اینجاست که یکسری حساسیتها بیخود در جامعه ما ایجاد شده است. اینکه تلویزیون بد است و خواننده نباید در صداوسیما بخواند چرا که خراب میشود! کسی که تمکن مالی ندارد که به کنسرت سالار عقیلی بیاید چه اشکالی دارد که از جعبه جادویی مرا ببیند؟ چه ایرادی دارد؟ همه نمیتوانند ۱۲۰ هزار تومان پول بلیت برج میلاد را بپردازند. مثلا کارمندی که ماهانه ۸۰۰ تا ۹۰۰ هزار تومان حقوق میگیرد و به سالار عقیلی هم علاقهمند است با خانواده ۴، ۵ نفری خود و بلیت ۱۲۰ هزار تومانی چطور میتواند ۶۰۰ هزار تومان هزینه بلیت را تامین کند؟ این دوسوم حقوق ماهانه این کارمند است. چه اشکالی دارد که وقتی به من علاقهمند است مرا از تلویزیون مرا ببیند؟ من دوست دارم که خواننده مردمی باشم و همیشه بتوانم به مردمم و وطنم خدمت کنم و از صمیم قلب میخوانم که همهی جان و تنم، وطنم وطنم...
برای اولین بار در تاریخ مدیریت رسانهی جمهوری اسلامی ایران، یک مدیر دولتی و مجموعهی تحت امر او جرأت به خرج داد و یکی از مجموعههای تحت امرش را تعطیل کرد. هر چند که در تبلیغات تلویزیونی دایماً از ادغام شبکه تماشا در شبکه نمایش (شبکه فیلم و سریال) نام برده میشود، اما حقیقت امر آن است که یک شبکهی تلویزیونی ایران حذف شدهاست. این فتح باب جسورانه را به مدیریت جدید رسانهی ملی تبریک میگویم. با امید اینکه با خردمندی بیشتری پیگیری شود.
پیشنهاد دادم پنج گروه تخصصی در رادیوها ایجاد شود و چیدمان و حذف و اضافه شبکهها و کانالها بر اساس نیازها و مأموریتهای این پنج گروه موضوعی انجام شود:
+ گروه ملی : به سرگروهی رادیو ایران با یک کانال گفتگو (شامل پخش مذاکرات مجلس هم بشود) + گروه فرهنگ و تربیت : به سرگروهی رادیو فرهنگ با سه کانال کتاب، خانواده، کودک + گروه قرآن و معارف اسلامی : به سرگروهی رادیو معارف شامل رادیو قرآن، کانال تلاوت، کانال حوزه + گروه دانش : به سرگروهی رادیو دانش (علم و فناوری) شامل رادیو سلامت ، کانال اقتصاد و کانال اندیشه + گروه جوان و سرگرمی : به سرگروهی رادیو جوان شامل رادیو پیام، رادیو آوا-نوا، رادیو ورزش، رادیو نمایش، کانال صبا و ...
از آن جا که خیالم راحت است که این طرفها کسی ارزشی برای نظر کارشناسی قائل نیست، گفتم منتشر کنم بلکه خاطره شود!
بیست سال پیش، سید مرتضی آوینی در مقالهی مبسوط «بشر در انتظار فردایی دیگر» به معرفی و مقایسهی محتوای دو کتاب ۱۹۸۴ جرج اورول و دنیای قشنگ نو از آلدوس هاکسلی و تحلیل آن از دیدگاه خودش پرداخته. با این که آن موقع خبری از اینترنت و رایانه نبود اما هنوز هم این مقاله خواندنی است. امروز این کمیک ترجمه شده در مقایسهی دنیای این دو کتاب را دیدم که به نظرم برای شما هم جالب باشد.
رویکردهایی به سواد رسانهای آرت سیلور بلات، جین فری، باربارا فینان ترجمه امیر یزدیان مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما، ۱۳۹۳، ۴۱۵ صفحه
انصافاً کتابی کاربردی و به روز است و در اکثر زمینههایی که ممکن است در هنگام تحلیل محتوای رسانهای (فیلم سینمایی و اخبار و گزارشهای تلویزیونی) نیاز به راهنمایی داشته باشید کارگشا است. از همه مهمتر آن که به راحتی میتوانید فایل پی دی اف آن را از پایگاه ناشر آن و یا همینجا دریافت کنید. خواندن آن را به همهی معلمان و مربیان و دانشجویان توصیه میکنم.
خیلی بده که یه بچه مسلمونِ شیعهی نمازخون، صدای انواع و اقسام دی جی ها و جی بی ها و سی جی ها رو از هم تشخیص بده، اما نتونه فرق صدای شحات و غلوش رو بفهمه. خب زشته دیگه. * توی این ماه رمضون بیا یه تصمیم بهتر بگیر.
«ماه خدا» به سفارش واحد رسانههای نوین رادیو معارف برای تلفن های همراه و تبلتهای اندروید طراحی شده و یک هفته از رونمایی آن میگذرد. نرم افزار «جامع صوتی ماه خدا» شامل بخشهایی از جمله قرآن (ترتیل سی جزء و قطعات منتخب)، ادعیه و مناجات مخصوص ماه رمضان، سخنان کوتاه اخلاقی از علما و اساتید برجسته اخلاق، قطعات آوازی، تک خوانی، تواشیح و همخوانی و قطعات ویژه شهادت امیرالمومنین علیه السلام میباشد. امکان شنیدن آنلاین نغمات و همچنین دانلود بر روی کارت حافظه، گرافیک خوب و رابط کاربری ساده و مناسب و امکان اشتراک گذاری همه اصوات در شبکههای اجتماعی و یا از طریق بلوتوث از جمله قابلیتهای نرم افزار «جامع صوتی ماه خدا» میباشد. از مجموع بیش از ۵۰۰ قطعه صوتی عرضه شده در این برنامه حدود ۲۰۰ قطعه به طور رایگان و ۳۰۰ قطعه با پرداخت درون برنامهای (دو هزار تومان) فعال می شود. جهت دانلود میتوانید از بارکد زیر استفاده نمایید:
در مجموع تجربهی جالب و جدیدی برای ماست. به همهی دوستانم استفاده از آن را توصیه می کنم.
فکر کن افتادی از دماغ یه فیل / یه بلیط دوسره داری برای برزیل
اتفاق جالبی در فضای صنعت سرگرمیسازی ایران افتاده است: سهولت تولید و نشر محصولات رسانهای، ورود نسل جدید و جوان تولیدکنندگان محصولات رسانهای که آموزش دیده و خلاق هستند، ایجاد تمرکز در توجه به وقایع و اتفاقات سرگرمکننده با گسترش شبکههای ارتباطی و اطلاعاتی، گسترش اختیاراً اجباری رسانهی همگانی تلویزیون رسمی و وابستگی ۹۰ درصدی مخاطب ایرانی به تماشای تلویزیون ملی، سرگرمیخواهی و تفریح طلبی مخاطب و دهها زمینهی دیگر مثل تهاجم فرهنگی، تفالههای طاغوت، اسلام التقاطی جمهوری اسلامی، ضرورت همبستگی ملی، جذب حداکثری، دین تلویزیونی، سکولاریسم خوشحال، ممیزی اداری و ... دست به دست هم دادهاند تا شاهد امواج خروشانی از تولیدات رسانهای با کیفیت فنی و بیمحتوای تمدنی باشیم.
می دونم اونی که تو جیبت نیست دلاره / فکر کن فکرکردن که عیب نداره
عادت ندارم از کنار ستارههای این بازار پرهیاهوی وطنم بیتفاوت عبور کنم. آثاری که تولیدکنندگان رندی دارد که خطوط قرمز رسانهی ملی را میشناسند، رگ خواب مخاطب را در دست دارند، بر فن و ابزار رسانهای خود تسلط دارند، موقعیتشناس و ابنالوقت هستند و زد و بندهای لازم و کافی را با حلقههای مافیایی رسانهی ایران انجام دادهاند.
با شوت هاشم قهرمان می شیم / آخه ما همه از نسل آرشیم
دربارهی این اثر خاص، به همهی اینها باید استعاره های اجتماعی پنهان در شعر روان و پر کنایهاش را افزود و تولیدکنندگانش را جدی گرفت:
ایران شادی رو تو دلا می کاره / فکر کن فکر کردن که عیب نداره
پ.ن ۱: دنبال شعر کامل این اثر بودم. به نظرتان کجا پیدایش کردم؟ دوباره میپرسم: به نظرتان تولیدکنندگانش آن را به طور رسمی در کجا منتشر کردهاند؟ یوتیوب؟ آپارات؟ سایت رسانه ملی؟ سایت شخصیشان؟ شبکههای اجتماعی؟ اشتباه است. (پاسخ صحیح) پ.ن ۲: انصافاً تحلیل حال و هوا و فضای این شعر برای توصیف، ترسیم، تبیین و تحلیل فرهنگ عامهی مردم ایران در ابتدای دهه ۹۰ کاملاً کافی است.
هشت سال پیش که سر حال تر بودم، این یادداشت عصبانی را دربارهی تاریخ جام جهانی نوشتم.
هشت سال گذشتهاست و هیچ چیزی عوض نشده. در همین سال ۲۰۱۴ بوکو حرام در «نیجریه» دختران دانش آموز را به جرم تحصیل گروگان میگیرد و به عنوان برده میفروشد و هنوز چند سال یک بار در «بوسنی» گورهای دسته جمعی از جنایات صربها پیدا میشود. من با این مستضعفان مفلوک همکیش چه خصومتی دارم مگر؟ آرژانتین را نمیدانم. اما وقتی سی و پنج درصد مردم برزیل بخاطر فقر نمیتوانند بازیهای جام جهانی را تماشا کنند؛ یوزپلنگان ایرانی، شاهزادههای پارسی یا هر جماعت دلقک دیگری چطور میتوانند من را شاد کنند؟ من چطور میتوانم چشم بر روی خباثت امپراطوری زر و زور و تزویر ببندم و مانند مطربان و مجلسآرایان هموطنم قند توی دلم آب کنم که فلان بردهی آرژانتینی که خیلی گران و تمیز است به ما بار عام داده و میتوانیم با او عکس یادگاری بگیریم و در قاب خاطرات جام جهانی برای نسلهای دیگر با افتخار میراث بگذاریم.
به خدا جهنم داغ است.
* پ.ن: سید پیامک فرستاده: به طور خیلی خیلی اتفاقی دوباره جام جهانی و دوباره جنگی دیگر! داعش الانبار را از عرق جدا کرد. آیتالله سیستانی فتوای جهاد داد.
شهریور ۸۶ فیلمبرداری مصاحبهها به پایان رسیده و تا حالا در مرحلهی تدوین است. دیروز بالاخره بعد از شش ماه که قرار بود با سید دربارهی فیلمنامه مستند صحبت کنیم جلسهای نصفه و نیمه داشتیم و قرار شد دو هفته دیگر طرح اولیه فیلمنامه را بحث کنیم. با این سرعت پیشرفت احتمالاً تدوین تا شهریور ۹۶ ادامه خواهد داشت.