- ۰ نظر
- دوشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۱
جلسهی خوب جلسهای است که وقتی تمام میشود، وقتی توی ماشین داریم میرویم خانه، با هم بگومگو داریم؛ هنوز حرف برای گفتن مانده؛ سؤال داریم و بیش از اولٍ جلسه تشنهی موضوع شدهایم.
آموختهام که قسمتی از آموزش، قسمت مهمی از آموزش، توزیع عطش است.
10:00
شهر ری، زیارت و بازدید از حرم حمزه بن موسی، عبدالعظیم حسنی و طاهر بن زین العابدین علیهم السلام، مروری بر تاریخ شکل گیری حرم و معماری آن، مروری بر حوادث مهم تاریخ معاصر مرتبط با حرم، زیارت مزار ملاعلی کنی و آیت الله شاه آبادی و آیت الله کاشانی، عبور از مدفن ناصرالدین شاه، فاتحه خوانی برای ستارخان در باغ طوطی و طیب حاج رضایی در صحن مصلی، اشاره به محل مقبره رضاخان و محوطه پیرامونی آن و مرور وقایع بهمن ۵۷
11:30
مترو شهر ری تا مترو امام خمینی، توقف در ابتدای خیابان امام و شرح توسعه حصار تهران، اشاره به جایگاه میدان مشق، میدان توپخانه، خیابان امین السلطان و لاله زار، خیابان چراغ برق، بانک شاهی، معرفی اجمالی محوطه فعلی میدان مشق (موزهها، پست ایران، سر در باغ ملی و...)، سوار شدن به ماشین دودی در ابتدای خیابان باب همایون و عبور از خیابان ناصرخسرو، عبور از مقابل دارالفنون و کوچه مروی و شمس العماره، توقف در مقابل کوچه تکیه دولت، بازدید و اقامه نماز در مسجد امام، صرف ناهار، عبور از خیابان پانزده خرداد و سبزه میدان، بازدید از میدان ارک و محل اولیه توپخانه، معرفی ایستگاه رادیو و مسجد ارک
14:00
ورود به مجموعه تاریخی گلستان، ورود به محوطه ایوان تخت مرمر، توضیح درباره باغ ایرانی، بازدید از تخت مرمر، بازدید از خلوت کریمخانی، بازدید از نگارخانه گلستان و نقاشیهای کمال الملک و سایرین، بازدید از تالار آینه و تالار سلام، قدم زدن در باغ گلستان، تماشای شمس العماره در حال مرمت از بیرون، بازدید از تالار الماس و عکسهای تاریخی، بازدید از موزه مردمشناسی و کاخ ابیض
16:30
بازگشت از طریق مترو پانزده خرداد (چهار راه گلوبندک)
دستهی عزاداری شیعیان مهاجر بلخی، بدون علم و کتل، با آن پرچم غریب افغانستان، این همه راه را سینه زدند و آمدند و در صحن عتیق نوحه خواندند و گریه کردند و چرخیدند و رفتند. موقع خروج، جلوی درِ خیابان ارم، نوحهخوان افغانی همه را ساکت کرد و گفت: «عزاداریها قبول. سه تا دعا میکنم همه آمینگو باشید.»
گوشم را تیز کردم که ببینم آخر این همه سوز و گداز، در آستان بانوی قم، ظهر عاشورا، چه میخواهند؟
:
- فرج امام زمان
- سلامتی رهبر انقلاب
- توفیق برقراری حکومت اسلامی شیعه در افغانستان
گفته بودم که تاسوعا روز اثبات برادریست. حالا تأکید میکنم که تاسوعا روز بازخوانی برادری هم هست.
*
برای سازگار کردن خوردنیها با طبعِ غالب انسان، هر طعامی را با مصلح آن میآمیزند. به فکر مصلحِ «عنصرِ دبلیو» باش؛ و به فکر باش که از «عنصر دبلیو» برای اصلاح چه طبعی میتوان استفاده کرد.
*
مهمان رزق خودش را میآورد؛ حتی ساعت یازده و نیم شبِ عاشورا. دیدی یا نه؟
*
بخاری، سینی، انار؛ ترش باشد یا شیرین؟
*
سه بار که یک برنامه را تکرار کردی میشود تکراری. میدانی که اهل کار تکراری نیستم. از حالا برای تاسوعای دیگر، فکری باید کرد.
امشب اینجا بودم. حاجی اشارهی دقیقی داشت به اولویتهای دعوت پیامبران. اولویت با عبودیت و توحید است، نه اخلاق و عدالت و ...
*
جملات خوب دیگری هم داشت که گلچین کردم:
* برای اینکه حرکتی در جهان رخ دهد نیازی نیست معطل کسانی شویم که مشکلات عمیقی دارند. با صفاها را برمیگزینیم و به حرکت میاندازیم.
* خدا می فرماید پیامبر من اگر می خواهی کسی را به دین دعوت کنی نباید فقط جاذبه داشته باشی بلکه باید دافعه هم داشته باشی. پیامبر من نباید فقط نشانه هایی بیاری که مردم مست تو شوند و بدون اراده به سمت تو بیایند. جاهایی هم معجزه نشان نده تا آنها که بدون اراده آمدهاند ریزش کنند. به پیامبر میفرماید نادان نباشی ما لازم نیست که همه را به هر قیمتی جذب کنیم.
* خیلیها دارند به هر قیمتی سعی میکنند همه را جذب کنند. اگر هنرمندان ما خواستند کار دینی بکنند باید کارشان تبشیر و تنذیر باشد. نباید فقط تبشیر باشد. خداوند متعال انذارش اتفاقا بیشتر از تبشیرش است. غربیها را ببینید که چگونه میکشند و جذب میکنند. این همان راه طاغوت است.
همانطور که «روز» در فارسی به معنایی وسیعتر از «یک روز» به کار میرود، «الیوم» نیز میتواند به یک دوره و بازهی زمانی اشاره داشته باشد:
...
الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن دِینِکُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ
الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ دِینًا...
الْیَوْمَ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّبَاتُ وَطَعَامُ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ حِلٌّ لَّکُمْ وَطَعَامُکُمْ حِلُّ لَّهُمْ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ...
اینجا بودم امشب. این نکتهی ظریف را از حاجی یاد گرفتم.
... با رشد جمعیت تهران در دوره ی ناصری، شاه دستور میدهد در محوطه کاخ گلستان تکیهی بزرگی درست کنند که مردم دارالخلافه برای عزاداری و تعزیه آنجا جمع شوند.
ساختمان بزرگ «تکیهی دولت» که از بیرون هشت وجهی و از داخل مدور بوده است به فرمان شاه ساخته میشود. نقل کردهاند که در این تکیهی چهار طبقه حدود بیست هزار نفر عزادار حسینی جمع میشده است.
البته این ساختمان بعدها در دورهی مشروطیت غیرمشروعه -چنان که افتد و دانی- مورد بیمهری قرار میگیرد و مخروبه میشود؛ تا آن جا که رضاخان برای تاسیس بانک ملی (روبروی سبزه میدان) دستور میدهد تکیه دولت را خراب کنند و لذا امروز اثری از این بنای عجیب دورهی قاجار وجود ندارد؛ بجز چند عکس و البته نقاشی معروفی که کمال الملک کشیده است.
وی مدتی اذان گوی پیامبر دروغی، سجاح بود.
سپس اسلام آورد.
آن گاه در قتل عثمان شرکت کرد.
سپس به یاران علی علیه السلام پیوست.
بعد از آن از خوارج شد و علیه علی علیه السلام جنگید.
آن گاه توبه کرد.
ولی پس از مدتی در قتل حسین علیه السلام شرکت کرد.
و سرانجام در قتل مختار مشارکت داشت.
وی از جمله کسانی بود که نامه دعوت از حسین علیه السلام را امضا کرده،
ولی در کربلا، امیری پیاده نظام لشکر عمر بن سعد را بر عهده داشت.
*
جهل انسان
آه!
گویی هرگز این غمگین حکایت را
هر چه ها باشد،
نهایت نیست
پزشکان در هنگامِ کار لباس سفید میپوشند تا اگر ذرهای آلودگی به آنها سرایت کند ببینند و تمیزش کنند.
تعمیرکاران در هنگام کار لباس تیره میپوشند تا اگر آلودگی به آنها سرایت کرد به چشم نیاید و لازم نباشد تمیزش کنند.
پرسش اول:
مردم با پزشکی که روپوش تیره بپوشد یا تعمیرکاری که لباسکار سفید به تن کند چه برخوردی خواهند داشت؟
پرسش دوم:
لباس معلمها باید چه رنگی باشد؟