲۶ فروردين ۱۳۸۹
  • :: پیامک
قرآن کریم
رساله آموزشی
هنر شیعه
گنجور
واژه یاب
ویراست لایو
تلوبیون