اگر روز غدیر، روز بستنِ میثاق برادریست؛
روز تاسوعا، هنگام اثبات آن میثاق است.
# اهل بیت
# برادر
# تاریخ
# واحد قم + حومه
- ۱ نظر
- دوشنبه ۱۴ آذر ۱۳۹۰
اگر روز غدیر، روز بستنِ میثاق برادریست؛
روز تاسوعا، هنگام اثبات آن میثاق است.
...
عاشق که شد که یار به حالش نظر نکرد؟
ای خواجه، درد نیست و گرنه طبیب هست
...
-: لطفا خاطرهای از برادر شهیدتان تعریف کنید.
-: از مدرسه آمده بود خانه؛ نشسته بود که غذا بخورد. سر سفره همینطور که قاشق غذا را دهانش میگذاشت، اشکهایش میچکید توی بشقاب.
پرسیدم: «داداش، توی مدرسه اتفاقی افتاده؟»
گفت: «یکی از معلمها امروز سر کلاس راجع به حادثهی عاشورا صحبت میکرد. حرفهایش دربارهی مظلوم بودن امام حسین از خاطرم بیرون نمیرود.»
*
سلام خدا بر شهیدان.
این حکایت همیشهس، نه عجیبه نه غریب
مذهب عاشقی نیست باب دلای نانجیب
به خدا اون قده این زمونه زیر و رو میشه
که دل آدما هر چی هست یه روزی رو میشه
عاشقی نقالی نیست، با قصه گفتن نمیشه
روز و شب لیلی و مجنون رو شنفتن نمیشه
اگه عاشقی، باهاس طعم جنون رو بچشی
تب و تاب قدرت و هراس و خون رو بچشی
نمیشه تو وادی صدق و صفا پا بذاری
نینوا که شد بری عاشقا رو جا بذاری
عبدالرضا رضایینیا
تو: وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران با صدور بیانیهای، از آنچه رفتارهای غیرقابل قبول معدودی از معترضین تجمع کننده مقابل سفارت انگلیس خوانده، ابراز تأسف کرد.
من: توبه بر لب، سبحه بر کف، دل پر از شوق گناه، برو تا تهش.
پایین پای زعیم پنجاه و نهم شیعیان نشستهام، مسجد بالا سر، کتاب میخوانم.
حضرت آیتاللهالعظمی با جمعی از شاگردان عصازنان میرسد. بعضی که زودتر متوجه حضورشان شدهاند، بلند میشوند و جلو را خالی میکنند. حضرت آیتالله خودش چند بار با صدای بلند میگوید: «بلند نشید؛ بفرمایید؛ بفرمایید» شاگردانش هم خیلی با احترام همین جملات را خطاب به مردم تکرار میکنند.
مردم اما در فکر کار دیگرند. پیر و جوان عقب میایستند تا حضرت آیتاللهالعظمی برای استادش فاتحهای بخواند. بعد زائرین حرم یکی یکی جلو میآیند و بر شانهی راست آیتاللهالعظمی دست میکشند و بر صورت میمالند. تبرک میجویند.
بعد از یک ماه دوندگی در فضای حقیقی و مجازی، بوی سیب پنجم بالاخره امروز آغاز شد. البته این سومین بوی سیب من است.
این چند روزه مدام یاد بوی سیب سوم هستم و شغلی که دو سالِ پیش تکانم داد...
دههی شصت، دهه امام خمینی(ره) بود و از این پس دههها هر چه بیابید به جز او انتساب نخواهند داشت.
این او بود که هر آنچه که در تقدیر تاریخ انسان این عصر بود ظاهر کرد.
حیات انسانهایی چون او نفخهای از نفخات روح الهی است که در تن انسان می
دمد، در تن زمین مرده، و آن را حیات میبخشد.
امام خمینی انسانی چونان دیگران نبود؛ از قبیله انبیا و اصحاب آنان بود و
مصداقی از مصادیق معدود «نبا عظیم» که هر هزار سال یکی میرسد…
امام خمینی پیامبر تازه ای نبود، اما از یادآوران بود، از مخاطبان «انما
انت مذکر» که عهد فطری مردمان با خداوند را به آنان یادآوری کرد و بعد از
چند قرن که از هبوط بشر در مصداق جمعی کلی می گذشت، چونان اسلاف خویش -از
ابراهیم و اسماعیل تا محمد (ص)_ دوره ای از جاهلیت را شکست و عصر دیگری را
آغاز کرد. این عصر تازه را باید «عصر امام خمینی» نام نهاد، چنان که حق آن بود که اعصار پیشین را نیز به انبیا و اوصیا و یاد یاران دیگر انتساب میکردند؛ و مردمان همواره چنین کرده اند، اما تاریخ نویسان نه.
*
و من به کلام سیدمرتضی میافزایم: «آری؛ مردمان همواره چنین کردهاند، اما هنرمندان نه.»
زیتون ایرانی -برخلاف اقوام اسپانیاییاش که توی بازار هم فراوان است- درشت نیست؛ تیره هم نیست. نسبت گوشت به هستهاش تقریباً نصف به نصف است.
زیتون ایرانی باید کمی تلخ باشد. زیتونهایی که تلخ نیست و خیلی هم به نظرتان خوشمزه میآید، در فرایندهای عجیب و غریبی تلخیزدایی شدهاند که خاصیت زیتون را کم میکند.
زیتون ایرانی را اگر فله میخرید، سالم بخرید. هسته شکسته و بی هسته و پرورده -اگرچه شاید خیلیها خوششان بیاید- سالم نیست و «اما» و «اگر» زیاد دارد. زیتون ایرانی سالم این روزها توی بازار از کیلویی سه هزار تومان هست تا پنج و نیم. گرانتر نخرید. ارزانتر هم اگر پیدا کردید ما را بیخبر نگذارید.
زیتون ایرانی را در خانه توی سبد بریزید و بشویید. بعد به یک پارچ آب جوشیده، یک قاشق غذاخوری نمک، یک تا دو قاشق غذاخوری نعنای خشک و یک قاشق سوپخوری گلپر اضافه کنید. یک قاشق غذاخوری هم آبلیموی تازه. (بنا بر سلیقهی خودتان میتوانید سبزیجات دیگری هم اضافه کنید. اما به جای آبلیمو، آبغوره نریزید.) بهتر است نیم ساعت این محلول کنار بماند تا سبزیها خیس بخورند و حسابی مخلوط بشود. بعد زیتونها را توی ظرفی (ترجیحاً شیشهای) بریزید و محتوای پارچ را روی آن خالی کنید تا تمام سطح زیتونها را بپوشاند. در ظرف را خوب ببندید و توی یخچال بگذارید.
بعضیها معتقدند زیتون را نباید توی یخچال گذاشت. البته این موضوع بستگی به جنس زیتون شما دارد و تجربه نشان داده همهی زیتونها بیرون یخچال خوب نمیمانند.
با این که طبع زیتون گرم است، اما اگر با غذا زیتون میخورید، بهتر است کنارش ماست نخورید.
مادر مهربان «سعید» و «امیر» امین آبشوری به ملکوت اعلی پر کشیده و از سفرهی ملکوتی فرزندان شهیدش متنعم گشته. خوشا بر احوال او و دریغا از اعمال ما.
*
آقای مهندس-دکتری که خیلی هم ادعای تربیت و اخلاق و اینها داری؛
به نظرت چقدر هزینه بر میدارد ثبت کردن داستان زندگی اینچنین مادرانی؟ چقدر فایده دارد؟
اگر در همین هفت-هشت سالهی اخیر، به اندازهی یک دهم پولی که برای چاپ تبلیغات پر زرق و برق مجتمع در هر سال خرج میکنی برای هر مادر شهید بودجه گذاشته بودی، الان شصت تا کتاب داشتی که روش زندگی آن آسمانیها را نشان ما زمینیها میداد.
یعنی نمی ارزید؟ در اولویتها نبود؟ به اندازهی پاورلیفتینگ بازدهی نداشت؟
*
حرف همان است که بود:
الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا
*
آقای روشمند اخلاقگرا؛
تو را چه بنامم؟ غافل یا خائن؟
به اجبار ادارهی محترم در یک دورهی دو ماههی آموزش الکترونیکی «مفاهیم ارتباط جمعی» شرکت کردهام. همین الان هم از راه دور در پیش آزمون الکترونیکی دوره شرکت کردم. بیست تا سؤال و بیست و پنج دقیقه زمان. امپراطوری معظم گوگل به کمکم آمد و در کمتر از زمان مجاز پاسخهای آزمون را یافتم و نمرهی هجده از بیست گرفتم.
نباید خیلی انتظار داشته باشند که کارمندالدولهها مطالب درسی که از طریق فایل پیدیاف و انیمیشنهای پاورپوینتی به بدترین شکل ممکن ارائه میشود ریز به ریز مطالعه کنند. به نظرم به داوطلبی که نتواند در این درس همین کار من را بکند نباید گواهینامهی قبولی دوره داد.
به راستی دانستن مفاهیم ارتباط جمعی بدون این که بتوانی جوابهای امتحان را از فضای مجازی پیدا کنی چه معنی دارد؟ مگر غایت اهداف این سرفصل درسی، توانمند شدن در بیرون کشیدن گلیم خود از بازار آشفتهی ارتباطات جمعی نیست؟
شما چه فکر میکنید؟