صاد

ص والقرآن ذی الذکر
صاد

یا بکُش؛
یا دانه دِه؛
یا از قفس آزاد کن.
.
.
.

صاد گرد
سر رسید موضوعی
نظرصاد
سر رسید ماهانه

عضو باشگاه وبلاگ نویسان رازدل

اگر مجنون دل شوریده‌ای داشت
دل لیلی از او شوریده تر بود

رفتم برای معاینه فنی:
چراغ ترمز سمت راننده
کمک فنر جلو سمت شاگرد
تنظیم موتور
نشتی اگزوز
دود آبی
...
تازه همین دیروز شمع‌ها و فیلترها را عوض کردم.
یارو اصلاً به رویم نیاورد که با چه رویی آمده‌ای معاینه. شاید معنی معاینه همین باشد. این که عیب‌ها معلوم شود.
تعمیرکار محترم یکی یکی نسخه‌ی معاینه فنی را می‌خواند و دلداری‌ام می‌داد: چراغ که چیزی نیست، کمک فنر که حله، تنظیم موتور که... آخ آخ آخ ... دود آبی...
*
من تا امروز نمی‌دانستم که ماشینم دود آبی دارد. در حقیقت اصلاً چنین دودی ندارد. چون من هیچ‌وقت با آن تخت گاز نمی‌روم. اما برای معاینه که دور موتور را بالای چهار هزار بردم، کارشناس فنی دود آبی را دید. البته واقعاً مطمئن نیستم که دود «آبی» دیده شده باشد. بلکه احتمالاً این تعبیری است که از رنگ خاص این دود بین تعمیرکاران رایج است.
اما دود آبی برای من بیش از آن که یک مفهوم فنی داشته باشد -که یعنی رینگ‌ها روغن ریزی دارند و موتور باید باز شود و پیستون‌ها باید عوض شود و موتور برود تراشکاری و ...- یک تعبیر شاعرانه است. تعبیر شاعرانه‌ای از یک اضمحلال عمیق ولی پنهان.
*
حال مجید خراب است. برایش دعا کنید.

# زندگی

  • ۱ نظر
  • شنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۵
  • :: بداهه
  • :: صندلی دوم

خرداد هشتاد و هشت چیزی برایش به یادگار نوشته‌ام. گشته بعد هفت سال از لابلای کاغذهایش بیرون کشیده؛ عکس گرفته و فرستاده که: ببین چقدر فیلان و بهمان.
داداش!
آن ضرب دستی که آن روز من داشتم اگر به آجر نسوز زده بودم تا به حال باغ گل شده بود. شما یحتمل کبریت بی‌خطری که شعله نکشیدی.
*
هنوز حرف همان است: کلاه خودت را بچسب.

# دوست

  • :: بداهه
  • :: پیامک

این شب‌ها،
پخش دوباره‌ی وضعیت سفید،
بیشتر از آن‌که تمسخر کیمیایی باشد که چند دقیقه قبل از آن تکرار می‌شود،
هجو جشنواره کثیف فیلم فجر است.
جشنواره‌ای که هیچ چیزی از زندگی ما آدم‌های معمولی تویش نیست:
نه در کاخش؛ نه در کوخش.
الفاتحه.

# انقلاب

# سینما

# هنر

  • ۰ نظر
  • دوشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۵
  • :: بداهه

گره زدن سبزی چه ارتباطی با باز شدن بخت آدم دارد؟
اما به فکر دیگران بودن، برای دیگران بودن، شاید بخت آدم را باز کند. شده که می‌گویم.
*
شادی باید در دل آدم باشد. ادای شادی درآوردن فایده‌ای ندارد. دل خودت که هیچ، دل دیگران را هم خوش نمی‌کند.
*
بیا بگشای در، بگشای، دلتنگم.

# برادر

# تولد

  • ۰ نظر
  • پنجشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۵
  • :: بداهه

هفت سال پیش، دوازدهم بهمن هشتاد و هشت، این مطلب را نوشتم: «دلم گفت بگویم بنویسم»
همان روزها داشتم تصمیم می‌گرفتم که صاد را راه بیندازم.
حالا هفت سال گذشته و غصه‌ها و قصه‌هایمان اصلاً کم نشده؛ فقط از نوعی به نوعی دیگر تغییر پیدا کرده.
قانون اصلیِ دنیا همین است: گنج و مار و گل و خار و غم و شادی به هم است. خلاص.

# صاد

# وبلاگ

  • ۰ نظر
  • سه شنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۵
  • :: بداهه

بعد از سال‌ها، یک کار عجیب کردم و با بچه‌های دوره‌ای که با آن‌ها کلاس دارم آمدم اردو. آن هم کجا؟ مشهدالرضا علیه‌السلام.
دومین مشهد مجردی امسال!
*
چقدر بچه های ما به کمک نیاز دارند. چقدر دست‌مان کوتاه است و خرما بر نخیل.
*
تهران عجب ماجراهایی دارد.

# مدرسه

# مشهدالرضا

  • ۰ نظر
  • پنجشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۵
  • :: بداهه
  • ۰ نظر
  • سه شنبه ۵ بهمن ۱۳۹۵
  • :: روایت امروز

«شانس کچل» یعنی این‌که یک شب، وسط هفته، رفته‌ای به یک مکان خلوت و دور از مرکز، با همسر آینده دو کلمه اختلاط کنی ببینی به درد هم می‌خورید یا نه، قرار و مدارهای زندگی‌تان را بگذارید، یکهو معلم قدیمی‌تان با کل فامیل و خانواده‌شان و هشت تا بچه‌ی قد و نیم قد بریزند توی محفل (!) و ...
کاملاً درکت می‌کنم. غصه نخور. خاطره شد!

# ازدواج

  • :: بداهه

اینجا
برای از تو نوشتن
هوا
کم است
...

  • :: بیت
  • :: پریشان

بالاخره خریدمش. دست دوم. از خانم معلمی که هر روز آن را توی خانه می‌گذاشته و می‌رفته مدرسه!
اسمش را گذاشتم: صادق.

# زندگی

  • ۰ نظر
  • پنجشنبه ۱۶ دی ۱۳۹۵
  • :: بداهه
دیروز و امروز دو رفیق باسواد و خارج نشین را ملاقات کردم: یکی از ینگه دنیا و دیگری از اسکاندیناوی.
به اندازه‌ی همین چهار پنج ساعت گفتگوی دوستانه، اطلاعاتم از زندگی مردم در جهان واقعی‌تر شد.
هر چند که در زندگی طعم غربت را زیاد چشیده‌ام اما خدا را شکر می‌کنم که فعلاً به هیچ دلیلی مجبور به این جدایی و دوری از وطن نیستم.
خدا را برای همه‌ی چیزهایی که داده است و همه‌ی چیزهایی که نداده است شکر کنید. واقعاً شاکر باشید.

# آدم‌ها

# پنجشنبه‌ها

  • :: بداهه

این را یوشکا فیشر وزیر امور خارجه سابق آلمان نوشته است:

اکنون که دونالد ترامپ به‌عنوان رئیس‌جمهور آمریکا انتخاب شده، دیگر شکی وجود ندارد که «غرب» به آن معنایی که تاکنون به‌کار می‌رفت هم به پایان راه رسیده است.
...
دقیق‌تر بخواهیم بگوییم، غرب زمانی پایه‌گذاری شد که آمریکا تصمیم گرفت به دفاع از متحدانش برخیزد. نظم موجود در دنیای غرب بدون ایفای نقش از سوی آمریکا دوامی نخواهد داشت و این درست همان چیزی است که احتمالا در دوره ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ به‌شدت در خطر خواهد بود. در چنین شرایطی، این آینده غرب است که مورد تهدید قرار می‌گیرد.
...
خب، ممکن است این سؤال پیش بیاید که بعد از آن‌چه می‌شود؟ بدون شک چین دارد برای پذیرفتن نقش رهبری آمریکا در جهان آماده می‌شود. چینی‌ها قصد دارند جای آمریکا را در معادلات جهانی بگیرند. در اروپا، ملی‌گرایان افراطی از دخمه‌شان بیرون آمده‌اند. زمانش که فرا برسد آنها هم ارواح پلیدشان را به جان اروپا - و البته همه جهان - خواهند انداخت.

همه‌اش را حتماً بخوانید

# تاریخ

# غرب

# فرهنگ

  • ۰ نظر
  • چهارشنبه ۸ دی ۱۳۹۵
  • :: روایت امروز

کسانی که همیشه خوش‌قیافه بوده‌اند، اصلاً متوجه برخورد دیگران با خودشان نیستند و اینکه این برخورد چقدر به ظاهر ربط دارد. حتی شرط می‌بندم که آدم‌های جذابْ نظر بهتری نسبت‌به بشریت دارند: چون همه همیشه با آن‌ها مهربان‌اند، فکر می‌کنند همه مهربان‌اند. ولی همه که مهربان نیستند. همه حتی بیش از آنکه باورمان شود، در قیدوبند ظاهرند... آدم‌های زشت، آدم‌های چاق، حتی آن‌هایی که فقط معمولی‌اند: این‌ها باید خیلی تلاش کنند تا بقیه راضی شوند. باید برای اثبات خودشان کاری بکنند. ولی وقتی ظاهر قشنگی داشته باشید، لازم نیست کاری بکنید. کافی است گوشه‌ای بنشینید تا همه از بودنتان مشعوف شوند.

همه‌اش را بخوانید

و سعدی گوید:

ای پسر، منافع سفر چنین که گفتی بی شمار است ولیکن مسلم پنج طایفه راست: نخست بازرگانی که... دومی عالمی که... سیم خوبریویی که درون صاحبدلان به مخالطت او میل کند که بزرگان گفته‌اند: اندکی جمال به از بسیاری مال و گویند روی زیبا مرهم دلهای خسته است و کلید درهای بسته لاجرم صحبت او را همه جای غنیمت شناسند و خدمتش منت دانند.

شاهد آن جا که رود حرمت عزّت بیند
ور برانند به قهرش پدر و مادر و خویش
گفت خاموش که هر کس که جمالی دارد
هر کجا پای نهد دست ندارندش پیش

او گوهرست گو صدفش در جهان مباش
دُرّ یتیم را همه کس مشتری بود

سمعی اِلی حُسن الاغانی
مَنْ ذا الّذی جَسّ المثانی

همه‌اش را بخوانید

# سبک زندگی

# سعدی

  • :: روایت امروز

علی الرسم، وظیفه یک مورخ، توصیه اخلاقی و رهنمود دادن نیست، بلکه توصیف درست و واقعی از موضوع است، اما ما در ایران و من به حسب تجربه دینی شخصی و شغلی، عادت به این کار داریم. بر خواننده است که جنبه‌هایی دانایی این نوشته‌ها را، اگر چیزی در آن از دانایی باشد، از جنبه‌های رهنمودی و توصیه‌ای تفکیک کند تا راحت‌تر بتواند به قضاوت بپردازد.

استاد رسول جعفریان
مقدمه دفتر سوم مقالات و رسالات تاریخی
چاپ ۹۵

# تاریخ

  • ۰ نظر
  • چهارشنبه ۱۷ آذر ۱۳۹۵
  • :: روایت امروز

صبح علی‌الطلوع، بیرون دوازه‌ی شرقی دارالخلافه طهران، مستر الکساندر را ملاقات کردم. شب را در مسافرخانه‌ی جلیله‌ی بلدیه آرمیده بود و اول وقت، قبراق و پا در رکاب، منتظر ما بود. دیلماج آستانه تأخیر داشت و ناچاراً خودم به زبان بی زبانی حالی‌اش کردم که داخل سرسرا منتظر بماند تا میرزا مهدی خان، درشکه‌چی سلطنتی، از راه برسد.
صبح آذر طهران بود و سوز خفیفی می‌آمد. برای مزاح و تفنن گفتم: «کمی سرد است.» گفت: «هوای بهاری خوبی است.» اجنبی از پتل پورت آمده؛ از لابلای برف و یخ؛ معلوم است که هوای دارالخلافه به مزاجش بهاری بیاید.

تتمه:
تا صلات ظهر در خدمت حضرت اشرف، در اطراف و اکناف جاده‌ی شمران و دروازه‌ی یوسف‌آباد و میدان حسن آباد سیر می‌کردیم و با تجار و بازرگانان در باب روابط حسنه‌ی دولین متحدین ایران و روس و سایر مراودات حسنه‌ی فی‌مابین مذاکره می‌نمودیم.

# تهران

# مرکز

  • ۰ نظر
  • دوشنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۵
  • :: بداهه

امروز که اول ربیع المولود چهارده - سی و هشت باشد، هفت سال قمری از گشایش این سررسید می‌گذرد.
همین.

# صاد

# وبلاگ

  • ۰ نظر
  • پنجشنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۵
  • :: بداهه
قرآن کریم
رساله آموزشی
هنر شیعه
گنجور
واژه یاب
ویراست لایو
تلوبیون