صاد

ص والقرآن ذی الذکر
صاد

یا بکُش؛
یا دانه دِه؛
یا از قفس آزاد کن.
.
.
.

صاد گرد
سر رسید موضوعی
نظرصاد
سر رسید ماهانه

عضو باشگاه وبلاگ نویسان رازدل

اگر مجنون دل شوریده‌ای داشت
دل لیلی از او شوریده تر بود

هفت سال پیش، دوازدهم بهمن هشتاد و هشت، این مطلب را نوشتم: «دلم گفت بگویم بنویسم»
همان روزها داشتم تصمیم می‌گرفتم که صاد را راه بیندازم.
حالا هفت سال گذشته و غصه‌ها و قصه‌هایمان اصلاً کم نشده؛ فقط از نوعی به نوعی دیگر تغییر پیدا کرده.
قانون اصلیِ دنیا همین است: گنج و مار و گل و خار و غم و شادی به هم است. خلاص.

# صاد

# وبلاگ

  • ۰ نظر
  • سه شنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۵
  • :: بداهه

بعد از سال‌ها، یک کار عجیب کردم و با بچه‌های دوره‌ای که با آن‌ها کلاس دارم آمدم اردو. آن هم کجا؟ مشهدالرضا علیه‌السلام.
دومین مشهد مجردی امسال!
*
چقدر بچه های ما به کمک نیاز دارند. چقدر دست‌مان کوتاه است و خرما بر نخیل.
*
تهران عجب ماجراهایی دارد.

# مدرسه

# مشهدالرضا

  • ۰ نظر
  • پنجشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۵
  • :: بداهه
  • ۰ نظر
  • سه شنبه ۵ بهمن ۱۳۹۵
  • :: روایت امروز

«شانس کچل» یعنی این‌که یک شب، وسط هفته، رفته‌ای به یک مکان خلوت و دور از مرکز، با همسر آینده دو کلمه اختلاط کنی ببینی به درد هم می‌خورید یا نه، قرار و مدارهای زندگی‌تان را بگذارید، یکهو معلم قدیمی‌تان با کل فامیل و خانواده‌شان و هشت تا بچه‌ی قد و نیم قد بریزند توی محفل (!) و ...
کاملاً درکت می‌کنم. غصه نخور. خاطره شد!

# ازدواج

  • :: بداهه

اینجا
برای از تو نوشتن
هوا
کم است
...

  • :: بیت
  • :: پریشان

بالاخره خریدمش. دست دوم. از خانم معلمی که هر روز آن را توی خانه می‌گذاشته و می‌رفته مدرسه!
اسمش را گذاشتم: صادق.

# زندگی

  • ۰ نظر
  • پنجشنبه ۱۶ دی ۱۳۹۵
  • :: بداهه
دیروز و امروز دو رفیق باسواد و خارج نشین را ملاقات کردم: یکی از ینگه دنیا و دیگری از اسکاندیناوی.
به اندازه‌ی همین چهار پنج ساعت گفتگوی دوستانه، اطلاعاتم از زندگی مردم در جهان واقعی‌تر شد.
هر چند که در زندگی طعم غربت را زیاد چشیده‌ام اما خدا را شکر می‌کنم که فعلاً به هیچ دلیلی مجبور به این جدایی و دوری از وطن نیستم.
خدا را برای همه‌ی چیزهایی که داده است و همه‌ی چیزهایی که نداده است شکر کنید. واقعاً شاکر باشید.

# آدم‌ها

# پنجشنبه‌ها

  • :: بداهه

این را یوشکا فیشر وزیر امور خارجه سابق آلمان نوشته است:

اکنون که دونالد ترامپ به‌عنوان رئیس‌جمهور آمریکا انتخاب شده، دیگر شکی وجود ندارد که «غرب» به آن معنایی که تاکنون به‌کار می‌رفت هم به پایان راه رسیده است.
...
دقیق‌تر بخواهیم بگوییم، غرب زمانی پایه‌گذاری شد که آمریکا تصمیم گرفت به دفاع از متحدانش برخیزد. نظم موجود در دنیای غرب بدون ایفای نقش از سوی آمریکا دوامی نخواهد داشت و این درست همان چیزی است که احتمالا در دوره ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ به‌شدت در خطر خواهد بود. در چنین شرایطی، این آینده غرب است که مورد تهدید قرار می‌گیرد.
...
خب، ممکن است این سؤال پیش بیاید که بعد از آن‌چه می‌شود؟ بدون شک چین دارد برای پذیرفتن نقش رهبری آمریکا در جهان آماده می‌شود. چینی‌ها قصد دارند جای آمریکا را در معادلات جهانی بگیرند. در اروپا، ملی‌گرایان افراطی از دخمه‌شان بیرون آمده‌اند. زمانش که فرا برسد آنها هم ارواح پلیدشان را به جان اروپا - و البته همه جهان - خواهند انداخت.

همه‌اش را حتماً بخوانید

# تاریخ

# غرب

# فرهنگ

  • ۰ نظر
  • چهارشنبه ۸ دی ۱۳۹۵
  • :: روایت امروز

کسانی که همیشه خوش‌قیافه بوده‌اند، اصلاً متوجه برخورد دیگران با خودشان نیستند و اینکه این برخورد چقدر به ظاهر ربط دارد. حتی شرط می‌بندم که آدم‌های جذابْ نظر بهتری نسبت‌به بشریت دارند: چون همه همیشه با آن‌ها مهربان‌اند، فکر می‌کنند همه مهربان‌اند. ولی همه که مهربان نیستند. همه حتی بیش از آنکه باورمان شود، در قیدوبند ظاهرند... آدم‌های زشت، آدم‌های چاق، حتی آن‌هایی که فقط معمولی‌اند: این‌ها باید خیلی تلاش کنند تا بقیه راضی شوند. باید برای اثبات خودشان کاری بکنند. ولی وقتی ظاهر قشنگی داشته باشید، لازم نیست کاری بکنید. کافی است گوشه‌ای بنشینید تا همه از بودنتان مشعوف شوند.

همه‌اش را بخوانید

و سعدی گوید:

ای پسر، منافع سفر چنین که گفتی بی شمار است ولیکن مسلم پنج طایفه راست: نخست بازرگانی که... دومی عالمی که... سیم خوبریویی که درون صاحبدلان به مخالطت او میل کند که بزرگان گفته‌اند: اندکی جمال به از بسیاری مال و گویند روی زیبا مرهم دلهای خسته است و کلید درهای بسته لاجرم صحبت او را همه جای غنیمت شناسند و خدمتش منت دانند.

شاهد آن جا که رود حرمت عزّت بیند
ور برانند به قهرش پدر و مادر و خویش
گفت خاموش که هر کس که جمالی دارد
هر کجا پای نهد دست ندارندش پیش

او گوهرست گو صدفش در جهان مباش
دُرّ یتیم را همه کس مشتری بود

سمعی اِلی حُسن الاغانی
مَنْ ذا الّذی جَسّ المثانی

همه‌اش را بخوانید

# سبک زندگی

# سعدی

  • :: روایت امروز

علی الرسم، وظیفه یک مورخ، توصیه اخلاقی و رهنمود دادن نیست، بلکه توصیف درست و واقعی از موضوع است، اما ما در ایران و من به حسب تجربه دینی شخصی و شغلی، عادت به این کار داریم. بر خواننده است که جنبه‌هایی دانایی این نوشته‌ها را، اگر چیزی در آن از دانایی باشد، از جنبه‌های رهنمودی و توصیه‌ای تفکیک کند تا راحت‌تر بتواند به قضاوت بپردازد.

استاد رسول جعفریان
مقدمه دفتر سوم مقالات و رسالات تاریخی
چاپ ۹۵

# تاریخ

  • ۰ نظر
  • چهارشنبه ۱۷ آذر ۱۳۹۵
  • :: روایت امروز

صبح علی‌الطلوع، بیرون دوازه‌ی شرقی دارالخلافه طهران، مستر الکساندر را ملاقات کردم. شب را در مسافرخانه‌ی جلیله‌ی بلدیه آرمیده بود و اول وقت، قبراق و پا در رکاب، منتظر ما بود. دیلماج آستانه تأخیر داشت و ناچاراً خودم به زبان بی زبانی حالی‌اش کردم که داخل سرسرا منتظر بماند تا میرزا مهدی خان، درشکه‌چی سلطنتی، از راه برسد.
صبح آذر طهران بود و سوز خفیفی می‌آمد. برای مزاح و تفنن گفتم: «کمی سرد است.» گفت: «هوای بهاری خوبی است.» اجنبی از پتل پورت آمده؛ از لابلای برف و یخ؛ معلوم است که هوای دارالخلافه به مزاجش بهاری بیاید.

تتمه:
تا صلات ظهر در خدمت حضرت اشرف، در اطراف و اکناف جاده‌ی شمران و دروازه‌ی یوسف‌آباد و میدان حسن آباد سیر می‌کردیم و با تجار و بازرگانان در باب روابط حسنه‌ی دولین متحدین ایران و روس و سایر مراودات حسنه‌ی فی‌مابین مذاکره می‌نمودیم.

# تهران

# مرکز

  • ۰ نظر
  • دوشنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۵
  • :: بداهه

امروز که اول ربیع المولود چهارده - سی و هشت باشد، هفت سال قمری از گشایش این سررسید می‌گذرد.
همین.

# صاد

# وبلاگ

  • ۰ نظر
  • پنجشنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۵
  • :: بداهه

از نه نه هشتاد و پنج -که شب ولادت امام رضا علیه‌السلام بود- تا امروز که نه نه نود و پنج -شب شهادت امام رضا علیه‌السلام- است؛ ده سال تمام می‌گذرد.
از آدم‌هایی که آن شب در آن مراسم غیرمعمولی حضور داشتند، بعید است کسی این جا را بخواند. مراسم عروسی در یک آپارتمان مسکونی! هیچ چیزش به عروسی‌های معمولی شبیه نبود. مجلس زنانه در پارکینگ و مردانه طبقه‌ی سوم. میز و صندلی‌هایی که به زور در خانه‌ی صد متری چیده بودند و مهمان‌هایی که چون جا کم بود رفته بودند توی اتاق انباری صاحبخانه روی موکت نشسته بودند. آخرش هم نفهمیدم میز و صندلی‌ها را چه کسی سه طبقه بالا آورد و پایین برد.
مداح غریبه‌ای که با بلندگوی دستی مولودی خواند؛ قاری قرآنی که آواز حافظ می‌خواند و کاندیدای شورای شهری که آن وسط نطق تبلیغاتی کرد. سال‌ها بعد با آن مداح در قم (!) همکار شدم، آن قاری قرآن استاد حوزه علمیه شد و کاندیدای محترم به جایی نرسید.
من که چیز خاصی نخوردم. اما شام را حسین و محمد (آن موقع که فقط مهندس بودند و عمامه نبسته بودند) پای دیگ توی همان پارکینگ کشیدند توی بشقاب‌ها و بچه‌ها دست به دست دادند طبقه‌ی سوم؛ ساختمان آسانسور هم نداشت.
*
ده سال از شروع یک زندگی مشترک گذشته است: هشت بار اسباب کشی کرده‌ایم و حالا چند تا کوچه بالاتر از محل همان عروسی خانه گرفته‌ایم.
*
مهم‌ترین آدم‌های ده سال اخیر زندگی‌ام تقریباً هیچ کدام آن شب به آن مراسم غیرمعمولی دعوت نداشته‌اند؛ و این گزاره به تنهایی می‌تواند نشان دهد که زندگی ده سال اخیرم چقدر با زندگی پیش از آن متفاوت بوده‌است.

# ازدواج

# خانواده

# دوست

# مشهدالرضا

  • :: بداهه

والدین و پرستاران دیگر صرفاً نگهبان و مراقب کودکان نیستند، بلکه همچنین در بسیاری از موارد به‌طور بالقوه پخش‌کنندگان اطلاعات دربارۀ کودکان خود برای مخاطبان جمعی هستند. این حجم عظیم از به‌اشتراک‌گذاری دارای منافع واضحی برای افراد است، مثل خانواده‌ها و دوستانی که از نظر جغرافیایی دور از هم هستند یا والدینی که به‌منظور کسب مشاوره از دوستان معتمد، جزئیاتی از زندگی کودکان خود را به اشتراک می‌گذارند. اما این مدل جدید همچنین می‌تواند احساس حاکمیت کودک بر چگونگی شکل‌گیری هویت خود را در معرض تهدید قرار دهد.

ترجمان

+ در این مورد: «خشت خام و آینه»

# تربیت

# سواد رسانه‌ای

  • :: روایت امروز
  • :: پدر مقدس

برادری پیام خصوصی گذاشته برای «یتیم‌خانه‌ی دوران». چون نظرش برایم محترم است می‌گویم که شما هم بدانید:

«به نظرم بهتر بود عکسی از سکانسی غیر از این سکانس را انتخاب می کردید.»

این حال خاص مخاطبان خاص صاد را دوست دارم. حالی که به آن‌ها اجازه می‌دهد همین‌قدر ساده و صریح و البته خصوصی، نظرشان را درباره‌ی جزییات نوشته‌ها و نانوشته‌ها بیان کنند.

# سینما

# صاد

  • ۰ نظر
  • يكشنبه ۳۰ آبان ۱۳۹۵
  • :: بداهه

اگر ابوالقاسم طالبی بخاطر خیر و ثوابی که از معرفی تاریخ گمشده‌ی این سرزمین به نسل جدید نصیبش میشه، نره به بهشت؛
حتماً بخاطر بغض و کینه‌ای که از انگلیسی‌های خبیث داره، آتش جهنم بهش حرومه.

+ یتیم‌خانه‌ی ایران در لایه های سمبولیک و استعاری، به مراتب داستان محکم‌تر و جذاب‌تری داره.

# تاریخ

# سینما

  • :: بداهه
قرآن کریم
رساله آموزشی
هنر شیعه
گنجور
واژه یاب
ویراست لایو
تلوبیون