جزییات جالب و قابل تأملی در این گفتگوها وجود دارد که برای کارشناسان علوم سیاسی و تاریخ میتواند جذاب باشد. اما برای من شروع هر دو مکالمه نکتهای شگفتانگیز داشت. شاه و امینی هیچکدام در هیچیک از مکالمات به هم سلام نمیکنند. «تعظیم عرض میکنم» از سوی امینی و «شب بخیر» و «روز بخیر» از طرف شاه، آغاز این مکالمات است.
انواع پیامهای گوشی همراه شما، حتی اگر همیشه حدیث و اخبار مهم و مفید باشد، به صورت نامنظم در هر لحظه ای از شبانهروز به شما میرسد، اگر شما با همان بینظمی که پیامها را دریافت میکنید، به صورت منفعلانه به گوشی مراجعه کنید و آن اطلاعات و اخبار خوب و مفید را مطالعه نمایید، به مرور بسیاری از قوای ذهنی خود را از دست خواهید داد؛ و چیزی از قدرت حافظه و تمرکز شما باقی نخواهد ماند.
س ۳۲۸: ۱- معاشرت و همنشینی و دست دادن دانشآموزان مسلمان با دانش آموزان پیرو فرقه گمراه بهائیت، اعم از این که دختر باشند یا پسر، مکلّف باشند یا غیر مکلّف، در داخل مدرسه یا خارج از آن، در دوران ابتدایی، متوسطه و پیش دانشگاهی، چه حکمی دارد؟ ۲- رفتار استادان و مربیان با دانشآموزانی که بهایی بودن خود را آشکار میکنند و یا یقین داریم که بهایی هستند، چگونه باید باشد؟ ۳- استفاده از وسایلی که همه دانشآموزان از آنها استفاده میکنند مانند شیر آب آشامیدنی، شیر توالت و آفتابه آن، صابون و مانند آن، با این که علم به مرطوب بودن دست و بدن داریم، چه حکمی دارد؟
ج: همه پیروان فرقه گمراه بهائیت محکوم به نجاست هستند و در صورت تماس آنها با چیزى، مراعات مسائل طهارت در رابطه با آنها، نسبت به امورى که مشروط به طهارت است، واجب است. ولى رفتار مدیران و معلمان و مربیان با دانشآموزان بهایى باید بر اساس مقررات قانونى و اخلاق اسلامى باشد.
اینجاست که یکسری حساسیتها بیخود در جامعه ما ایجاد شده است. اینکه تلویزیون بد است و خواننده نباید در صداوسیما بخواند چرا که خراب میشود! کسی که تمکن مالی ندارد که به کنسرت سالار عقیلی بیاید چه اشکالی دارد که از جعبه جادویی مرا ببیند؟ چه ایرادی دارد؟ همه نمیتوانند ۱۲۰ هزار تومان پول بلیت برج میلاد را بپردازند. مثلا کارمندی که ماهانه ۸۰۰ تا ۹۰۰ هزار تومان حقوق میگیرد و به سالار عقیلی هم علاقهمند است با خانواده ۴، ۵ نفری خود و بلیت ۱۲۰ هزار تومانی چطور میتواند ۶۰۰ هزار تومان هزینه بلیت را تامین کند؟ این دوسوم حقوق ماهانه این کارمند است. چه اشکالی دارد که وقتی به من علاقهمند است مرا از تلویزیون مرا ببیند؟ من دوست دارم که خواننده مردمی باشم و همیشه بتوانم به مردمم و وطنم خدمت کنم و از صمیم قلب میخوانم که همهی جان و تنم، وطنم وطنم...
رضا تفنگچی: من رو بیدفاع رها میکنی؟ ابوالفتح صحاف: این دیگر به کار تو نمیاد. اسلحه در دست تو فقط آلت جرمه. رضا: پشیمون نیستی من رو به راهی کشوندی که عاقبتش تباهی بود؟ ابوالفتح: ما خطا کردیم. این درسته. اما نمیشه به بهانهی امکان خطا کردن پا به میدان مبارزه نگذاریم. خائنین به ملت باید از میان برداشته شوند و میشوند. ما تا اینجای راه رو رفتیم. با توقف ما این حرکت ناتمام نمیماند. تجربهی ما توشهی راه رهروان آینده است. هر چقدر هم تجربه ناموفق باشد. پیروزی محرومان قطعی است. دل نگرانی ما از خودخواهی آدمی است که میخواهد به چشم خود شاهد پیروزی باشد. پیروزی رؤیت خواهد شد حتی اگر در کاسهی چشمهای من و تو گیاه روییده باشد. رضا: من غریب حال به کدام ریسمان چنگ بزنم؟
باقی همه پینوشت است:
+ در شبی که به شدت تب داشتم و باران میآمد، نشد این جملات بالا را که از هفده سالگی به خاطر سپرده بودم به زبان بیاورم. + ما خطا نکردیم. پشیمان هم نیستیم. با توقف ما این حرکت ناتمام نمیماند. + دل نگران نباش. خودخواه نباش. پیروزی رؤیت خواهد شد. + غریب به کدام ریسمان چنگ بزند؟ پاسخ در سؤال مستتر است. + حاجی اگر حاجی باشد، سیدش را شب عملیات پشت خاکریز دشمن تنها نمیگذارد. + ققنوس هم اگر ققنوس باشد از خاکستر پدرش، خوشسیماتر و خوشصداتر بر خواهد خاست. + شهدا شرمندهایم.
کسی نمیتواند سادهانگاری کند و بگوید این افرادی که در کشورهای مختلف در صف داعش و القاعده میجنگند به خاطر پول است. نخیر، مسئلهی پول نیست. چرا خودمان را مسخره کنیم؟ مسئلهی پول نیست. بسیاری از اینها در حالی میجنگند که توقع کمترین بهرهای از خاشاک این دنیای فانی ندارند. بله، بعضی خواستار پول، قدرت، خاشاک و بهرههای دنیوی هستند بحث دیگری است ولی خیلیهایشان هم نه. دلیل میخواهید؟ آنها در یک محور یا عملیات از ده، بیست، سی یا چهل انتحاری استفاده میکنند. صدها انتحاری در چند ماه. نه، ما این مسئله را درک میکنیم. اینها معتقدند این راه رسیدن به خدا (سبحانه و تعالی) است. واقعا معتقدند قرار است به بهشت بروند و با پیامبر (ص) سر یک سفره بنشینند. واقعاً معتقدند. کسی که معتقد نباشد این گونه رفتار نمیکند و با این شیوه دست به عملیات انتحاری نمیزند. پس ما مسئله را ساده نمیبینیم. امروز میکوشند مسئله را ساده جلوه دهند. جنبهی اصلی این پدیدهی خطرناکی که امروز در کشورهای عربی و اسلامیمان وجود دارد جنبهی فرهنگی، فکری و عقیدتی آن است.
اصل اول: انطباق بافطرت بررسی انطباق موضوع مورد بحث با نیازهای فطری مخاطبان
اصل دوم: بهره گیری ازعلم ؛عقل واحساسات متربی بهرهگیری از عقل ،تفکر و احساسات متربی در ایجاد پیوند اعتقادی مورد نظر با زمینههای فطری متربی
اصل سوم: تدریجیبودن امر تربیت تنظیم سرعت و انتظار تحول متناسب با شرایط هر یک از متربیان است.
اصل چهارم: دیدن تفاوتها تنظیم نوع آموزهها و روشهای انتقال آگاهیها، متناسب با شرایط روحی و روانی و موقعیت خاص هر یک از متربیان
اصل پنجم: احیای خود کمالجو تکیه بر استعدادها، ظرفیت درونی متربی برای تحول فکری و اعتقادی و ایفای نقش زمینهساز و فراهمکننده شرایط از سوی مربی
اصل ششم: احیای روح حقیقتجو تلاش دائمی مربی برای ایجاد سئوال جهتساز از سوی متربی برای استحکام اعتقادات و باورهای موردنظر و همکاری جمعی برای کشف پاسخهای مناسب
اصل هفتم: دوستداشتنیبودن مربی ومحیط تربیت مربی میتواند نقش تربیتی و فرهنگساز قویتری داشته باشد که: ـ در عمل و نیت خود اخلاص داشته باشد. ـ فضائی آکنده از مهر و محبت و احترام متقابل بین مربی و متربی بوجود آورد. ـ دانش و مهارت لازم در ماموریتی که بعهده گرفته است، داشتهباشد. ـ نیاز دائمی برای افزایش دانش و مهارت در خود احساس نماید. ـ عشق و علاقه مربی به پیشرفت و تکامل متربی محسوس باشد. ـ توجه به عمل و رفتار خود به عنوان عامل تعیینکننده در فرآیند رشد و تحول متربی داشته باشد. - رفع عوامل اختلال آفرین در محیط وجایگزین کردن عوامل جاذبه آفرین
منبع این نوشته تحقیق یکی از دوستان است. البته خودم میدانم که این ارجاع درستی نیست. اما به نظرم محتوا کاملاً پذیرفتنی و مفید است.
برادر (به فارسی ایران: داداش) یکی از نسبتهای خانوادگی است و به فرد مذکری (غیر از خود فرد) که فرزند پدر و مادرش باشد اطلاق میشود. در افغانستان داشتن پدری واحد برای برادر بودن کفایت میکند. با این تعریف به پسری از مادر واحد ولی از پدر متفاوت برادر ناتنی گفته میشود. در ایران به فرزندان یک پدر و دو مادر نیز ناتنی گفته میشوند. در ایران به برادر، داداش و یا اخوی هم گفته میشود.
بیست سال پیش، سید مرتضی آوینی در مقالهی مبسوط «بشر در انتظار فردایی دیگر» به معرفی و مقایسهی محتوای دو کتاب ۱۹۸۴ جرج اورول و دنیای قشنگ نو از آلدوس هاکسلی و تحلیل آن از دیدگاه خودش پرداخته. با این که آن موقع خبری از اینترنت و رایانه نبود اما هنوز هم این مقاله خواندنی است. امروز این کمیک ترجمه شده در مقایسهی دنیای این دو کتاب را دیدم که به نظرم برای شما هم جالب باشد.
این اعتقاد۱ ما۲ است که کرانهى باخترى۳ هم مثل غزه۴ باید۵ مسلح بشود. دست قدرت
[لازم است]. کسانىکه علاقهمند به سرنوشت فلسطینند۶، اگر میتوانند
کارى بکنند، کار این است: در آنجا هم باید۷ مردم را مسلح کنند.
۱- اعتقاد: عقیده، نظر، توصیه، پیشنهاد، برنامه، استراتژی، دستور، فرمان، حکم ۲- ما: من، رهبر، مرجع تقلید، فرمانده کل قوا، شیعیان، مسلمانان ۳- کرانه باختری: بخش تحت کنترل تشکیلات خودگردان سازشکار که پر از ایستگاه های بازرسی صهیونیستی و نیروهای ارتشی اسراییل است. قدس شریف در آن قرار دارد و دیوار حایل در بخشهایی از آن ساخته شده است. کرانهی باختری بخش بیخطر فلسطین برای اسراییل است که دندان آن را کشیدهاند و مردمش نهایتا سنگ پرتاب میکنند. ۴- غزه: غزه را هم محور مقاومت مسلح کرد. [ر.ک: حاج حسن واقعی] ۵- باید: دستور، فرمان، امر ۶- کسانی که علاقمند به سرنوشت فلسطینند: دولت جمهوری اسلامی ایران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، سپاه قدس، مقاومت اسلامی لبنان، حزب الله لبنان، حرکت مقاومت اسلامی، حماس، محور مقاومت، بشار اسد ۷- باید: تکرار و تأکید، دستور مهم، فوری و آنی