- ۴ نظر
- چهارشنبه ۴ آبان ۱۳۹۰
شدهام
«مسئول محترم کمیتهی بررسی آثار پنجمین دورهی طرح ملی وبلاگنویسی بوی سیب»
بعدش یه فهرست بیست و سه تایی شرح وظایف برام ردیف کردن که شامل: تعیین و طراحی و پاسخ و مذاکره و تنظیم و تهیه و اجرا و نظارت و همکاری و نگارش و معرفی و انتخاب و ارائه و انتشار و تدوین و از اینجور چیزاست.
الان باید حالم چطور باشد؟
دیشب در مهمانی منزل آقا سید، اساس بحثی را مطرح کردم که به نظرم خیلی جای پیگیری دارد.
*
تفاوتی که مکانیزم دفاعی «گل سرخ» با اصل «جاذبه و دافعه» دارد قابل تأمل است. هر چند که در ظاهر، گلبرگ و تیغِ «گل سرخ» از همین اصل پیروی میکند؛ اما با کمی دقت متوجه فرق جالب و هیچان انگیز عملکرد او میشویم:
در قرائت کلاسیک از اصل «جاذبه و دافعه» خوانش برای دوستان و رانش برای دشمنان است. در حالیکه در مکانیزم «گل سرخ» خواندش و رانش همهگیر است...
*
حالا دیگر وقت آن رسیده که از زدن برچسب «تکبر» به «گل سرخ» دست برداریم و عمیقاً به راز مهم او بیاندیشیم.
8 تا 10 : جلسهی پروژهی حسینعلی
10 تا 11 : جلسهی مشورتی طرح دانشآموزی ثقلین
11:30 تا 13 : جلسهی مشورتی طرح مقاومت به همراه ولیمه
13:30 تا 18 : جلسهی داوری بخش علوم انسانی جشنواره شیخ بهایی
18 تا 19:30 : جلسهی مشورتی طرح هر شهید یک وبلاگ
20 تا 21:30 : جلسهی پروژهی آسمان هشتم
فاصلهی بین جلسهها: رانندگی و هماهنگی با تلفن و پیامک
*
پی نوشت برای تویی که امروز...
حساب روز و شب و سال و ماه دستم نیست
تو خود به یاد بیاور قرار خود را گاه
گمان مبر که دگر بیتو زنده خواهم ماند
به عزت و شرف لا اله الا الله
به شکلی نامتعارف و از راهی غیرمنتظره، امشب دعوت شدم برای غبار روبی حرم حضرت عبدالعظیم حسنی سلام الله علیه.
چنانکه افتد و دانی نمیتوانم بروم.
همین دعوت هم از سرمان زیاد است.
«مهمانی» هر چقدر هم که مختصر و مفید باشد، مهم است؛ تأثیرگذار است؛ به یاد ماندنیست.
باید برای «مهمانی» برنامه داشت؛ از قبل منتظر بود؛ زمینهچینی کرد؛ فکر کرد؛ مهیا شد.
رفتن، آمدن، بودن، همه را محاسبه کرد؛ دقیقه به دقیقه. نباید وقت تلف کرد.
*
زیارت بانو، آشنایی با سیر توسعه و تکامل حرم، بازدید از مسجد اتابکی و
مسجدبالاسر و صحن طلا و آینه، آشنایی با بزرگان مدفون در حرم، بازدید از
مسجد اعظم، بازدید از فیضیه، عبوری از دارالشفا و مروری بر زندگی طلاب،
میدان آستانه، دیدار از شیخان، گذری از بازار خان و بازارچه صاحبالزمان،
خرید سوغات معنوی، …
*
الحمدلله امروز هر چه نداشتیم، برنامهی خوبی داشتیم. جای شما خالی.
با تشکر از سجاد و مهدی
بزرگترین دلخوشی اینروزهای زرد من
غرقشدن در خاطرات قرمز سالهای کودکی
و اشک ریختن برای زندگیِ آدمها در وضعیت سفید است
یه جایی خوندم که وقتی اسلحهی گرم به ایران اومد خیلی از جنگجوهای اون موقع نامردی میدونستن که از راه دور به دشمنشون شلیک کنن. پهلوونهای قدیم حتماً باید پنجهشون به پنجهی دشمن قلاب میشد تا اسمش رو میذاشتن جنگ.
*
الان که دیگه همه عادت کردن با توپ و تفنگ و موشک بجنگن و انواع و اقسام روشهای فیزیکی و شیمیایی ناکار کردن طرف مقابل رواج داره، نمیدونم چرا همون حس پهلوونهای قدیمی رو نسبت به «جنگ رسانهای» دارم. به نظرم نامردیه که وقتی کسی حضور نداره که مشت بزنی توی صورتش یا لااقل در تیررس نیست که به طرفش شلیک کنی، بیای با ابزارها و تکنیکهای رسانهای پوستش رو بکنی و نیست و نابودش کنی.
*
نمی دونم. شاید صد سال دیگه این روش هم همینقدری که الان تانک ذوالفقار و آر پی جی هفت و موشک شهاب سه مردونه به نظر میرسه، موجه جلوه کنه.
از همهی تکنیکهای ارتباط عمومی و برخورد اثرگذار و اینا که بلد بودم استفاده کردم تا به آقای تهیهکنندهی محترم بفهمونم که به جای اون چهار تا فایل تکراری و قدیمی، از میانبرنامههای جدید و باکیفیت استفاده کنه.
آقا رفته نمایش دفاع مقدس ساخته؛ وسط خط مقدم که حاجی سیدش رو کشتن؛ وکال هزاردستان گذاشته! به خیالش چون از تازههای آرشیو استفاده کرده باید تقدیر هم بشه.
اینجا یه دیوار درست و حسابی هم پیدا نمیشه که سرم رو بکوبم بهش.
*
خود وکال خیلی هم خوبه. اما آدم خودش باید عاقل باشه. به این بهانه بشنوید:
هزاردستان
یک دورهی کامل منابع آزمون کارشناسی ارشد رشتهی علوم تربیتی (شامل کتب اصلی، جزوههای آموزشگاهی و آزمونهای تستی) موجود است.
با احترام تقدیم میگردد به دوستی که خداوکیلی استفاده کند.
هیچ شرحی بر دو مطلب زیر نمینویسم. مخاطب خاص، خودش میفهمد:
نمونه ای از طرح کامل جذب نیرو در یک مجموعه دانشجویی- 1
نمونه ای از طرح کامل جذب نیرو در یک مجموعه دانشجویی- 2