صاد

ص والقرآن ذی الذکر
صاد

یا بکُش؛
یا دانه دِه؛
یا از قفس آزاد کن.
.
.
.

صاد گرد
سر رسید موضوعی
سر رسید ماهانه

عضو باشگاه وبلاگ نویسان رازدل

اگر مجنون دل شوریده‌ای داشت
دل لیلی از او شوریده تر بود

۱۸۰ مطلب با موضوع «پیامک» ثبت شده است

من: غایبی که!
تو: ببخشید. داداشم خونه تنها بود؛ موندم پیشش.
من: فایل جلسه رو بعداً بگیر حتماً برادر مهربون ;)

# حلقه

# دوست

# پنجشنبه‌ها

  • ۰ نظر
  • پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۱
  • :: پیامک
رفیق رزق آدم است.
کم نخواه؛
زیاده هم حرص نزن.
یعنی عاقل باش.

# دوست

  • :: نغز
  • :: پیامک

تو: «حسبی الله و نعم الوکیل، نعم المولی و نعم النصیر»
«لا اله الا انت، سبحانک انی کنت من الظالمین»

*
می‌دانم که احتمالاً مثل من امروز این نوشته را خوانده‌ای.
حالا دارم رمز گشایی می‌کنم: ترس بر تو غلبه کرده‌است؛ غمگینی.

برایت زیر لب می‌خوانم: «لاحول و لاقوة الا بالله»
نوبت توست؛ رمز‌گشایی کن.

# توکل

# برادر

  • ۰ نظر
  • يكشنبه ۷ آبان ۱۳۹۱
  • :: پیامک
من: پیوسته در یادمی. عصر عرفه. صحن جمکران.
تو: (شش شاعت بعد) نمی‌توانم فراموشش کنم... ما نتوانیم و عشق، پنجه در انداختن
من: بخاطر خدا چاقو رو بذار روی گلوی اسماعیل؛ هر چی خدا بخواد همون میشه.
تو: (شش شاعت بعد) در گل بمانده پای دل...
*
پ.ن ۱:
کارِ تو وقتی از سعدی و حافظ به مولوی می‌افتد، فصل باران است.
پ.ن ۲:
این منم در آینه، یا تویی برابرم؟
پ.ن ۳:
ای وای دل، ای وای ما

# برادر

  • :: پریشان
  • :: پیامک

تو: پیش‌از این‌ها، بیش از این‌ها دلت برای حرم تنگ می‌شد.
تو: ...حالم خراب است برادر
من: نگفته بودم؟ عاشق‌ها اول پاییز تب می‌کنند.

*
بیست ماه پیش گفته بودمت:
...
باید یاد بگیری که مراقب خودت باشی. اگر هدفی فراتر از خودت داشته باشی، اگر بدانی که زمین خوردنت دل چند نفر را می لرزاند، به این راحتی ها زانو نمی زنی.
سرد است. مراقب خودت باش. عاشق ها زود تب می کنند.

# برادر

  • :: پریشان
  • :: پیامک
تو: سلام. از فلانی چه خبر؟
من: می‌خنده. البته خودش نمی‌دونه چرا!
تو: یعنی مثل من که همیشه شما گیر میدین چرا می‌خندم؟
من: «چرا می‌خندی؟» یه جمله‌ی دوپهلوست. مثل «مواظب خودت باش»
تو: در جریان «مواظب خودت باش» هستم. «چرا می‌خندی؟» رو میشه توضیح بدین؟!
من: امشب تمرین «حافظ» بودن می‌کنیم. خودت حدس بزن!
پیش‌نوشت:
[بین من و فلانی ساعتی قبل از پیامک‌های بالا]
من: بخند. روزهای خوبیه.
تو: من که اکثر مواقع خندانم. ولی نمیدونم از روی عادته یا روحیه‌ام...

# برادر

# دوست

  • ۳ نظر
  • جمعه ۳۱ شهریور ۱۳۹۱
  • :: پیامک

من: سلام. از فلانی خبری نداری؟ چند چنده؟
تو: سلام. اگر اشتباه نکنم ماه رمضان دیدمش؛ زنده بود. شماره بدم یا آمار بگیرم؟
من: دلم براش تنگ شده؛ شماره بهتره یا آمار؟
تو: می‌تونید خوابش رو ببینید.
من: دو پهلو نگو. درست بگو.
تو: اگه گذاشتین من حافظ بشم. به عنوان گزینه ۳ مطرح کردم. هر سه گزینه هم عملیه.
من: شما مثل یک سعدی خوب و منطقی اول آمارش رو بده تا تصمیم بگیرم.
تو: ... [از انتشار آمار در فضای مجازی معذورم. ص] ...
من: خب حالا شماره‌ش رو بده.
تو: کاملاً به روش یک مهندس صنایع، قدم به قدم...

# برادر

# دوست

  • ۱ نظر
  • چهارشنبه ۲۹ شهریور ۱۳۹۱
  • :: پیامک
یه لحظه‌هایی خیلی خوبه
با هیچی نمی‌شه عوضش کرد
بیست ساله با هم آشناییم
از این لحظه‌ها برام زیاد پیش آوردی
ممنونتم

# تولد

# دوست

  • ۲ نظر
  • چهارشنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۱
  • :: پیامک

از جذابیت‌های پیامک فرستادن به زبان فارسی برای من، تمرین خلاصه‌گویی و کامل‌گویی ست. این‌که بتوانی با کمترین استفاده از حروف، پیامی را به راحت‌ترین و گویاترین حالت منتقل کنی.
این جذابیت که منجر به دقت فراوان در «نوشتن» و به دنبال آن «خواندن» پیامک می‌شود در بعضی موقعیت‌ها کار دستم می‌دهد. یعنی حسابی اعصابم را به هم می‌ریزد و ناراحتم می‌کند.
یکی آن‌که پیامکی به خط لاتین دریافت کنم و نویسنده‌اش عذر بدتر از گناهی بیاورد که: «تایپ لاتینم از فارسی بهتره»
دیگر آن‌که با چنین فجایعی برخورد کنم: «مثینکه» یا «۶رمنده»
*
مهارت تایپ کردن یک قوای غریزی نیست و اگر تایپ کردن خط فارسی برای شما سخت‌تر از خط لاتین است ضعف از تمرین شماست. چرا فشار کم‌کاری خود را به مخاطب وارد می‌کنید؟
در هر زبانی جایگزین‌های مناسبی برای اکثر کلمات و عبارات وجود دارد. آن‌ها را یاد بگیرید و به کار ببرید تا مجبور به چنین ابداعاتی نشوید. آیا «ظاهراً» هم‌معنای «مثینکه» نیست؟
مگر زحمت تایپ عدد «۶» با تایپ حرف «ش» چقدر فرق دارد؟
*
فرصت تمرین خلاصه‌گفتن و درست‌گفتن را از خود دریغ ندارید.

# زبان

  • ۲ نظر
  • دوشنبه ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۱
  • :: پیامک

تو: یه حذف بدون اضافه توی حلقه‌ی دوستان نیازه... داغونم کرده... خیلی سخته...
من: رفیق دستمال کاغذی نیست که وقتی کثیف شد بندازیش دور. خود دانی!
تو: آخه خیلی‌ها اونی نیستن که فکر می‌کردم...
من: هیچ‌وقت هیچ‌کس اونی نیست که می‌خوای. رفیق ساختنیه؛ یافتنی نیست. حرف‌های تکراری...
تو: اگه تغییر نکنه، اگه نخواد که تغییر کنه چی؟ اصلاً شما کِی یکی از رفقاتون رو حذف می‌کردید یا می‌کنید؟
من: ... تصمیم حذف به این زودی گرفته نمیشه. چیزی که زیادش کمه، رفیق خوبه. آدم‌ها به مرور زمان تغییر می‌کنن. احتمال بده که در آینده اشتباهاتشون رو جبران کنن. هیچ رابطه‌ای رو به این راحتی قطع نکن. بذار راکد بمونه برای روز مبادا.

# دوست

# محمدم

  • ۷ نظر
  • سه شنبه ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۱
  • :: نغز
  • :: پیامک

تو: اگر می‌دونستی این مدت چقدر عکس‌های جهادی رو نگاه کردم، به دلتنگیم پی می‌بردی!
من: حاجی ببین من کِی گفتم. دیگه وقتِ زن‌گرفتن‌ت شده :)
تو: ;) یعنی زن بگیرم دیگه برای حسینیه و مردم چاه‌داشی هم دلتنگ نمیشم؟!
من: نمیگم دلتنگ نمیشی. اما تحمل‌کردنش آسون‌تر میشه.
تو: به فرض که شما درست بگی. کی میاد دخترش رو بده دست بنده؟ یعنی میشه؟ ;)
من: به هر حال هر کسی ممکنه اشتباه بکنه. حتی پدرخانم شما!
تو: خدا از دهنت بشنوه!

# دوست

# جهادی

# ازدواج

  • ۴ نظر
  • جمعه ۸ ارديبهشت ۱۳۹۱
  • :: پیامک

تو: سلام. خوبید ایشاللا؟ چرا وبلاگ رو به‌روز نمی‌کنید؟ بعد از جهادی کلی حرف حتماً دارید.
من: سلام. درباره‌ی جهادی توی راوی مفصل نوشته‌ام. صاد به دلایلی فعلاً تعطیل است.
تو: چه خوب و چه بد. نکنه تصمیم گرفتید سررسید امسال رو تا آخر سفید نگه دارید؟!
من: حواست به سررسید خودت باشه که نکنه بی‌خودی سیاه بشه. ما آزموده‌ایم در این شهر...
تو: چشم. من که آرزو به دل موندم یه کاری بکنم شما یه خورده با ما ملاطفت کنید.
من: حُسنِ مه‌رویان مجلس گر چه دل می‌بُرد و دین / عشق ما در لطف طبع و خوبی اخلاق بود.

+ حالا تو چی باید می‌گفتی؟ چی می‌تونستی بگی؟ دلم برات سوخت!

# جهادی

# رازدل

# چراغونی

  • ۳ نظر
  • شنبه ۲ ارديبهشت ۱۳۹۱
  • :: پیامک
تو: رشد کرده‌ام؟
من: «شناخت خود» و «کنترل خود» از نشانه‌های رشد است.

# دوست

# تربیت

  • :: پیامک

قبل از دیدار:

گوشم به راه تا که خبر می‌دهد ز دوست؟  /  صاحب خبر بیامد و من بی‌خبر شدم

بعد از دیدار:

گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق  /  ساکن شود، بدیدم و مشتاق‌تر شدم
دستم نداد قوت رفتن به پیش دوست  /  چندی به پای رفتم و چندی به سر شدم

* همچین ریفیقایی داریم.

# دوست

# سعدی

# محمدم

  • :: بیت
  • :: پیامک
داشت می‌رفت مشهد.
گفتم: «آدم خوبه تنهاخور نباشه.»
گفت: «یعنی چی؟»
گفتم: «یعنی: یاد آورد از احبا و اصدقا و آن‌چه کرامت کنند، بذل یاران کند.»

# آیین

# مشهدالرضا

# دوست

  • ۴ نظر
  • دوشنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۰
  • :: پیامک

تو: سلام؛ سوال: «دوری» و «دوستی» آیا؟
من: به قول سعدی: «محجوبی و محبوبی» فرق ماه و خورشیده. می‌دونی؟
تو: خیلی فکر کردم ولی...
من: سعدی میگه: صاحبدلی را گفتند: «بدین خوبی که آفتاب‌ست نشنیده‌ایم که کس او را دوست گرفته‌است و عشق آورده» گفت: «برای آن‌که هر روز می‌توان دید مگر در زمستان که محجوب‌ست و محبوب.»
تو: کاش می‌شد دوباره ببینمتون.
من: بگذار این ماه‌های حرام بگذرد.

# دوست

# سعدی

# محبت

# محمدم

  • :: پیامک
قرآن کریم
رساله آموزشی
هنر شیعه
گنجور
واژه یاب
ویراست لایو
تلوبیون