صاد

ص والقرآن ذی الذکر
صاد

یا بکُش؛
یا دانه دِه؛
یا از قفس آزاد کن.
.
.
.

صاد گرد
سر رسید موضوعی
نظرصاد
سر رسید ماهانه

عضو باشگاه وبلاگ نویسان رازدل

اگر مجنون دل شوریده‌ای داشت
دل لیلی از او شوریده تر بود


«روز شنبه ۳۱ فروردین ۱۳۴۳
...
همچنانکه آن‌بار در خدمتتان به عرض رساندم، فقیر گوش به زنگ هر امر و فرمانی است که از دستش برآید. دیده شد که گاهی اعلامیه‌ها و نشریاتی به اسم و عنوان حضرات در می‌آمد که شایستگی و وقار نداشت. نشانی فقیر را هم حضرت صدر می‌داند و هم اینجا می‌نویسم: تجریش، آخر کوچه فردوسی. والسلام»

مأمور ساواک در ذیل نامه چنین می‌نویسد:

«این نامه از مدارک مکشوفه از منزل خمینی به دست آمده، در پرونده جلال آل احمد بایگانی شود.»

یادآور۳، ۱۳۸۷، ص ۴۰

# روح‌خدا

# انقلاب

  • ۲ نظر
  • جمعه ۱۵ شهریور ۱۳۹۲
  • :: روایت امروز

حالا سه ماهه شده‌اید و یک فصل کامل زندگی کرده‌اید.
در این روزها افراد زیادی بارها از من خواسته‌اند تا تصاویری از شما منتشر کنم تا آن‌ها هم شما را ببینند. در پاسخ به این درخواست در چند مورد برخی عکس‌های‌تان را با قید توضیحی «محرمانه» برای دوستانم فرستاده‌ام. البته مجبور شدم تقریباً برای همه‌شان توضیح بدهم که منظورم از «محرمانه» این است که این تصویر را فقط برای تماشای خود شما فرستادم و خواهش می کنم که به هیچ وجه ذوق زده نشوید و این تصاویر را در فضای مجازی به اشتراک نگذارید.
برای این نوع رویکردم به انتشار تصاویر شما چندین دلیل محکمه پسند دارم که فقط همین اولی آن‌ها کافی‌ست:
«شما دو نفر انسان مستقل از من هستید و هر چند من ولی شما محسوب می‌شوم، اما موظفم از حریم خصوصی شما محافظت کنم. شما خودتان بعدها باید تصمیم بگیرید که چه تصویری از خودتان منتشر کنید و چه تصویری را از بین ببرید. من هر چقدر هم که پدر مقدسی باشم حق ندارم خودم به تنهایی برای تعیین محدوده‌ی حریم خصوصی شما تصمیم بگیرم. فکر می‌کنم این بدیهی‌ترین تفاوت بچه‌ی آدم با حیوان دست‌آموز خانگی باشد.»

# رسانه

  • ۴ نظر
  • سه شنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۲
  • :: پدر مقدس

۲۸ بهمن ۱۳۵۷، یاسر عرفات، هانی الحسن و چند تن از مقامات فلسطینی در مدرسه‌ی علوی تهران نزد حضرت روح‌الله می‌آیند تا درباره‌ی حمایت انقلاب اسلامی ایران از مردم فلسطین صحبت کنند. در این دیدار مهم و تاریخی جملات جالبی بین حضرت امام و یاسر عرفات رد و بدل می‌شود که شما را به خواندن مشروح آن دعوت می‌کنم. اما در این میان قطعه‌ی زیر خواندنی‌تر است:

...
امام: همه حسابهایی که دولتهای بزرگ کرده‌اند، همه خطا از کار درآمد، برای اینکه یک مسئله الهی بود.
[عرفات:وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَ اللهُ وَ اللهُ خَیْرُ الْماکِرینَ.]
امام: و این حسابها هم که می‌کنند، و بعدها می‌خواهند بکنند، آنها هم خطا از کار در می‌آید.
[عرفات: آنها می‌گویند زلزله‌ای رخ داده؛ ما می‌گوییم که انفجار نور روی داده. (۱) ما می‌گوییم دورانی که امت ما و منطقه ما آزاد و مستقل باشد فرا رسیده. مشکلات زیادی هست در پیش ولی در عین حال خوشبین هستم به آینده...]

در پاورقی صفحه ۱۸۲ از جلد ۶ صحیفه نور در توضیح (۱) آمده:
عبارت «انقلاب ما انفجار نور بود» که غالباً در شعارها استفاده می‌شود برگرفته از اظهارات فوق می‌باشد که به اشتباه به عنوان سخن امام خمینی تلقی شده است.

# روح‌خدا

# انقلاب

# تاریخ

  • ۰ نظر
  • يكشنبه ۱۰ شهریور ۱۳۹۲
  • :: روایت امروز
  • :: کتاب

در این هفته‌های عمیق تنهایی برای دل‌خوشی خودم سرخوشانه روی تابلوی اتاق نوشته‌ام: «ای دل بشارت می‌دهم خوش روزگاری می‌رسد»
در این هفته‌های طویل گرفتاری، طبق معمول فهرستی از کارهای ضروری را روی تابلوی اتاق نوشته‌ام و کم کم همه‌ی تابلو پر شده‌است از کارهای ضروری انجام نشده. طبق معمول البته باید در ازای بعضی کارهای جدید، بعضی کارهای قدیمی حذف شده باشد. اما در این هفته‌های بی‌پایان شهریور هیچ سرفصل قدیمی جای خودش را برای کارهای جدید خالی نمی‌کند.
*
چند روزی‌ست که دارم به پاک کردن آن مصرع سرخوشانه فکر می کنم.

# زندگی

  • ۰ نظر
  • شنبه ۹ شهریور ۱۳۹۲
  • :: بداهه
  • :: پریشان

امروز آخرین جلسه‌ی کلاس‌های من در پایگاه فرهنگی تابستان مسجد برگزار شد.
بیش از سی جلسه با حدود بیست نفر پسربچه‌ی سیزده تا شانزده ساله کتاب خواندیم، درباره‌ی رسانه‌ها حرف زدیم، عکس دیدیم و بازی کردیم. اما در خوش‌بینانه‌ترین حالت حدود بیست درصد از چیزهایی که گفته‌ام برایشان مفید بوده و توانسته‌اند یاد بگیرند. حالا باید خوشحال باشم یا ناراحت؟ دو ماه در گرم‌ترین ساعت‌های روز، حتی ماه رمضان، در محیط نامناسب، گرم و خفه تلاش کردیم تا بچه‌های این محل چیزی یاد بگیرند که در هیچ مدرسه‌ای یاد نمی‌دهند. سعی کردیم گروهی از مربیان و بچه‌ها را سامان بدهیم که حداقل به مدت سه سال با هم در ارتباط باشند و با هم رشد کنند. سعی کردیم کار متفاوتی انجام بدهیم. سعی کردیم با کم‌ترین امکانات بهترین خدمات را ارایه بدهیم. هنوز شاید برای قضاوت خیلی زود باشد.
خودم اما می‌دانم آن‌چنان که باید تلاش نکرده‌ام و نباید انتظار نتیجه‌ی فوق‌العاده‌ای داشته باشم. می‌توانستم خودمانی‌تر باشم؛ می‌توانستم ذهنم را از کلیشه‌های مدرسه‌ای خالی کنم و نشاط بیشتری در کلاس داشته باشم؛ می‌توانستم قبل از هر جلسه بیشتر فکر و مطالعه کنم؛ می‌توانستم اما نکردم؛ اما نشد.
*
گداخت جان که شود کار دل تمام و نشد.

# کانون

# معلم

# قم

# تربیت

  • ۱ نظر
  • يكشنبه ۳ شهریور ۱۳۹۲
  • :: بداهه

از دهم آذر هشتاد و پنج تا اول شهریور نود و دو؛
هفت سال برای تعبیر یک خواب صبر کردن:
شیرین؛
مثل سوره یوسف
...هَذَا تَأْوِیلُ رُؤْیَایَ مِن قَبْلُ قَدْ جَعَلَهَا رَبِّی حَقًّا...

*
این عصر جمعه هم به همنشینی با یک خانواده‌ی جوان و سر حال به سر آمد و خواب هفت ساله‌ی من تعبیر به خیر شد.
اگر خدا توفیق بدهد دوست دارم این سیر را تا چهل خانواده ادامه بدهیم.

شاید لازم باشد برچسب جدید«جمعه‌ها» را به صاد اضافه کنم.

# ازدواج

# اصغرثانی

# خانواده

# دوست

  • ۰ نظر
  • جمعه ۱ شهریور ۱۳۹۲
  • :: بداهه

حالا یاد گرفته‌اید که بعضی وقت‌ها که بیدار هستید و گریه نمی‌کنید و شیر نمی‌خورید، گاهی لبخند بزنید.
سپاس و ستایش مخصوص پروردگاری است که ابتدا گریه کردن را به نوزاد آموخت و سپس لبخند زدن را؛ تا دل والدین را نرم کند و سلسله‌ی مهرشان را بجنباند.

# تربیت

# توحید

  • ۰ نظر
  • چهارشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۲
  • :: پدر مقدس

بر اساس آمارهای رسمی حدود ۶ میلیون نفر از ۷۶ میلیون جمعیت ایران را سادات تشکیل می دهند. شاید تعجب کنید؛ اما جمعیت سادات -یعنی فرزندان باقی مانده از حضرات معصومین علیهم‌السلام- در جهان تا ده برابر این رقم تخمین زده می‌شود و گروه زیادی از این عده از پیروان اهل سنت هستند! برخی تحقیقات پراکنده ژنتیکی هم نشان داده است که حداقل پنجاه درصد این جمعیت دارای جد واحدی هستند و این یعنی تصدیقِ عینیِ تفسیرِ کلمه‌ی مبارک «کوثر» در تقابل با کلمه «ابتر» در قرآن کریم.
*
همین روزها منتظرش بودیم. صبح خبر می‌رسد که به دنیا آمده. آقا «سید محمد مهدی» فرزند آقا «سید مجتبی».
حدس می‌زنم که سرش شلوغ باشد. پس تا آخر شب که حتماً تنها می‌شود و بی‌کار صبر می‌کنم. مفصل پشت تلفن می‌خندیم. کنایه می‌زند که به جمع پدرهای مقدس پیوسته و جواب می‌دهم که اگر شما پدرمقدس شده باشی پس بنده رسماً خود عالیجناب پاپ هستم!
همان‌جا پیش بینی می‌کند که سوژه ی امروز صاد باشد. واقعاً کدام وبلاگ‌نویس مشنگی موضوع به این خوبی را بی‌خیال می‌شود؟

# اهل بیت

# تولد

# دوست

# زندگی

# سید

  • ۱ نظر
  • يكشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۲
  • :: بداهه
بیست سال است خوابِ خوب تو را می‌بینم.
این همه هم که گذشته باشد؛
این همه هم که بزرگ شده باشیم؛
بیست سال است، گاه و بی‌گاه، خوابم رنگ بازی‌های کودکی‌مان را می‌گیرد: رنگ مدرسه.
بیست سال است، گاه و بی‌گاه، بوی تو می‌وزد از روزن خیال.
*
بیا یادم بده چطور باید فراموشت کنم.

# رؤیا

# دوست

  • ۰ نظر
  • شنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۲
  • :: پریشان

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم

وَأَوْحَیْنَا إِلَى مُوسَى وَأَخِیهِ
أَن تَبَوَّءَا لِقَوْمِکُمَا بِمِصْرَ بُیُوتًا
وَاجْعَلُواْ بُیُوتَکُمْ قِبْلَةً
وَأَقِیمُواْ الصَّلاَةَ
وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ

صدق الله العلی العظیم
سوره یونس - آیه ۸۷

*
از وقتی بچه‌ها به دنیا آمده‌اند خیلی از دوستان پیغام داده‌اند که دوست دارند به دیدن‌مان بیایند. رسم خوبی‌ست. ارتباط خانوادگی مؤمنانه -به شهادت آیه‌ی بالا- توصیه‌ای الهی است. اما از لحاظ «قرار» و «استقرار» امکان پذیرایی از دوستان را در تهران نداریم. از این هفته به اتفاق بانو تصمیم‌ گرفتیم که ما و بچه‌ها به خانه‌ی دوستان برویم. امروز هم در آغاز دید و بازدیدهای دوره‌ای میهمان مشهدی امیرحسین و بانو بودیم. عصر جمعه و یک میهمانی غیرمختلط دوساعته. کوتاه و مفید و امیدآفرین.
مستدام باد ان شاءالله.

# ازدواج

# حبیب

# خانواده

# دوست

  • ۰ نظر
  • جمعه ۲۵ مرداد ۱۳۹۲
  • :: بداهه
  • :: ذکر
  • :: پدر مقدس
حالا نشسته‌ام روی یک صندلی که برای من بزرگ است.
عزیز همیشه می‌گوید: «آدم‌های بزرگ کار را به اندازه‌ی خودشان بزرگ می‌کنند.»
حالا نمی‌دانم آیا آدم‌های کوچک هم می‌توانند کار را به اندازه‌ی خودشان کوچک کنند یا نه؟
اگر نتوانم حد و حدود و مراحل این کار را به اندازه‌ی توانایی خودم کوچک کنم، خواه‌ناخواه نتیجه‌ی کار کوچک در می‌آید.
اما کارِ کوچکِ با برنامه کجا و کارِ بزرگِ کوچک از آب درآمده کجا؟
الهی
مددی.

# زندگی

# ققنوس

# پنجشنبه‌ها

  • ۰ نظر
  • پنجشنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۲
  • :: بداهه
  • :: عزیز

ساعت نه، جلسه‌ی طرح و ارزیابی، مدیر روابط عمومی از سفر سه روزه‌ی مشهد آمده و نقل آورده. تفاهم‌نامه‌ی همکاری بسته با آستان قدس رضوی برای پخش برنامه‌ها و سخنرانی ها از حرم؛ و خدا می‌داند که چه حالی دارم.
ساعت ده پیامک فرستادی که در حرم مطهر رضوی دعاگویم. فرستادم که: نشان گرفته دلم را کمان ابروی ماهی، خدای را که مبادا دل از نشانه بیافتد؛ و خدا می‌داند که چه حالی دارم که هنوز حس آخرین مشهدمان در دلم زنده است.
ساعت یازده سیداحمد زنگ می‌زند که امروز عصر دارم می‌روم مشهد تنهایی با ماشین خودم. بیا که تا جمعه بر می‌گردیم؛ و خدا می‌داند که چه حالی دارم که پای رفتن ندارم.
ساعت دوازده، جلسه‌ی نشر الکترونیک داریم و مهمان‌مان از مشهد آمده و عصری می‌رود تهران که با هواپیما برود مشهد؛ و خدا می‌داند که یقین کردم امروز امام‌رضا علیه‌السلام سر شوخی دارد و دارد سر به سرم می‌گذارد.
ساعت یک نشده پیامک تبلیغاتی می‌آید از همراه اول: تور ویژه مشهد، چهار تخته فلان و شش تخته فلان.
*
خدای را که مبادا...

# مشهدالرضا

# اداره

  • ۷ نظر
  • چهارشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۹۲
  • :: پریشان

بعد از نه سال فعالیت آموزشی در مدارس، امروز برای اولین بار پایم به هسته‌ی گزینش باز شد. مصاحبه یک ساعتی طول کشید و آقای پیرمرد مهربان گزینش به پرسش از زندگی‌نامه و سوابق تحصیلی و سوابق شغلی و احکام و عقاید و سیاست اکتفا کرد و درست مثل گزینش سازمانِ خودمان هیچ چیزی از صلاحیت علمی یا روش کار و نگرش‌های شغلی‌ام نپرسیدند.
منِ بچه مثبت دلهره‌ای از این گزینش‌ها ندارم. دلخوری‌ای هم ندارم. هر چند سؤالات بی‌ربطی بپرسند و هر چند که پاسخ‌ها را ندانم. اما برایم جالب است که بدانم همکارانم در مدارس که -چنان که افتد و دانی- در دفتر دبیران چه حرف‌هایی که نمی‌زنند، در اتاق گزینش چه حالی دارند.

# معلم

# قم

# مدرسه

  • ۱ نظر
  • سه شنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۲
  • :: بداهه


ایران و مسئله فلسطین
بر اساس اسناد وزارت امور خارجه
(۱۸۹۷-۱۹۳۷ م / ۱۳۱۷ ش – ۱۳۱۵ ق)
علی اکبر ولایتی
تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۶

این کتاب جالب و خواندنی بر اساس اسناد موجود در وزارت خارجه از اواخر دوره ی قاجار و اوایل دوره پهلوی تنظیم شده است. روند برخورد وزارت امور خارجه ایران با مسئله فلسطین و اشغال تدریجی آن پیش از جنگ جهانی اول تا شروع جنگ جهانی دوم بسیار درس آموز است. برای نمونه ببینید:

رییس مجلس عالی اسلامی فلسطین، حاج امین الحسینی در ۲۰ آبان ۱۳۱۰ با عزیمت به مصر و دیدار با سفیر ایران در آن کشور چنین درخواست نمود:
از طرف دولت شاهنشاهی مقرر شود نمایندگانی برای حضور در مؤتمر [دوم که به منظور آگاهی بخشی به مسلمانان از وضعیت فلسطین تشکیل شد] اعزام و هر گاه به طور رسمی اعزام نماینده را صلاح ندانسته و تصویب نفرمایند اجازه داده شود چند نفر از رجال و علمای معروف ایران که مستقیماً به بعضی از آن ها نیز مراجعه و تقاضا نموده اند،‌ دعوت مؤتمر [کنفرانس] را قبول و حضور به هم رسانند. (نامه مورخ ۱۳۱۰.۸.۲۲ به نمره ۱۰۹۵ سفارت ایران در مصر)

جالب است که دو نماینده ی اعزامی از طرف حکومت پهلوی اول به این کنفرانس یکی «حاج میرزا یحیی دولت آبادی» است که مذهب ازلی -شعبه‌ای از بابیه- دارد و دیگری «سیدضیاءالدین طباطبایی» نخست وزیر سابق ایران است که بعد از کودتای اسفند ۱۲۹۹ به دستور انگلیس در فلسطین اقامت دارد. جالب‌تر آن‌که سیدضیاء در این اجلاس به عضویت کمیته اجرایی کنفرانس درآمد و بعدها رییس کنگره اسلامی شد!

# فلسطین

# ایران

# فرهنگ

# تاریخ

  • ۲ نظر
  • پنجشنبه ۱۷ مرداد ۱۳۹۲
  • :: کتاب

...
یک نکته‌ى دیگرى هم که من یادداشت کرده‌ام و خوب است که تکرار کنم، این است: از پیشرفت علمى در کشور براى گسترش و نفوذ زبان فارسى استفاده شود. زبان خیلى مهم است برادران و خواهران عزیز! اهمیت زبان ملى یک کشور براى خیلى‌ها هنوز دانسته و شناخته نیست. زبان فارسى باید گسترش پیدا کند. باید نفوذ فرهنگىِ زبان فارسى در سطح جهان روزبه‌روز بیشتر شود. فارسى بنویسید، فارسى واژه‌سازى کنید و اصطلاح ایجاد کنید. کارى کنیم که در آینده، آن کسانى که از پیشرفتهاى علمى کشور ما استفاده میکنند، ناچار شوند بروند زبان فارسى را یاد بگیرند. این افتخارى نیست که ما بگوئیم حتماً زبان علمى کشور ما فلان زبان خارجى است. زبان فارسى اینقدر ظرفیت و گنجایش دارد که دقیق‌ترین و ظریف‌ترین علوم و دانشها میتوانند با این زبان بیان شوند. ما زبان پرظرفیتى داریم. کمااینکه بعضى از کشورهاى اروپائى هم نگذاشتند زبان انگلیسى تبدیل شود به زبان علمى آنها - مثل فرانسه، مثل آلمان - اینها زبان خودشان را به عنوان زبان علمى در دانشگاههایشان حفظ کردند.
مسئله‌ى زبان، مسئله‌ى بسیار مهمى است؛ واقعاً احتیاج دارد به این که حمیت به‌خرج دهید. یکى از اهتمامهائى که دولتهاى آگاه و هوشیار در دنیا انجام میدهند، تکیه بر روى گسترش زبان ملى‌شان در دنیا است. متأسفانه با غفلت خیلى از کشورها، این کار اتفاق نیفتاده؛ حتّى زبانهاى بومى را، زبانهاى اصلىِ بسیارى از ملتها را بکلى از بین برده یا تحت‌الشعاع قرار داده‌اند.
بنده از پیش از انقلاب، از اینکه واژه‌هاى بیگانه بى‌دریغ در دست و زبان مردم ما به کار میرفت و به آنها افتخار میکردند - کأنه کسى اگر چنانچه یک مطلبى را با یک تعبیر فرنگى بیان کند، این را یک افتخارى میدانست - همیشه رنج میبردم؛ متأسفانه تا امروز هم این باقى است! خیلى از سنتهاى غلط پیش از انقلاب، با انقلاب از بین رفت؛ این یکى متأسفانه از بین نرفت! یک عده‌اى کأنه افتخار میکنند که یک حقیقتى را، یک عنوانى را با یک واژه‌ى فرنگى بیان کنند؛ در حالى که واژه‌ى معادل فارسى براى آن عنوان وجود دارد، دوست میدارند از تعبیرات غربى استفاده کنند؛ بعد حالا یواش یواش این دیگر به دامنه‌هاى گسترده‌اى در سطوح پائین و سطوح عوامانه هم رسیده، که واقعاً رنج‌آور است.
من نمونه‌هائى در ذهن دارم، که دیگر حالا لزومى ندارد آنها را عرض کنم...

دیدار 15 مرداد 92 با اساتید دانشگاه ها

# سبک زندگی

# ادبیات

# رهبر

# زبان

  • ۰ نظر
  • چهارشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۲
  • :: روایت امروز
میگم:
...
جغرافیای بد جسمت تو رو به جغرافیای بد فکری انداخته
...
سیر استدلالت اینه:
همه بدن
پس من هم بد باشم
هیچ کس خوب نیست
من چرا خوب باشم؟
...
خیال می کنی اگر زمان حضرت ابراهیم بودی چکار می کردی؟
با این طرز تفکر حتما هیزم جمع می کردی که ابراهیم رو بسوزونی
چون همه این کار رو می‌کردن
...
شهروند مطیع دهکده‌ی جهانی شدی گوگولی!
و برات نگرانم
برادر!

# آزمون

# توحید

# دوست

  • ۲ نظر
  • سه شنبه ۱۵ مرداد ۱۳۹۲
  • :: نغز
  • :: پیامک
قرآن کریم
رساله آموزشی
هنر شیعه
گنجور
واژه یاب
ویراست لایو
تلوبیون