تو: [جمعه، ساعت ۳:۳۵ بامداد]
سلام،
شرمنده بد موقع، ولی باید میگفتم:
نتونستم بخوابم،
هنوز درگیر حرفاتونم.
دعامون کنید.
ارادت
یاعلی(ع)
من:
عشق، شوری در نهاد ما نهاد
جان ما در بوتهٔ سودا نهاد
گفتگویی در زبان ما فکند
جستجویی در درون ما نهاد
داستان دلبران آغاز کرد
آرزویی در دل شیدا نهاد
قصهٔ خوبان به نوعی باز گفت
کاتشی در پیر و در برنا نهاد
از خمستان جرعهای بر خاک ریخت
جنبشی در آدم و حوا نهاد
عقل مجنون در کف لیلی سپرد
جان وامق در لب عذرا نهاد
دم به دم در هر لباسی رخ نمود
لحظه لحظه جای دیگر پا نهاد
پ.ن:
+ پنجشنبهی سواد، پنجشنبهی پژوهش، پنجشنبهی مدرسه، پنجشنبهی تو.
++ هرگز دعا نکردهام این پراید، پژو شود. اما بارها دعا کردهام که صندلی دوم آن محفوظ بماند.
+++ یک چیزی بین پسر و برادر. مثلاً «پسر دایی»!!
+++ انس با این غزل شورانگیز فخرالدین عراقی را از دست ندهید.
# دوست
# پاروئیه
# پسردایی
# پنجشنبهها