- ۶ نظر
- دوشنبه ۲۹ خرداد ۱۳۹۶
خانوادگی در حال تماشای برنامه «اسرا» کانال قرآن هستیم که مسابقهی قاریان نوجوان را نشان میدهد. در یک نما، دوربین از کنار، پسر قاری را نشان میهد که چهار زانو پشت رحل و تریبون مسابقه نشستهاست.
مریمخانم میپرسد: «نشسته چرا پسره بابا؟»
در چند جملهی کوتاه توضیح میدهم که به نشانهی احترام همه کفشهایشان را در میآورند و نشسته قرآن میخوانند. در حالی که به نظرم جواب قانعکنندهای دادهام ناگهان مصطفی میپرسد: «بابا پس چرا اذان واستاده است؟»
*
من آدم فرهنگ هستم و از سیاست چیزی نمیدانم. برای همین ملاکهای سیاسی صلاحیت افراد را یا نمیشناسم یا نمیتوانم تطبیق بدهم. البته به نظرم بدون ورود به مباحث سیاسی هم میشود «نفر بهتر» را پیدا کرد. قبلاٌ هم گفته بودم که به آدمِ «چاق» یا «پیر» رأی نمیدهم و میدانی که «چاق» و «پیر» صفتی فرهنگی و تربیتی است.
**
بر اساس آن چه میدانم شهادت میدهم؛
و آنچه میدانم بر اساس شنیدهها یا به واسطهی رسانهها نیست؛
و آن چه میدانم از ارتباط مستقیم و بیواسطهی من با خانوادهی آقای «سید ابراهیم رییسی» حاصل شده:
***
شهادت میدهم مردی که چند دهه بالاترین قدرتهای قضایی کشور را در اختیار داشته؛
و حالا چند وقتی است زمان امور ثروتمندترین نهاد مالی این سرزمین را بر عهده گرفته است؛
زندگی خانوادگی و خصوصی متفاوتی از پدر من که پنجاه سال کارگری و معلمی کرده ندارد؛
خانهاش و اسباب زندگیاش و جهیزیهی دخترانش و کار و بار دامادهایش تفاوت معناداری با زندگی ما ندارد.
****
و امید دارم این شهادت برای آنکه ذرهای اهل فرهنگ و تربیت است -و به صدق گفتار صاد اعتماد دارد- راهگشا باشد.
سلام علیکم
جوانی مومن و نجیب در صفحه ی اینترنتی خود با نام مستعار و بدون این که فردی از آشنایانش او را بشناسد، با خدا درد دل میکند و به گناهانی که انجام داده اعتراف میکند. هدف او از این کار تذکر به خودش و جلوگیری از تکرار این گناهان است.
آیا اعتراف صریح به گناه و ذکر زمان و مکان انجام آن و انتشار آن در اینترنت از نظر شرعی اشکالی دارد؟
اگر اشکال ندارد، آیا با احتمال اینکه ممکن است یک روز یکی از آشنایان این جوان آن صفحه را بخواند و متوجه هویت او بشود باز هم خالی از اشکال است؟با تشکر
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته
جایز نیست.
موفق و مؤید باشید
... «فراموشی» و «نسیان» ازجمله نعمتهای مغفول در راه کسب فضایل معنوی و رشد آدمهاست. زندگی زمینی آدمها مملو از اشتباهات و خطاهای کوچک و بزرگ است و «فراموشی» امکان رشد روحی و معنوی آدمها بعد از ارتکاب خطا و اشتباه را میسّر میکند. اگر انسان نتواند گذشتهی ناقص و ضعیف خویش را فراموش کند، امیدی برای جبران گذشته و «بهتر شدنِ روز به روز» نخواهد داشت. از سوی دیگر هرچند عبرت گرفتن از سرگذشت و سرنوشت گذشتگان، چراغ راه آینده است؛ اما در محیط زندگی زمینیِ آدمها، باید امکان فراموشی نواقص گذشته و امید به ساختن فردای بهتر وجود داشته باشد و این با خصلت «نافراموشی» که چهارمین نقطهی آویختن به ابرهاست در تناقض است.
... در این دنیای نافراموش، سابقهی آدمها مثل گلولای مرداب به دست و پایشان میچسبد و با هر گامی که در زندگی به جلو برمیدارند آنها را بیشتر به عمقِ «باتلاقِ گذشته» فرو میکشد. آدمها در مسیر رشد، بارها و بارها پوستاندازی میکنند؛ از پیلههای سست و چروکیده بیرون میآیند و فارغ از آنچه در گذشته بودهاند، پوستهای جدید برای خویش میسازند. اما ریسمان نافراموشی، همهی پیلهها و پوستههای قدیمی آدمها را در دنیای ابری به هم گره میزند و لحظهبهلحظه در مسیر رشد بر وزن این گذشتهی ناخوشایند میافزاید.
آدمها باید بیاموزند که آنچه در آینده ناخوش خواهند داشت، امروز انجام ندهند. در حقیقت زندگی در دنیای نافراموشِ ابری، اجازهی کودکی کردن را بیش از پیش از آدمها سلب کرده است. البته جوانها و جوانترهایی که در ابتدای مسیر رشد هستند و آیندهی طولانیتری در پیش رو دارند، بیشتر گرفتار دردسرهای نافراموشیِ زندگی ابری خواهند شد. در این شرایط، هر روز «بهتر شدنِ روز به روز» برای آدمها سختتر میشود.
البته در دین مقدس اسلام، اقرار به گناه پیش دیگران ممنوع است.
اینکه در بعضی از ادیان هست که بروند توی عبادتگاهها، پیش روحانی، کشیش، بنشینند، اعتراف به گناه کنند، این در اسلام نیست و چنین چیزی ممنوع است. پردهدرىِ نسبت به خود و افشای اسرار درونی خود و گناهان خود پیش دیگران، ممنوع است؛ هیچ فایدهای هم ندارد. اینکه حالا در آن ادیان خیالی و پنداری و تحریف شده اینطور ذکر میشود که کشیش گناه را میبخشد، نه؛ در اسلام بخشندهی گناه، فقط خداست. حتّی پیغمبر هم نمیتواند گناه را ببخشد. در آیهی شریفه میفرماید: «ولو انّهم اذ ظلموا انفسهم جاءوک فاستغفراللَّه و استغفر لهم الرّسول لوجد اللَّه توّابا رحیما»؛ وقتی گناهی انجام دادند، ظلم به نفس کردند، اگر بیایند پیش تو که پیغمبر هستی، از خدای متعال طلب مغفرت و طلب بخشش کنند و تو هم برای آنها طلب بخشش کنی، خداوند توبهی آنها را میپذیرد. یعنی پیغمبر برای آنها طلب بخشش میکند؛ خود پیغمبر نمیتواند گناه را ببخشد؛ گناه را فقط خدای متعال باید ببخشد. این استغفار است.
یکی از نکات بسیار مهم در باب بندگی، اقرار به گناه عندالله تبارک و تعالی است. امّا در مقابل، پروردگار عالم، اصلاً متنفّر است که انسان اقرار به گناه در نزد بندگانش کند. بیان کردیم: به لسان نبیّ مکرّمش فرموده است: «اقرار الذّنب ذنب»، اقرار به گناه، گناه است و به هیچ عنوان انسان نمیتواند در نزد دیگران، اقرار به گناه کند.
در بحارالانوار و وسایل الشیعه آمده که فردی محضر امیرالمؤمنین(ع) آمد و عرضه داشت: من عمل بسیار زشت ... را انجام دادم و حالا عذاب وجدان گرفتم. حضرت فرمودند: اگر بین خودت و خدا اقرار میکردی، افضل بود.
یعنی پروردگار عالم دوست ندارد بندهاش، ولو محضر مولیالموالی به گناهانش اقرار کند. با اینکه حسب برخی از روایات شریفه، پروندهها در دست حجّت خداست امّا خدا این را که بندهاش حتّی در محضر حجّت خدا اقرار به گناه کند، نمیپسندد.
لذا اقرار به گناه، گناه است. چون خدای متعال دوست دارد که آبروی بندگانش حفظ شود. متأسّفانه بندگان خودشان گرفتار هستند و آبروی خودشان را حفظ نمیکنند و خرابکاریهایی میکنند و آنها را اعلان هم میکنند. این، خیلی بد است.
گفتن اینکه دوستت دارم، اولین راه و آخرین راه است
ای فدای بلندی قدت، عصر؛ عصر پیام کوتاه است
عصر تنهایی عمیق بشر بین صدها رفیق، عصری که
با وجود هزارها همراه، دورهی انقراض همراه است
ما در این عصر برهای هستیم که اسیر طلسم چوپانیم
برهای که به محض آزادی اولین مقصدش چراگاه است
برهای که هوا نمیخواهد، هیچ چیز از خدا نمیخواهد
برهای که نهایت هدفش، گله از وضع نوبت کاه است
دوستت دارم، این همان رازی است که جهان را نجات خواهد داد
دوستت دارم، این همان اسبی است که سوارش همیشه در راه است
ای چراغ همیشه روشن عشق، باش تا صبح دولتم بدمد
تو، در این عصر خوشتری، زیرا ماه پیش ستارهها ماه است
#غلامرضا طریقی
آنهایی که پارو نمیزنند، و حتی استخاره هم نمیکنند، منتظر رؤیت نشانههای الهی میمانند. نشانههای الهی، مثل چراغهای چشمکزن وسط خیابان، در دیدرس همه هستند اما به چشم خیلیها نمیآیند.
از جلسهی بازخوانی اساسنامه که بیرون میآییم -در مکانی که قرار نبود باشیم و با یک ساعت تأخیر- داریم خداحافظی میکنیم که حاجی سر میرسد؛ مرتبطترین آدم با موضوع جلسه در مکانی و زمانی که ما نباید آنجا باشیم، پیدایش میشود؛ یک سلام و علیک کوتاه، معرفی مختصر و همین.
آدم باید کور باشد که این چشمکهای الهی را نبیند؛ حالا گیرم که دفتر آبی نباشد و ماشین آبی باشد؛ زیر پله نباشد و طبقه دوم باشد؛ شرق تهران نباشد و غرب تهران باشد؛ هشتاد و سه نباشد و نود و شش باشد.