- ۴ نظر
- سه شنبه ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۳
هر بچهای به طور متوسط تا قبل از پایان دورهی ابتدایی تصویر رسانهای حدود هشت هزار قتل را تماشا کرده است.*
هر چند که این آمار مربوط به کشور آمریکا است، اما فکر نمیکنم تفاوت چندانی با وضعیت ما داشته باشد.
*این آمار را از کتاب «زن در اسلام و غرب» دکتر قدیری ابیانه نقل کردم.
جان انسان برای رسیدن به کمال الهی خود باید از مسیر تعقل و تفکر عبور کند و انسانِ موحد «غفلت گریز» و «هوشیار» است. او از هر «دام رسانهای» که برای متوقف کردنش در مسیر اندیشیدن و تعالی تنیده شده باشد میگریزد و از «مسکرات رسانهای» که بیخودی و بیهوشی میآورد پرهیز میکند.
دو نفر از دوستان خوب وبلاگی من اخیراً چند مطلب خواندنی منتشر کردهاند که پیشنهاد میکنم حتماً ببینید:
۱- برادرم در وبلاگ هُدهُد دو مطلب نوشته از تجربهی حضورش در شبکههای اجتماعی و حواشی آن که به نظرم در زمینهی انتقال تجربه و مستندسازی تجربیات کار ارزشمندی است و انشاءالله ادامه داشته باشد:
۲- آقا محمدمهدی راغب هم از خاطرات سفری عجیب و غریب روایتی جذاب، هیجان انگیز و بامزه نوشته که از خواندنش پشیمان نمیشوید. امیدوارم به زودی این داستان را به سرانجامی برساند:
امروز رفتم و «چ» آخرین حرف حاتمی کیا در سینمای ایران و اولین حرف از نام خانوادگی سیدمصطفی چمران را دیدم.
۱- حاتمیکیا همهی گلولههای شلیک نکرده از آزانس شیشهای تا امروز را یکجا خرج میکند و دو ساعت رگبار کلاش و دوشکا و آرپیجی را به سمت مخاطب میگیرد و اعصاب و روان آدم را به هم میریزد. به نظرم باید قبل از تماشای فیلم تذکر میدادند که تماشای «چ» از لحاظ میزان خشونت مناسب هر گروه سنی نیست.
اما انصافاً معلوم است که پدر کارگردان و عوامل فیلم برای درآوردن تک تک صحنهها در آمده و پوستشان کنده شده تا با امکانات موجود در سینمای ایران «چ» را بسازند.
۲- «چ» احتمالاً اولین فیلم حاتمیکیاست که قابل نمایش برای مخاطب غیرایرانی هم هست. البته فکر کنم قبلش باید چند صفحهای دربارهی انقلاب ایران و مسألهی کردستان و غائلهی پاوه توضیح داد. این گنگ بودن اتفاق تاریخی فیلم و حواله کردن مقدمه و مؤخرهی تاریخی داستان به دانش قبلی مخاطب (مثل نقش دولت موقت در جدایی طلبیهای اول انقلاب، کومله و ارتباط آنها با چپ و ...) مشکلی است که همهی جوانان و نوجوانان ما در تماشای «چ» خواهند داشت. ظاهراً حاتمیکیا «چ» را برای آنهایی ساخته که مثل خودش همهی ماجراهای آن سالها را از نزدیک دیدهاند. شاید هم هدفش کنجکاو کردن جوانان به تحقیق و مطالعه دربارهی این موضوع بودهاست! در هر صورت «چ» بیشتر از آن که یک توضیح تاریخی باشد، یک معمای تاریخی است.
۳- مهمترین مشکل من با «چ» حضور مختار ابوعبید ثقفی در پاوه است. نمیدانم بقیه هم همین حس را دارند یا نه. ولی وقتی چمران عینک از صورت بر میدارد و دستار کردی بر سر مخفیانه سوار ماشین دکتر عنایتی می شود، دیگر هیچ قرینهای وجود ندارد که شما بپذیرید او مختار نیست و چمران است! واقعاً بیش از شباهت حیرتانگیز چهرهی عربنیا به شهید چمران باید از شباهت چمرانِ «چ» به مختار حیرت کرد. البته گذشت زمان احتمالاً این مشکل را حل خواهد کرد.
۴- به نظرم حالا که حاتمیکیا به این سطح فنی و توان داستانپردازی از مستندات و اقبال مخاطب رسیده، از این به بعد هر سه سال که بگذرد و یکی مثل «چ» نسازد (مثلا «ه» یا «م» یا «ب» یا حتی «ص») باید به خدا پاسخگو باشد.
یدی یه گوش: بیا جلو ببینم. تو رفیق «بینظر» ی؟
بیژن: رفیق «بانظر» که رفیق نمیشه.
فرض کنید امکان برقراری ارتباط با روح ملکوتی شهید بزرگوار سید مرتضی آوینی برایمان میسر شده است و ایشان بیست سال بعد از شهادتشان میتوانند به ما در زمینههای تخصصیشان مشورت بدهند.
از آنجایی که در زمان حیات ظاهری ایشان بسیاری از نوآوریهای تکنولوژیک مثل رایانه، اینترنت، بازیهای رایانهای و تلفن همراه وجود نداشته لذا کلام صریحی از او دربارهی چند و چون این فنآوریهای غربی و نسبت آنها با انسان در دست نیست. پس خواهش میکنم سوالات خود را در حوزهی فنآوریهای نوین رسانهای و تأثیر آن بر انسان و تربیت و ... در نظرهای همین یادداشت مرقوم بفرمایید.
ان شاء الله بعد از دریافت پاسخها از شهید آوینی، نتیجه به اطلاع افراد مشارکت کننده خواهد رسید.
با تشکر
سایه روشن
بررسی آسیبهای اجتماعی و روانی
بازیهای رایانهای، گیمنت، اینترنت و کافینت ها
از امروز
شنبه تا پنجشنبه
ساعت پنج عصر
رادیو معارف
FM 96
از امروز ضبط مجموعه جدید برنامه «سایه روشن» رو شروع کردیم. قراره در ماه اسفند هر روز عصر پخش بشه. موضوع خاص برنامه رو هم بررسی ابعاد اجتماعی و روانی آسیب های «گیم نت» و «کافی نت» قرار دادیم.
توی عمرمون پامون به کلانتری باز نشده بود که به لطف این برنامه باز شد. رفتیم پیش معاون اجتماعی ناجا و پلیس فتا و ...
کارشناس جدیدی هم پیدا کردیم که خیلی باحاله. البته فعلاً از قسمتهای اول برنامه راضی نیستم. ایشاللا که در قسمتهای بعدی بهتر بشه.
در ابتدای جلسه از من خواستند تا خودم را معرفی کنم. خیلی کار سختی نبود. قابل قبول هم بود؛ تحصیلات و تجربیات و ...
بعد خواستند تا دیدگاهم را نسبت به موضوع «سواد رسانهای» روشن کنم. در حقیقت میخواستند ارزیابی کنند که آیا نوع نگاهم با سیاستهای کلان مجموعهشان همخوانی دارد یا نه؟ به هر حال قرار بود بپذیرند که در چند جلسه برایشان سخنرانی کنم.
انتخاب سختی داشتم. باید محافظه کاری میکردم و یکی به نعل میزدم و یکی به میخ. چند جملهای در تحسین اقدامات فنآورانه مجموعهشان حرف میزدم و چند جملهای هم از رویکرد خوشبینانهشان به رسانه انتقاد میکردم.
اما نمیدانم چه شد که خودم را بروز دادم. خود حقیقی خودم را. احساس کردم غش در معامله میشود اگر اولش آخرش را نگویم.
اسم آوینی را که آوردم لب و لوچهشان آویزان شد. امیدشان را نا امید کرده بودم.
*
هویت فکری من از جوانی با اندیشههای سید مرتضای آوینی گره خورده است. تقصیر خودم نیست. از آن گریزی هم ندارم.
جلسهی گفتگو و پرسش و پاسخ با صد و پنجاه نفر از بچههای یک دبیرستان خوب تهران با موضوع مهارتهای زندگی در دنیای دیجیتال.
از بین هفتاد تا سوال مکتوب که درمیان برنامه به دستم رسید، نیمی از آنها دربارهی علت فیلتر شدن ویچت و فیسبوک بود.
ظاهراً نوجوانان شهر تهران خواستههایی فراتر از رفع فیلتر این دو تا سایت ندارند.
بعید میدانم اگر این جلسه را با صد و پنجاه نفر از دانشجویان یکی از دانشگاههای خوب تهران هم برگزار کنم، سؤالات و خواستههایشان خیلی فرقی داشته باشد.
یادت بخیر شاعر!
کدام استقلال؟ کدام پیروزی؟
دکتر جیمز پاتر، استاد ارتباطات در دانشگاه کالیفرنیا است که متون درسی زیادی در موضوع سواد رسانهای تدوین کرده. یکی از کتابهای او «یازده اسطوره در مورد خشونت رسانهای» نام دارد که سرفصلهای آن را به نقل از مرکز توزیع پیام دیدار ذکر میکنم:
۱.خشونت موجود در رسانهها بر من اثری ندارد ولی دیگران شدیداً در خطرند.
۲.رسانهها مسئول پیام های خشونت آمیز خود نیستند.
۳. در درجه اول کودکان در معرض آثار منفی مواجه با خشونت رسانهای قرار دارند.
۴. در رسانهها خشونت زیادی وجود دارد.
۵. خشونت موجود در رسانه خشونت جامعه را بازتاب میدهد.
۶. رسانهها فقط در برابر خواسته های بازار مسئولند.
۷. خشونت عنصر لازم داستان است.
۸. کاستن حجم خشونت رسانهای مشکل را حل خواهد کرد.
۹. قانون اساسی [آمریکا] از رسانهها در برابر خواسته جامعه مبنی بر کاستن از خشونت رسانه حمایت میکند.
۱۰. نظام سطح بندی و طبقه بندی سنی برنامهها مشکل را حل خواهد کرد.
۱۱. برای حل یا تقلیل مشکل کاری از من ساخته نیست.
*
هر چند این موارد با توجه به فرهنگ رسانهای آمریکا و ناظر به مسایل
آن کشور نوشته شده، اما با مرور آنها نکتههای جالبی به ذهنم میرسد که
گفتنش حالا ضرورتی ندارد.