صاد

ص والقرآن ذی الذکر
صاد

یا بکُش؛
یا دانه دِه؛
یا از قفس آزاد کن.
.
.
.

صاد گرد
سر رسید موضوعی
نظرصاد
سر رسید ماهانه

عضو باشگاه وبلاگ نویسان رازدل

اگر مجنون دل شوریده‌ای داشت
دل لیلی از او شوریده تر بود

دلم هوای تو کرده، بگو چه چاره کنم؟

# حج

  • :: بداهه

صفوان بن مهران شتران زیادی داشت که از کرایه دادن آنها، زندگی خود را می گذراند. روزی خدمت حضرت موسی بن جعفر علیه السلام رسید.
آن حضرت به او فرمودند: «همه‌ی کارهای تو نیکو و زیباست جز یک کار»
سؤال کرد: «فدایت شوم آن چیست؟»
امام فرمودند: «اینکه شتران خود را به این مرد (یعنی هارون الرشید) کرایه می‌دهی»
صفوان گفت: «من از روی حرص و سیری و لهو چنین کاری نمی کنم. چون او به راه حج می رود، شتران خود را به او کرایه می دهم. خودم هم خدمت او را نمی کنم و همراهش نمی روم، بلکه غلام خود را همراه او می فرستم.»
امام فرمودند: «آیا به نظر تو کرایه دادن شترانت به آن‌ها صحیح است؟»
گفت: «آری»
امام فرمود: «آیا دوست داری آن‌ها تا انقضای مدت کرایه و پس‌دادن شترانت زنده بمانند؟»
صفوان گفت: «آری»
حضرت فرمودند: «هر کس بخواهد آن‌ها زنده بمانند در صف آنان قرار می‌گیرد و هر کس از آنان باشد داخل جهنم می‌شود.»
صفوان بعد از این گفتگو با امام کاظم علیه السلام تمامی شتران خود را فروخت.

حیات فکری و سیاسی امامان شیعه . ص ۴۰۶
رسول جعفریان

# تاریخ

# اهل بیت

# فرهنگ

  • :: روایت امروز
روز اول دی ساعت یازده با یه رفیقی قرار داشتم. پیداش نشد.
ساعت دوازده پیامک فرستاد که «ببخشید خواب بودم»
گفتمش «تازه اول زمستونه. پَ چرا زود بیدار شدی؟»
...
آخرش هم نفهمیدم که فهمید چی گفتم یا نه.

# دوست

  • :: پیامک
من: ... امشب هم جات خونه‌ی شهید خالی بود.
تو: باز فرصت بود دست ما رو هم بند کن. خیلی وقته هوس شهدا کردم. دعام کن.

# امین

# دوست

# شهید

# مسعود

  • :: پیامک

تأسیس 1346؛ روی تابلوی کوچک سردر گرمابه شماره تلفنی چهار رقمی هم نوشته شده.
در کسری از ثانیه با عبور از در کوچک شیشه‌ای حمام به دنیایی دیگر وارد می‌شویم:
پشت دخل، پسر کوچک‌تر آقای زمانی، خسرو خان، قبراق و سرحال، می‌خندد و ساندیس تعارف می‌کند. روی دستش جای ترکش‌های کربلای پنج را نشان می‌دهد و بالای سرش روی کاشی‌های حمام به عکس برادر جانبازش، منصور، که چهار سال پیش شهید شده اشاره می‌کند.
برادران زمانی، پشت دخل و روی دیوار، هر دو ریش تراشیده و سبیلو. این که زنده است سرخوش و خندان؛ و آن که شهید شده توی بهشت است و شادان.
*
چه ماجراهایی ست که می آید...

# شهید

# قصه

  • :: بداهه
غروب پنجشنبه -تنها که باشی-  از غروب جمعه هم دلگیرتر است.
*
جای خالی دعای سمات غروب جمعه را هیچ چیزی در غروب پنجشنبه پر نمی کند.

# پنجشنبه‌ها

# دوست

  • :: بداهه

چو تخته‌پاره بر موج
رها رها رها
من

# شهید

  • ۲ نظر
  • چهارشنبه ۳۰ آذر ۱۳۹۰
  • :: بداهه
احساس شیرینی فروشی را دارم
که یک عمر به مردم شیرینی فروخته
اما خودش هر روز روزه بوده
و هرگز شیرینی نخورده

# توحید

  • ۱ نظر
  • سه شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۰
  • :: پریشان

از آخرین کلاسی که در دوره ی کارشناسی رفتم -هفدهم خرداد هشتاد و سه- تا همین یک هفته‌ی پیش، هیچ وقت به عنوان دانشجو در کلاسی حاضر نشده بودم.
حالا هفت سال سابقه‌ی تدریس و معلمی باعث شده این روزها -که دوباره حال و هوای امتحان و کلاس و پژوهش و این‌ها برایم زنده شده- بیش‌تر به رفتار استاد و هم‌کلاسی‌ها دقت کنم و فرصت کنم بار دیگر از دریچه‌ی چشم یک دانشجو نقاط ضعف ساز و کار آموزش عالی را در امتداد آموزش و پرورش بررسی کنم.
به نظرم رسیده در ادامه‌ی «پراکنده پندارهای یک پیام‌بر پاره‌وقت» باید «پراکنده پندارهای یک حواری پاره‌وقت» را منتشر کنم!

# مدرسه

  • ۰ نظر
  • دوشنبه ۲۸ آذر ۱۳۹۰
  • :: بداهه

با
تو
بودم؛
با خودِ
خودت.
چرا
نمی‌فهمی؟

# تو

  • ۳ نظر
  • يكشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۰
  • :: بداهه

دنبال قدیمی‌های جهاد دانشگاهی دانشگاه تهران می‌گردم. اونایی که حدودای سال ۵۹ و ۶۰ جهاد دانشگاهی رو راه انداختند و سر و شکل دادند.
کمکی می‌تونید بکنید؟

# شهید

# مسعود

  • :: بداهه

آقای دکتر، آقای مهندس، آقای وکیل، اول که گوشی را برمی‌دارد خیلی جدی و رسمی سلام می‌دهد و تعارف می‌کند. اسم شهید را که می‌آوری دیگر آقای دکتر، مهندس، وکیل، می‌شود یکی مثل خودت. حتی پشت گوشی بغض می‌کند، آه می‌کشد و تلخ می‌خندد.

# شهید

# قصه

# مسعود

  • :: بداهه
یه وقتی هست که بالاخره می‌فهمی اشتباه اومدی؛ اشتباه گرفتی؛ اشتباه فهمیدی.
اون موقع باید زود دور بزنی و برگردی: از یه مسیر؛ از یه آدم؛ از یه فکر.
تفاوت آدم‌ها در اشتباه رفتن‌هاشون نیست
- به سعی و خطا کردن‌هاشون نیست-
تفاوت آدم‌ها در زود دور زدن و برگشتن‌هاست.
اشتباه رفتن جرأت نمی‌خواد. از اشتباه برگشتن جرأت می‌خواد.

# آزمون

# غضنفر

  • ۰ نظر
  • پنجشنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۰
  • :: بداهه
  • :: نغز

تاریخ قیام و مقتل جامع سیدالشهدا علیه‌السلام
جلد اول
گروهی از تاریخ پژوهان
زیر نظر حجت‌الاسلام و المسلمین استاد مهدی پیشوایی
چاپ اول 1389 ؛ مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی ؛ ۱۳۵۰۰ تومان

* امروز من حیث لایحتسب بیش از یک ساعت توفیق داشتم پای صحبت استاد پیشوایی در جمع عده‌ای از کارشناسان معارف اسلامی بنشینم. انصافاً ایشان در واقع‌بینی و مستندگویی مثال‌زدنی هستند. این کتاب هم ثمره‌ی چند سال کار عمیق و کارشناسانه روی مقاتل متعدد واقعه‌ی عاشوراست و برای خطبا و مداحان اهل بیت علیهم‌السلام بسیار مغتنم است.
جلد دوم مقتل جامع هم تا چند ماه آینده چاپ خواهد شد.

# تاریخ

# اهل بیت

# اداره

# هیأت

  • ۰ نظر
  • چهارشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۰
  • :: کتاب

...
با نگاهی سرشکسته، چشم‌هایی پینه بسته
خسته از درهای بسته، خسته از چشم انتظاری
...

# توکل

# قیصر

# سعدی

  • ۲ نظر
  • سه شنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۰
  • :: بیت
امروز یاد تو افتادم
دسته‌بندی مهجور وبلاگ من
اگر بنای نوشتن از تو داشتم
چه فرصت‌های خوبی را که از دست داده‌ام
باید جبران کنم
اما
دلم نمی‌آید
این رازها را
با کسی تقسیم کردن

# صاد

  • ۰ نظر
  • دوشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۰
  • :: صندلی دوم
قرآن کریم
رساله آموزشی
هنر شیعه
گنجور
واژه یاب
ویراست لایو
تلوبیون