دلت که می گیرد، بجای پیامک زدن به زید و عمرو، عدد "یک" را ارسال کن به شماره ی محترم "دوهزار-چهارصد و هفتاد و یک"
کمی که صبر کنی، پیامکی از شهدا برایت می رسد.
باور کن!
هم فال است و هم تماشا.
# شهید
- ۲ نظر
- يكشنبه ۲۹ فروردين ۱۳۸۹
چه تصوری از یه اداره داری؟ یه چیزی تو مایههای نقطهچین مهران مدیری؟ یه مشت آدمِ بیهودهی بیاحساس چاپلوس؟ سَر و سِرّ شون با هم بخاطر پول و اضافهکاری و اینهاست؟
بعدش اگه بگم امروز رییسم اومد تو اتاقم و راجع به عطر انبوه بوتههای یاس با هم حرف زدیم چی میگی؟
اگه بگم رییسم داره یه کاروان آدمای جور وا جور رو، با پیگیری دلسوزانه و خارج از برنامهی کاری، میبره کربلا چی میگی؟
اگه بگم روی میزش توت خشک و نخودچی و خرمازاهدی میذاره که بچه ها بخورن و کیف کنن چی میگی؟
من چی بگم؟