بعد از ده روز آمده ام تهران که شما را ببینم. ساعت یازده شب تازه رسیده ام این جا. شب قدر را چه کنم؟
سر سجاده، رحل قرآن باز است و روی پایم، مریم خوابیده. مثل بچه های مهد قرآن مسجدالنبی موقع تلاوت تکان تکان می خورم که بخوابد! چاره چیست؟
خانوادگی نشسته ایم پای پخش زنده ی اینترنتی مراسم شب قدر. با یک دست، دختر را روی پایم نگه داشته ام و با یک دست قرآن را روی سر می گذارم تا بالحجه که باید برخیزم. فکر آخرش را نکرده بودم: قرآن را ول کنم یا مریم را؟!
# زندگی
- ۲ نظر
- سه شنبه ۸ مرداد ۱۳۹۲