- ۰ نظر
- سه شنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۳
سر ظهر همه خوابیدهاند. دراز کشیدهام و زیر چشمی تعقیبش میکنم:
... از مبل میرود بالا؛ مینشیند؛ دستهی مبل را تکان تکان میدهد؛ روی شکم میخوابد و پاهایش را آویزان میکند و از مبل پایین میآید؛ سبد توپها را واژگون میکند و توپهای کوچک رنگی را روی زمین میریزد؛ می نشیند و با هر دستش یک توپ بر میدارد و توپها را به هم میزند؛ توپها را رها میکند؛ به سمت مادر میرود؛ متکای گرد را از زیر سر مادر میکشد بیرون و روی زمین قل میدهد؛ چهار دست و پا میرود و متکا را قل میدهد تا آشپزخانه؛ متکا را ول میکند و میرود به سمت دری که از پشت آن صدایی میآید؛ در بسته است؛ بر میگردد و به سمت حمام که درش باز است میرود؛ نرسیده به حمام جلوی آینهی قدّی توقف میکند؛ دستش را به بدنهی کمد میگیرد و جلوی آینه میایستد...
و این بازی ادامه دارد.
امروز صبح علی الطلوع بعد از یک سال و پنج ماه توفیق زیارت قبلهی تهران، حرم نورانی عبدالعظیم حسنی و حمزه بن موسی الکاظم علیهم السلام به اتفاق جمع صمیمی دوستان نصیبم شد. ساعتی بعد از غروب هم دوباره به اتفاق خانواده راهی شهر ری شدیم و بچهها را برای اولین بار به زیارت این حرم بردیم و تا پاسی از شب مجاور مقام شاه عبدالعظیم بودیم.
در این طلبیدن دوقلو در آخرین روز ماه رجب حتماً حکمتی هست.
بیست و دوم رجب که امروز باشد یک ساله میشوید به روایت ماه که شتاب بیشتری دارد از خورشید در حساب سالها.
-خورشید بزرگتر است و آرامتر و باوقارتر و گردش زمان را اگر با او بسنجی، دیرتر پیر میشوی-
این روزها اولین قدمها را بر میدارید؛ لرزان و امیدوار؛ و بازیهای هوشمندانهتری میکنید؛ کنجکاو و بیقرار.
به همین سرعت یک سال گذشت.
و به همین سرعت یک سال دیگر میگذرد.
از دریچهی ادب فارسی «دامادیِ فرهاد» به اندازهی لازم و کافی متناقضنما و شیطنت آمیز است و نیازی به شرح و تفصیل و تحشیه ندارد. اضافه بفرمایید که شنبه شب باشد و تهران و بنده هم بنده زاده را زیر بغل بزنم و شرفیاب شوم جهت عرض تبریک و شادباش.
محاسبه بفرمایید میزان تعجب و تحیّر دوستان را و اندازهی بهجت و سرور آقا مصطفی را.
تصویر موجود هم اثر طبع میرزا امیرحسین خان عکاس باشی، ملتزم رکاب همایونی و از ارادتمندان درگاه است.
«دوندگی امدادی» یکی از شاخههای ورزش دومیدانی است که در آن دوندهها تشکیلِ یک گروه را میدهند و هر یک چوب (باتون فلزی) را به مسافت مشخصی حمل میکند و به دیگری میدهد.
*
این آبلهی عجیب در خانوادهی ما به صورت امدادی تکثیر میشود. یعنی همیشه یک نفر مریض است و در هیچ زمانی دو نفر مریض نیستند: پسرخاله، دخترخاله، من، دختر کوچولو و از امروز هم آقا پسر!
هر کدام دو هفتهی تمام، بدون همپوشانی
ما به مرحلهی مخفی کردن مُهر و تمرین نخندیدن هنگام نماز رسیدهایم و شما به مرحلهی جویدن تسبیح و خوابیدن روی سجاده.
تقبل الله!
امروز معلوم شد که خانم «مریم خانم» هم آبله گرفتهاند. جوشهای کوچک قرمز روی بدن و صورت. دقیقاً دو هفته بعد از من.
فکر نمیکنم دخترهای زیادی در دنیا وجود داشته باشند که در ده ماهگی از پدرشان آبله مرغان گرفته باشند. از این لحاظ این یک اتفاق تاریخی است.
حالا هر کدام از شما دو تا دندان دارید: وسط پایین.
خوردن هر چیزی برایتان جالب و هیجان انگیز است بغیر از غذایی که مادر مخصوص شما میپزد. غذای مخصوص شما ادویه و چاشنی ندارد و در مقابل غذای رنگارنگ سفرهی ما که عطر و بوی هوسانگیزی دارد، متاع بی رونقی است. با این حال گاهی به بازی و خنده، گاهی به حواسپرتی و گاهی به زور به خوردتان میدهیم.
اخیراً کشف کردهایم که همین غذای بیمزه و خاص را هم اگر خودتان با آن بازی کنید و به دهان بگذارید میخورید. حالا زیرانداز بزرگی در خانه پهن میکنیم و شما را با کاسههای غذایتان تنها میگذاریم.
خیلی از دور تماشا دارد.
همیشه فکر میکردم مراحل حرکتی کودک به ترتیب زیر است:
خوابیدن به پشت؛ غلت زدن و خوابیدن به شکم؛ نشستن؛ سینه خیز رفتن؛ چهار دست و پا رفتن؛ روی پا ایستادن
اما عملاً مراحل حرکتی دو قلوها بعد از نشستن چیز دیگری است:
بعد از مرحلهی نشستن، قبل از این که بخواهند خودشان برای حرکت تلاشی بکنند، اصرار میکردند که آن ها را روی پا بایستانیم.
و حالا که کمی بزرگ تر شدهاند به جای چهار دست و پا رفتن، عقبخیز میروند و هم خودشان و هم ما از این کار تعجب میکنیم. یعنی همهی توانشان را برای دور شدن به کار میبرند و با تلاش قابل تحسینی چهار دست و پا به عقب میروند.
البته پسر از دختر زرنگ تر است.
سؤال:
اگر شیرخشک ایرانی (تولید آذر ۹۲) از قرار هر قوطی ۱۵۲۰۰ تومان باشد، تورم نقطه به نقطه و میانگین تورم را در سال جاری محاسبه کنید.
راهنمایی:
از اطلاعات «حماسه اقتصادی -۶» استفاده کنید.
پ.ن:
- قیمت، تاریخ تولید و انقضاء همچنان ته قوطی درج شده.
- هر بچه در این سن به طور تقریبی هفتهای دو قوطی کامل مصرف میکند.