صاد

ص والقرآن ذی الذکر
صاد

یا بکُش؛
یا دانه دِه؛
یا از قفس آزاد کن.
.
.
.

صاد گرد
سر رسید موضوعی
نظرصاد
سر رسید ماهانه

عضو باشگاه وبلاگ نویسان رازدل

اگر مجنون دل شوریده‌ای داشت
دل لیلی از او شوریده تر بود

شش هفته از سال تحصیلی گذشته و هنوز آقای معلم دارد بین شش کتاب و پنج درس و چهار کلاس و سه مدرسه دو دو می‌زند.
در دوازدهمین سال تدریسم پر تنوع‌ترین سال آموزشی را تجربه می‌کنم و بعد از شش سال دوباره احساس می‌کنم که معلم شده‌ام.

# مدرسه

# معلم

# کلاس

  • ۰ نظر
  • پنجشنبه ۱۴ آبان ۱۳۹۴
  • :: بداهه
  • :: کتاب

سخنرانی دانش آموزی امروز را دو بخش کردم. در ابتدا به معنا و جایگاه «تولی» و «تبری» در فروع دین پرداختم و در ادامه در تبیین صفت «شیطان بزرگ» برای آمریکا -که نفرت از او یکی از مصادیق «تبری» است- به ذکر یک به یک گناهان کبیره (دزدی، قتل، فحشا، قمار، شراب، کفر و غفلت) و نقش امپراتوری فرهنگی آمریکا در پیاده‌سازی و گسترش این گناهان در جهان پرداختم.

از دوستانی که برای ایده‌یابی با من همراهی کردند ممنونم.

# انقلاب

# فرهنگ

# مدرسه

# کلاس

  • ۰ نظر
  • چهارشنبه ۱۳ آبان ۱۳۹۴
  • :: بداهه

به جان خودم یکی توی قم داره هفته شهدا برگزار می‌کنه.
یه هفته است داره بارون میاد!

# شهید

  • ۱ نظر
  • سه شنبه ۱۲ آبان ۱۳۹۴
  • :: بداهه

به نظر شما به عنوان سخنران روز ۱۳ آبان در مراسم دانش آموزی چه باید بگویم؟

از شما سپاسگزارم اگر ذیل این مطلب، پیشنهادها، سرفصل‌ها و یا منابعی که به نظرتان مناسب است هر چه سریع‌تر معرفی بفرمایید.

# انقلاب

# مدرسه

# کلاس

  • ۶ نظر
  • دوشنبه ۱۱ آبان ۱۳۹۴
  • :: بداهه

لابلای خبرهای خوب و بد این روزها
-باران زیبا و سیل مهیب
تولد کودک و بمباران یمن
چاپ کتاب و بی توفیقی روز تاسوعا-

از میان این همه
از سر نوشتن «نقطه تسلیم» و کسالت «مهدی الف»
بیشتر درگیرم کرد.

باز هم غفلت کردم
باز هم باید دور بزنم

لطفاً حواستان را به هم جمع کنید و قدر حواس جمعتان را بدانید.

# دوست

# محمدم

  • ۰ نظر
  • يكشنبه ۱۰ آبان ۱۳۹۴
  • :: بداهه
فرزند ققنوس را گویند؛ و چنان‌که در معتبرترین روایت‌ها -پیامک‌ها- آمده دختر است.
.
.
.
فَلَمَّا وَضَعَتْها
قالَتْ رَبِّ إِنِّی وَضَعْتُها أُنْثى
وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِما وَضَعَتْ

# تولد

# ققنوس

  • :: بداهه

۶ تا ۸ : رانندگی قم - تهران
۹ تا ۱۱: سخنرانی در جلسه‌ی اولیا با موضوع رسانه
۱۱ تا ۱۲:۳۰ : کلاس نویسندگی
۱۳ تا ۱۴ : برنامه‌ریزی کلاس کتابخوانی
۱۴ تا ۱۵: مشاوره ی نمایش دانش آموزی
۱۵ تا ۱۶: گفتگوی دوستانه‌ی مهم
۱۶ تا ۱۶:۳۰ : رانندگی
۱۶:۳۰ تا ۱۷:۳۰: سخنرانی در جلسه دانش آموزی با موضوع تاریخ
۱۸:۳۰ تا ۲۱:۳۰ رانندگی تهران - قم

# مدرسه

# نویسندگی

# پنجشنبه‌ها

# کلاس

  • ۱ نظر
  • پنجشنبه ۷ آبان ۱۳۹۴
  • :: بداهه

آن‌قدر مرا با غم دوریت نیازار
با پای دلم راه بیا قدری و بگذار

این قصه سرانجام خوشی داشته باشد
شاید که به آخر برسد این غم بسیار

این فاصله تاب از من دیوانه گرفته
در حیرتم از این همه دل‌سنگی دیوار

هر روز منم بی تو و من بی تو ولاغیر
تکرار... و تکرار... و تکرار ... و تکرار...

من زنده به چشمان مسیحای تو هستم
من را به فراموشی این خاطره نسپار

کاری که نگاه تو شبی با دل ما کرد
با خلق نکرده ست؛ نه چنگیز، نه تاتار!

ای شعر، چه می‌فهمی ازین حال خرابم؟
دست از سر این شاعر کم حوصله بردار

حق است اگر مرگ ِ من و عالم و آدم،
بگذار که یک بار بمیریم؛ نه صد بار!

تصمیم خودم بود به هر جا که رسیدم؛
یک دایره آن قدر بزرگ است که پرگار

اوج غم این قصه در این شعر همین جاست:
من بی تو پریشان و تو انگار نه انگار...

شاعر: رؤیا باقری

# تو

  • ۰ نظر
  • سه شنبه ۵ آبان ۱۳۹۴
  • :: بیت

و هفت ساله بودم؛
و تابستان گرمی بود؛
و مادر، پسرک بیمارش را کشان کشان در کوچه‌های خاکی و کوهستانی روستا، لابلای زنان سوگوار بالا می‌برد.
پشت‌بام‌ها پر از بچه‌ها و زن‌ها؛ و دود اسپند و کندر در هوا.
از مسجد «پایین محله» تا حسینیه‌ی «بالا محله» جماعت به دنبال آن اسبِ سفید، نوحه‌خوان و مویه‌کنان، و مادر ضجه‌زنان...
*
من شفا گرفته‌ی آبِ دهانِ اسبِ ذوالجناحِ تعزیه‌ی شامِ غریبانِ روستایم.

من زنده مانده‌ام که روایت کنم تو را...

# قصه

# هیأت

  • ۰ نظر
  • سه شنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۴
  • :: عزیز
  • :: کودکی
قسم به ص و قسم به آن قرآنی که برای ذکر فرو فرستاده‌اند
اگر صاد همین یک خاصیت را داشت
که می‌شد
-برای دردی که نمی‌دانید چیست
و برادری که نمی‌دانید کیست
و درمانی که نمی‌دانیم از کجاست
-
بیش از سه هزار صلوات بر محمد و آل محمد (صلی الله علیه و علیهم)
-بی روی و ریا
بی نام و نشان
بی مزد و پاداش
بی منت و فخر-
نذر کرد
باید سر در آن را طلا گرفت.
-که البته سال‌هاست با ذکر شریف قرآن طلا گرفته‌ایم-

پ.ن:
*از همه‌تان ممنونم.

** در این روزها و شب‌هایی که آثار استجابت دعا مشهود است
و چشمه‌های چشم‌ها جاری
برای همه
-و برای برادرم همچنان-
دعا کنید
لطفاً.

***دلم برای نوشتن تنگ است؛ دستم بی‌تاب. بتاب ای قلم؛ بتاب.

# دعا

# صاد

  • ۱ نظر
  • دوشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۴
  • :: بداهه

نمی‌دانم چه می‌خواهم بگویم، زبانم در دهان باز بسته ست
در تنگ قفس باز است و افسوس، که بال مرغ آوازم شکسته ست

نمی‌دانم چه می‌خواهم بگویم، غمی در استخوانم می‌گدازد
خیال ناشناسی آشنا رنگ، گهی می‌سوزدم گه می‌نوازد

...

پریشان سایه ای آشفته آهنگ، ز مغزم می‌تراود گیج و گمراه
چو روح خوابگردی مات و مدهوش، که بی‌سامان به ره افتد شبانگاه

درون سینه ام دردی ست خونبار، که همچون گریه می‌گیرد گلویم
غمی ‌آشفته دردی گریه آلود، نمی دانم چه می‌خواهم بگویم


به حق رفاقت‌مان و نان و نمک این سفره
قسم‌تان می‌دهم
لطف کنید و
- برای دردی که نمی‌دانید چیست
و برادری که نمی‌دانید کیست
و درمانی که نمی‌دانیم از کجاست-

در ختم صلوات مشارکت بفرمایید.

دستبوس و منت‌پذیر

# برادر

# دعا

  • :: بیت
  • :: پریشان

جانان من؛
اندوهِ قربان
کشت ما را

بشکست
داغِ حج گزاران
پشتِ ما را

...

# حج

  • :: بیت

اگر یک خنجر صیقل خورده در دستتان باشد
و اجازه داشته باشید که آن را تا دسته در شکم کسی فرو کنید،
امروز کدام گزینه را انتخاب می‌کنید؟

* باراک اچ اوباما
* بنیامین نتانیاهو آل یهود
* سلمان بن عبدالعزیز آل سعود

  • :: بداهه
تو: دیشب، در انتهای تابستان خیالم، در میان برگریزان خاطرات، همه اسماعیل بودند؛ نشد که ابراهیم باشم...
من: إِنَّا نُبَشِّرُکَ بِغُلامٍ عَلِیمٍ... صدق الله
  • ۰ نظر
  • چهارشنبه ۱ مهر ۱۳۹۴
  • :: پیامک

عرفه در مدرسه
عرفه در کاکی
عرفه در رامسر
عرفه در یزد
عرفه در باغ فیض
عرفه در عرفات
عرفه در جمکران زیر باران
عرفه در جمکران بچه به بغل
عرفه در صومعه سرا
...
همه ی عرفه‌هایم را خوب به خاطر می‌آورم. این همه پراکندگی جغرافیایی...


+
همه جا بروم
به بهانه‌ی تو
...

  • ۰ نظر
  • چهارشنبه ۱ مهر ۱۳۹۴
  • :: بداهه

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم

وَالأَرْضَ مَدَدْنَاهَا
وَأَلْقَیْنَا فِیهَا رَوَاسِیَ
وَأَنبَتْنَا فِیهَا مِن کُلِّ شَیْءٍ مَّوْزُونٍ
وَجَعَلْنَا لَکُمْ فِیهَا مَعَایِشَ وَمَن لَّسْتُمْ لَهُ بِرَازِقِینَ
وَإِن مِّن شَیْءٍ إِلاَّ عِندَنَا خَزَائِنُهُ
وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ

صدق الله العلی العظیم
سوره مبارکه حجر- آیات ۱۹ تا ۲۱


***
و زمین را گسترانیدیم
و در آن کوههاى استوار افکندیم
و از هر چیز سنجیده‏اى در آن رویانیدیم
و براى شما و هر کس که شما روزى‏ دهنده او نیستید در آن وسایل زندگى قرار دادیم
و هیچ چیز نیست مگر آنکه گنجینه‏‌هاى آن نزد ماست
و ما آن را جز به اندازه‏اى معین فرو نمى‏‌فرستیم

# توحید

# توکل

  • ۱ نظر
  • دوشنبه ۲۳ شهریور ۱۳۹۴
  • :: ذکر
قرآن کریم
رساله آموزشی
هنر شیعه
گنجور
واژه یاب
ویراست لایو
تلوبیون