صاد

ص والقرآن ذی الذکر
صاد

یا بکُش؛
یا دانه دِه؛
یا از قفس آزاد کن.
.
.
.

صاد گرد
سر رسید موضوعی
نظرصاد
سر رسید ماهانه

عضو باشگاه وبلاگ نویسان رازدل

اگر مجنون دل شوریده‌ای داشت
دل لیلی از او شوریده تر بود

دوازده ساعت بعد از آن که پایم به زمین سفت فرودگاه مهرآباد تهران رسید و دقایقی بعد از روشن کردن تلفن همراهم، برادری که از سفرِ چهل روزه ی من بی اطلاع بود تماس گرفت و خیلی سریع رفت سر اصل مطلب و راجع به پیاده روی از شهر نجف تا شهر کربلا در ایام اربعین حسینی (حدود چهل روز دیگر) صحبت کرد و این که دنبال یک نفر آدمی می گردند که بتواند حدود هشتاد کیلومتر پیاده بیاید و سفرنامه بنویسد از مشاهداتش در این مسیر و ...
ظاهراً از من مشورت می خواست؛ اما تلویحاً دعوت کرد که همراهشان تشریف ببرم.



پ.ن:
توضیح بیشتری باید بدهم که کلاً چه حالی دارم؟

# آزمون

# حج

  • ۵ نظر
  • چهارشنبه ۱۰ آذر ۱۳۸۹
  • :: بداهه
بسم الله الرحمن الرحیم
خر عیسی گرش به مکه بَرَند
چون بیاید هنوز خر باشد

زنده ام ان شاء الله

# حج

  • :: بداهه
«نفس های انسان گام هایی است که به سوی مرگ برمی دارد.» حضرت علی (ع) سخنانی از این دست که مالامال از مرگ آگاهی باشد بسیار دارند...
مرگ آغاز حیاتی دیگر است؛ حیاتی که دیگر با فنا و مرگ در آمیخته نیست. حیاتی بی مرگ و مطلق. زندگی این عالم در میان دو عدم معنا می گیرد؛ عالم پس از مرگ همان عالم پیش از تولد است و انسان در بین این دو عدم فرصت زیستن دارد. زندگی دنیا با مرگ در آمیخته است؛ روشنایی هایش با تاریکی، شادی هایش با رنج، خنده هایش با گریه، پیروزی هایش با شکست، زیبایی هایش با زشتی، جوانی اش با پیری و بالاخره وجودش با عدم.
حقیقت این عالم فنا است و انسان را نه برای فنا، که برای بقا آفریده اند: «خلقتم للبقا لا للفناء واسمعو دعوه الموت آذانکم قبل ان یدعی بکم»؛ دعوت مرگ را به گوش گیرید، پیش از آنکه مرگ شما را فرا خواند...
به سخن علی علیه السلام گوش بسپاریم:
«دلهاتان را از دنیا بیرون کنید، پیش از آنکه بدن های شما را از آن بیرون ببرند.»
سیدمرتضی آوینی

سر رسید دیجیتال من به این زودی ها به روز نمی شود. البته بخش نکته ها فعال است؛ اما بعد از سفر به آن سر می زنم.
عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی...
خداحافظ

# حج

# آوینی

  • ۶ نظر
  • سه شنبه ۴ آبان ۱۳۸۹
  • :: بداهه
  • :: روایت امروز

ایستاده ام کنار آقای لاغر -که دارد ناهار می خورد!- که آقای چاق زنگ می زند.
حال و احوال و ماچ و موچ و معلوم می شود که این جا را خوانده و زنگ زده خداحافظی کند و التماس دعا بگوید. به یادش می آورم که نمی توانم به یادش نباشم. چون بار اول که عمره می رفتم یک شب تا صبح ریز به ریز اتفاقات و حوادث سفر را برایم پیشگویی کرده و یک عالمه توصیه و بکن و نکن بارم زده بود. خنده اش می گیرد از این حاضر جوابی من!
زندگی ده سال گذشته ی من یک جورهایی با آقای چاق و آقای لاغر گره خورده است. سه قلوهای از هم سوای بی ربطی که بچه ها به طعنه: «آکی» و «پاکی» و «کوکی» صدایمان می کردند. حتماً این از شوخ طبعی های خدای تبارک و تعالی است که در تقاطع دانشگاه یزد، چنین ترکیب خارق العاده ای در تیم هفتاد و نه ای ها جور کرده بود.
*
آقای چاق قبل از خداحافظی آرزو می کند که کاسه ام را بشکانند. به راهِ منزل لیلی طعنه می زند. این هم دعای خیری است لابد!

# آدم‌ها

# حج

# حمید

# دوست

  • :: یزد
فکرش رو بکن
:
سی و چند روز بدون تلفن، موبایل، پیامک
سی و چند روز بدون تی وی، سی دی، دی وی دی
بدون رایانه، اینترنت، جیمیل، گودر، وبلاگ
::
سی و چند روز بدون رانندگی، پمپ بنزین، کمربند ایمنی
سی و چند روز دوری از محل کار، ورد و اکسل، جوملا و فوتوشاپ، آدیوشن و تکست و ادیت
دور از صف نونوایی و دخل بقالی و بازار تره بار
:::
سی و چند روز تنهایی، غریبی، بی کسی، دوری از دوست و آشنا، فامیل و خانواده
بدون مدرسه و بچه ها، مدیر و معلم، تخته و فهرست نمرات
::::
فرض کن که این سی و چند روز مکه و مدینه هم نباشی، بروی وسط بیابان خدا، یا حبس انفرادی آلکاتراز
همین رهبانیت به تنهایی مغتنم است.

# حج

  • :: بداهه
  • :: نغز
ها؟
مثلاً باید صحنه ی خداحافظی چطور باشد؟ هان؟
...
این خداحافظی، حکم دیدار آخر را دارد. حاجی دارد می رود سفر قیامت. قرار نیست برگردد که. باید محبت این دنیا را بریزد بیرون تا راحت جان بکند. ذره ای از محبت این دنیا، محبت اشیای این دنیا، محبت آدم های این دنیا توی دلش باشد، جان کندنش، جهنم است. برزخش می شود دوزخ.
نباید که حالا دم آخری چشم بدوزد به سیاهیِ چشمانت و سیب محبت دلش را برایت قاچ کند. نباید که این آخرین لحظه خودش بهانه ی پابندیش شود. نباید خداحافظی طول بکشد مبادا که دلش بلغزد.
...
تو هم بریز بیرون این محبت دنیایی را. چه فایده دارد حالا که قرار است تمام شود؟

حلال کن رفیق... حلال کن برادر...

# حج

# محمدم

  • ۴ نظر
  • پنجشنبه ۲۹ مهر ۱۳۸۹
  • :: پریشان
  • :: نغز
همیشه همین طور است. همه ی برنامه ها به هم می ریزد:
تماس می گیرد از کاروان که سفر شما یک هفته جلوتر افتاده...
*
مردن هم همین طوری است لابد. هر چقدر هم که آماده باشی بالاخره غافلگیر می شوی.
مرگ آگاهی امر خیلی مشکلی است.
*
همه ی برنامه ها به هم ریخته: کارهای روزهای آخر، خداحافظی ها، توشه برداشتن ها، آمادگی روحی...
فقط کفن ها آماده است؛ دو تا حوله ی ندوخته ی  احرام.
فاتحه

# حج

  • ۲ نظر
  • چهارشنبه ۲۸ مهر ۱۳۸۹
  • :: بداهه
  • :: نغز

مسلمانان پس از فتح مکه و برانداختن بت‌های قریش از سعی میان صفا و مروه اکراه داشتند؛ زیرا قبل از اسلام بر این دو کوه دو بت سنگی قرار داشت که حاجیان و زائران دوره جاهلیت سعی بین صفا و مروه را برای نزدیک شدن به آن‌ها و دست‌کشیدن و بوسیدن آن‌ها انجام می‌دادند. ولی پیامبر اسلام سعی بین صفا و مروه را مجاز کرد و بنا بر نص قرآن از شعائر الله دانسته می‌شود.


ببین تحریف آیین ابراهیم علیه السلام چقدر هوشمندانه و نرم بوده که
سعی بین صفا و مروه در ظاهر، می‌شده بت‌پرستی در باطن!

# تاریخ

# سبک زندگی

# حج

  • ۱ نظر
  • سه شنبه ۲۷ مهر ۱۳۸۹
  • :: روایت امروز

مستحب است هنگام ورود به مسجدالحرام از درب «بنی شیبه» وارد شود.
در روایت است که پس از شکستن بت های موجود در کعبه و اطراف آن، بت بزرگ «هبل» را در آن مکان دفن کرده اند. پس مستحب است از آن در وارد شود تا آن بت را که مظهر بت پرستی و شرک می باشد زیر پای خود بگذارد. گرچه بر اثر توسعه مسجد، آن درب هم اکنون وجود ندارد؛ ولی گفته اند که مقابل «باب السلام» کنونی بوده است.

# تاریخ

# حج

  • ۱ نظر
  • دوشنبه ۲۶ مهر ۱۳۸۹
  • :: روایت امروز
...
طواف یعنی فدا کردن و خود را باختن و خود را تسلیم کردن و ناچیز شمردن.
طواف کردن به دور کعبه یعنی خدا و ذات او را محور قرار دادن و آن ذات را در تمام مراحل و مراتب وجودی تواضع کردن و خود را فانی دانستن در تمامی مراحل وجودی.
طواف که می کند باید بداند که مسیر زندگی و حیات خویش را از این به بعد بر چه اصل و اساسی قرار بدهد.
...

# حج

  • ۱ نظر
  • يكشنبه ۲۵ مهر ۱۳۸۹
  • :: روایت امروز
بسم الله الرحمن الرحیم

إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ
لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبَارَکًا
وَهُدًى لِّلْعَالَمِینَ

فِیهِ آیَاتٌ بَیِّـنَاتٌ
مَّقَامُ إِبْرَاهِیمَ
وَمَن دَخَلَهُ کَانَ آمِنًا
وَلِلّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ
مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَیْهِ سَبِیلاً
وَمَن کَفَرَ فَإِنَّ الله غَنِیٌّ عَنِ الْعَالَمِینَ

صدق الله العلی العظیم
آل عمران - 96 و 97

# حج

  • :: ذکر

...
از منزل که حرکت می کند باید خود را متصل به امام زمان علیه السلام ببیند و در همه جا خود را با حضرت ببیند و این که انسان به دنبال این باشد که در جای خاصی امام زمان علیه السلام را پیدا کند، این در مسیر عرفان نیست. بلکه افراد عادی به دنبال این حرف‌ها هستند.

...

# حج

  • :: روایت امروز
...
سالی نزاعی در میان پیادگان حجیج افتاده بود و داعی در آن سفر پیاده. انصاف در سر و روی هم فتادیم و داد فسوق و جدال بدادیم.
کجاوه نشینی را شنیدم که با عدیل خود می گفت: «یاللعجب، پیاده عاج چو عرصه شطرنج به سر می برد، فرزین می شود یعنی به از آن می گردد که بود و پیادگان حاج، بادیه به سر می برند و بتر شدند.»

از من بگوی حاجی مردم گزای را
کو پوستین خلق به آزار می درد
حاجی تو نیستی، شتر است، از برای آنک
بیچاره خار می خورد و بار می برد
گلستان سعدی - باب هفتم

# سعدی

# حج

  • ۲ نظر
  • سه شنبه ۲۰ مهر ۱۳۸۹
  • :: بیت
درباره ی لبیک:

1- کسى که براى عمره تمتّع محرم شده است، وقتى که خانه هاى مکّه پیدا شد بنابر احتیاط واجب، تلبیه را قطع کرده و نباید لبیک بگوید.
2- همچنین برای شخص مُحرم، گفتن «لبیک» در جواب کسى که او را صدا مى کند مکروه است

فتأمل

# حج

  • ۴ نظر
  • دوشنبه ۱۹ مهر ۱۳۸۹
  • :: روایت امروز

مستحبات احرام:

1- مستحب است بر حاجی که از اول ماه ذیقعده موی سر و رویش را کوتاه نکند.

# حج

  • ۵ نظر
  • يكشنبه ۱۸ مهر ۱۳۸۹
  • :: روایت امروز
سلام خدا؛
آفتاب صبح اول ذیقعده از گنبد کریمه ی اهل بیت طلوع کرده است.
چرا تولد بانو باید اول ذیقعده باشد؟ و از امروز، ده قدم تا امام رضا فاصله باشد؟
و چرا همین امروز موسی را ندا دادی که بیا؟

و حاجیان را فرمودی که دنیا را رها کنند؟
و بندگان را فرمودی که تو را صدا کنند؟
لبیک، اللهم لبیک

# اهل بیت

# مشهدالرضا

# قم

# حج

  • :: بداهه
  • :: نغز
قرآن کریم
رساله آموزشی
هنر شیعه
گنجور
واژه یاب
ویراست لایو
تلوبیون