صاد

ص والقرآن ذی الذکر
صاد

یا بکُش؛
یا دانه دِه؛
یا از قفس آزاد کن.
.
.
.

صاد گرد
سر رسید موضوعی
نظرصاد
سر رسید ماهانه

عضو باشگاه وبلاگ نویسان رازدل

اگر مجنون دل شوریده‌ای داشت
دل لیلی از او شوریده تر بود

۸۷۱ مطلب با موضوع «بداهه» ثبت شده است

یکی از روزهای خاطره‌انگیز پاییز ۱۳۷۸، همان روز‌هایی که حال و هوای معنوی «سیدمحمدرضا» مرا شیفته‌ی خود ساخته و برادری عمیقی میانمان پا گرفته‌بود، کار عجیب و بی‌مقدمه‌ای کرد که اثرش تا سال‌ها با من بود: برایم کتاب شعری هدیه آورد که در ابتدای آن با خطی خوش و نثری شکسته بسته، از همان احساسات معنوی با چاشنی مهربانی و دوستی گفته بود و خواندن اشعار آن کتاب را توصیه کرده‌بود.

«سیدمحمدرضا» از علاقه‌ی من به ادبیات خبر داشت و در عین حال با هدیه‌ای که گرفته بود بی‌اطلاعی خود را از عالم شعر و شاعری به رخ می‌کشید. کتابی حجیم از شاعری گمنام با اشعاری بی‌معنا و بدقافیه که بعدها منبع برخی از اشعارش را در کلیات شهریار پیدا کردم! حتی به خاطر دارم که در حضور «سیدمحمدرضا» از وزن و قافیه‌ی برخی اشعار کتاب انتقاد کردم و او با ناباوری معصومانه‌ای نگاهم می‌کرد. با این وجود کتاب «درون و برون» بخاطر همان تقدیم‌نامه‌ی خوش خط و شکسته بسته از جمله‌ی معدود کتاب‌هایی بود که در سال‌های یزد با من بود و هر از گاهی نه به خاطر خواندن اشعار سست و مهملش، بلکه برای دیدن خط دوست مهربانم آن را می‌گشودم.
*
«رضا» -یکی از رفقای مکانیکی هم‌خانه‌ای‌های ما- که بچه‌تهران بود و بچه‌بازاری و سیگار کشیدنش را از ما مخفی می‌کرد و با بی‌انگیزگی روزهای دانشگاه را سپری می‌کرد، گاهی شب‌های امتحان خانه‌ی ما پیدایش می‌شد و بیش‌تر از آن‌که با جزوه‌های «سیدعلی» و «هادی» دم‌خور باشد،‌ به کتابخانه‌ی شعر من سرک می‌کشید. یکی از همان شب‌ها شیفته‌ی هدیه‌ی «سیدمحمدرضا» شد و امانت برد که برد. دقیقاً به خاطر دارم که هنگام جدایی از کتاب احساس دوگانه‌ای داشتم. از طرفی خوشحال بودم که دارم از دست این اضافه‌بار بی فایده خلاص می‌شوم و از سویی ناراحت بودم که گوشه‌ای از خاطرات خوش سال‌های دبیرستانم در ناکجاآبادی گم می‌شود.
*
امروز یک پناهنده ایرانی داعشی در سیدنی مردمی را به گروگان گرفته و خودش را به کشتن داده است. چه ربطی داشت؟
منطقی است که هارون مونس داعشی که -رسانه‌های جریان اصلی- قتل و تجاوز و جنایت‌های دیگری را هم به او نسبت می‌دهند، همان محمدحسن منطقی، شاعر مهمل‌باف کتاب هدیه‌ی «سیدمحمدرضا»، باشد؟
چه دنیای دیوانه‌ای!

# آدم‌ها

# دوست

  • ۵ نظر
  • دوشنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۳
  • :: بداهه
  • :: یزد
  • :: کتاب

جشنواره فیلم آسیا پاسفیک یک جشنواره قدیمی است که از ۱۹۵۴ در یکی از کشورهای منطقه‌ای عضو فدراسیون بین‌اللمللی اتحادیه تهیه‌کنندگان فیلم برگزار می‌شود و جشنواره‌ی منطقه‌ای معقولی است که حتی دوره ۴۸ آن در ۱۳۸۴در ایران برگزار شد.
جشنواره سینمایی آسیا پاسفیک اسکرین اوارد (آپسا) که تشابه نامی خوبی (!) با جشنواره بالا دارد، از ۲۰۰۷ با سبک و سیاقی اسکاری و انحصاراً در استرالیا برگزار می‌شود و هشتمین دوره‌ی آن (۲۰۱۴) اخیراً برگزار شده است.
خبرگزاری‌های ما مریلا زارعی را برای بازی در شیار ۱۴۳ به عنوان برنده‌ی این جشنواره نام برده و حتی رسانه‌ی ملی در گفتگوی زنده‌ای با او درباره‌ی برگزیده‌شدنش مصاحبه می‌کند.
*
اما رسانه‌های ما چه چیزهایی را نگفتند؟
- اصغر فرهادی رییس هیأت داوران این دوره از آپسا بود.
- جایزه بزرگ هیأت داوران: رخشان بنی اعتماد برای فیلم «قصه‌ها»
- جایزه بهترین فیلم‌نامه: نیما جاویدی برای فیلم «ملبورن»
- جایزه بهترین فیلم مستند: طاها کریمی برای فیلم «هزار و یک سیب»
- جایزه ۱۰ هزار دلاری آکادمی نت پک به استعداد خوش آتیه در سینما: رضا درمیشیان برای فیلم «عصبانی نیستم»
- جایزه بهترین بازیگر زن به یک خانم چینی داده شد و مریلا زارعی بازیگر شایسته تقدیر معرفی شد.

# سواد رسانه‌ای

# سینما

# غرب

# فرهنگ

# هنر

  • ۲ نظر
  • يكشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۳
  • :: بداهه

یکی از اقوام دور را در روضه‌ای خانگی دیدم و نشناختم.
سرطان و شیمی‌درمانی عجب چیز کوفتی است.
خدا به ما رحم کند. آمین!

# زندگی

  • :: بداهه

چه روزهای خوبی شده پنج‌شنبه‌ها!
بچه‌های مؤدب، سؤالات خوب، حرف‌های به درد بخور، تمرین‌های مستمر، پیگیری‌های دلسوزانه

چه روزهای خوش منظری شده پنج‌شنبه‌ها!
بچه های شاد، مؤمن، همکاران باسواد، محیط صمیمی

الحمدلله

# مدرسه

# نویسندگی

# پنجشنبه‌ها

  • ۲ نظر
  • پنجشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۳
  • :: بداهه

آقای مهندس: هشت صبح: جلسه با رییس بزرگ درباره ساختار جدید معاونت و اصلاحات ضروری در فرایندها
آقای معلم: یک بعدازظهر: کلاس تاریخ و مروری بر وقایع دهه بیست، جنگ سرد و جبهه ملی
آقای راننده: چهار عصر: رانندگی در جاده قم - تهران
آقای کارشناس: بعد از غروب: سخنرانی برای والدین درباره مهارت های زندگی در دنیای دیجیتال

#ابوالمشاغل

# زندگی

# کلاس

  • ۲ نظر
  • چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۳۹۳
  • :: بداهه

پیشنهاد دادم پنج گروه تخصصی در رادیوها ایجاد شود و چیدمان و حذف و اضافه شبکه‌ها و کانال‌ها بر اساس نیازها و مأموریت‌های این پنج گروه موضوعی انجام شود:

+ گروه ملی : به سرگروهی رادیو ایران با یک کانال گفتگو (شامل پخش مذاکرات مجلس هم بشود)
+ گروه فرهنگ و تربیت : به سرگروهی رادیو فرهنگ با سه کانال کتاب، خانواده، کودک
+ گروه قرآن و معارف اسلامی : به سرگروهی رادیو معارف شامل رادیو قرآن، کانال تلاوت، کانال حوزه
+ گروه دانش : به سرگروهی رادیو دانش (علم و فناوری) شامل رادیو سلامت ، کانال اقتصاد و کانال اندیشه
+ گروه جوان و سرگرمی : به سرگروهی رادیو جوان شامل رادیو پیام، رادیو آوا-نوا، رادیو ورزش، رادیو نمایش، کانال صبا و ...

از‌ آن جا که خیالم راحت است که این طرف‌ها کسی ارزشی برای نظر کارشناسی قائل نیست، گفتم منتشر کنم بلکه خاطره شود!

# اداره

# رسانه

# سرافرازی

  • ۰ نظر
  • يكشنبه ۱۶ آذر ۱۳۹۳
  • :: بداهه

عادت دارم قبل از یک جلسه -یا یک دیدار، یا یک کلاس- چند دقیقه در ذهنم حرف‌هایی که باید بزنم یا سوالاتی که باید بپرسم یا حال و هوایی که باید داشته باشم را مرور کنم و یکی دو تا هدف دست‌یافتنی مشخص کنم که بعد از جلسه بتوانم ارزیابی عملکرد داشته باشم. عادت کرده‌ام. تداوم همین عادت باعث شده بتوانم قبل از هر جلسه -دیدار، کلاس یا...- برآوردی از میزان موفقیت احتمالی در تحقق اهداف اولیه داشته باشم.
با این تفاصیل درصد تحقق اهداف پیش‌بینی شده در مجموع برخوردهای امشب بسیار فراتر از برآوردهای اولیه بود.

فکر نکن که این هدف‌هایی که می‌گویم همه از جنس آموزه‌های علمی و تذکرات اجرایی است. مثلاً برای همین امشب قصد کرده بودم که به یکی دو نفر لبخند بزنم و یکی دو نفر دیگر را سخت به سینه بفشارم و کمی بیشتر به چهره‌ی یکی دو نفر -که کم‌تر دیدمشان- خیره شوم.
حالا خیلی بیشتر نصیبم شده: من حیث لایحتسب.
تو بودی خوشحال نمی‌شدی؟


پ.ن:
+ اندوه بزرگی است، زمانی که نباشی.
+ چه باشی... چه نباشی.
+ تو کجایی؟ تو کجایی؟...

# حلقه

# دوست

# پنجشنبه‌ها

  • ۰ نظر
  • پنجشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۳
  • :: بداهه

به یک عدد رایانه همراه (نوت بوک یا نت بوک) دست دوم جهت انجام امور معمولی زندگی دیجیتال نیازمندیم.

مشخصات جنس:
تاریخ تولید آن مهم نیست. اما تاریخ انقضایش لااقل دو سال دیگر باشد.
حداکثر توانایی اجرای ویندوز هفت و نرم افزارهای آفیس را داشته باشد کافی است.
هر طور مایل است به اینترنت وصل شود.
نمایشگر آن سالم باشد. (یعنی برای دیدن صفحه اش نیازی به استفاده از عینک مخصوص یا اتصال آن به تلویزیون نباشد!)
امکاناتی از جمله قابلیت شارژ شدن، قابلیت حمل شدن، قابلیت روی میز گذاشتن هم داشته باشد.
طبیعتاً هر چقدر کوچک‌تر و خوشگل‌تر باشد بهتر است.

مبلغ مناقصه!
حداکثر مبلغی که می‌توانم برای چنین جنس آنتیکی بپردازم ۴۰۰ تا ۵۰۰ هزار تومان است. هر چه کمتر بهتر!

# زندگی

  • ۷ نظر
  • سه شنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۳
  • :: بداهه

امروز سالگرد قمری عقدمان با هشتمین سالگرد شمسی ازدواجمان مطابق آمده است! احتمالاً هر دو میلیون سال یکبار برای دو نفر از هر یک میلیارد نفر آدم روی کره‌ی زمین این اتفاق می‌افتد.
به هر حال امروز یک روز عادی بود. هم‌چنان همگی زکام هستیم و شام سوپ شلغم خوردیم.

# خانواده

  • :: بداهه

 

 

رضا تفنگچی: من رو بی‌دفاع رها می‌کنی؟
ابوالفتح صحاف: این دیگر به کار تو نمیاد. اسلحه در دست تو فقط آلت جرمه.
رضا: پشیمون نیستی من رو به راهی کشوندی که عاقبتش تباهی بود؟
ابوالفتح: ما خطا کردیم. این درسته. اما نمیشه به بهانه‌ی امکان خطا کردن پا به میدان مبارزه نگذاریم. خائنین به ملت باید از میان برداشته شوند و می‌شوند. ما تا اینجای راه رو رفتیم. با توقف ما این حرکت ناتمام نمی‌ماند. تجربه‌ی ما توشه‌ی راه رهروان آینده است. هر چقدر هم تجربه ناموفق باشد. پیروزی محرومان قطعی است. دل نگرانی ما از خودخواهی آدمی است که می‌خواهد به چشم خود شاهد پیروزی باشد. پیروزی رؤیت خواهد شد حتی اگر در کاسه‌ی چشم‌های من و تو گیاه روییده باشد.
رضا: من غریب حال به کدام ریسمان چنگ بزنم؟

باقی همه پی‌نوشت است:

+ در شبی که به شدت تب داشتم و باران می‌آمد، نشد این جملات بالا را که از هفده سالگی به خاطر سپرده بودم به زبان بیاورم.
+ ما خطا نکردیم. پشیمان هم نیستیم. با توقف ما این حرکت ناتمام نمی‌ماند.
+ دل نگران نباش. خودخواه نباش. پیروزی رؤیت خواهد شد.
+ غریب به کدام ریسمان چنگ بزند؟ پاسخ در سؤال مستتر است.
+ حاجی اگر حاجی باشد، سیدش را شب عملیات پشت خاکریز دشمن تنها نمی‌گذارد.
+ ققنوس هم اگر ققنوس باشد از خاکستر پدرش، خوش‌سیماتر و خوش‌صداتر بر خواهد خاست.
+ شهدا شرمنده‌ایم.

# ستاد

# هزاردستان

# پنجشنبه‌ها

  • پنجشنبه ۶ آذر ۱۳۹۳
  • :: بداهه
  • :: روایت امروز

...
آزمون نیم‌سال اول درس هنر مدرسه [...]:
در یکی از بخش‌های مسابقه اعجوبه‌های ایرانی شرکت کنید.
...

# امتحان

# سواد رسانه‌ای

# مدرسه

  • :: بداهه

از اردیبهشت هفتاد و شش که به عنوان گزینه‌ی مطلوب سوم با شما آشنا شدم تا همین امروز، هر بار که به زیارت سیدالکریم می‌روم، هر بار که بچه‌ها را برای بازدید از این حرم ملکوتی راهنمایی می‌کنم -همین هفته‌ی پیش حتی - همه‌ی ساعت‌هایی که در تالار شیخ صدوق حرم -پشت سن و روی سن- رفته‌ام و آمده‌ام، همه‌ی روزهایی که در نوجوانی به ساختمان حج و زیارت خیابان آزادی رفته‌ام و نماز خوانده‌ام و مسابقه داده‌ام، همان روزهایی که یک دوره کامل میزان الحکمه را از آقای معلم جایزه گرفتیم، یا روزی که منتخب یک جلدی میزان الحکمه را به زور از همکاری هدیه گرفتم، در صدها باری که برای یافتن یک حدیث و یا پژوهش در یک موضوع دینی فهرست میزان الحکمه را ورق زده‌ام، ده ها باری که به کتاب‌های موضوعی دارالحدیث ارجاع داده‌ام، هر بار که در جاده‌ی تهران-قم -جمعه شب‌ها- برنامه‌ی شناخت را شنیده‌ام، همه و همه آدم وسیع و پرهیزگار و باسوادی را در خاطر آورده‌ام که امروز به یقین دانستم که چقدر باهوش است.
خوشحالم که با شما معاصرم حضرت آیت الله.

# آدم‌ها

# اداره

  • ۱ نظر
  • چهارشنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۳
  • :: بداهه
در کتاب است۱ که شیطان در روز حساب پیروان خویش را می‌گوید:
«وَمَا کَانَ لِىَ عَلَیْکُم مِّن سُلْطَنٍ
إِلَّا أَن دَعَوْتُکُمْ
فَاسْتَجَبْتُمْ لِى
فَلَا تَلُومُونِى
وَلُومُواْ أَنفُسَکُم»
این درس بزرگی است که همه‌ی آن‌هایی که اهل کار فرهنگی هستند باید از ابلیسیان بگیرند: رابطه‌ی ما با هم از جنس دعوت و پذیرش دعوت است و هر کسی هم مسئول کار خویش. گاهی دعوت اجابت می‌شود و گاهی نمی‌شود.
معمولاً در مواجهه با دوستانم زبان خود بیش از دعوت دراز نمی‌کنم. اما گاهی اوقات کار به وسوسه می‌رسد و چون دستم معمولاً برای تطمیع بسته است، ناگزیر در موارد معدودی هم کار به تهدید می‌کشد.
مورد خاص برادرمان -امیرحسین‌خان صاحب دیار۲- از اندک مواردی است که دعوت و وسوسه و تطمیع۳ و تهدید با هم به کار آمد و بالاخره جواب داد.
ان‌شاءالله که سرمشق جوانان و آرامش خاطر یاران و روشنی چشم پیران باشد. آمین!

پ.ن:
۱- سوره مبارکه ابراهیم، آیه ۲۲
۲- روزانه‌های سابق
۳- تطمیع یا تطعیم

# حبیب

# دوست

# صاد

  • ۶ نظر
  • سه شنبه ۲۷ آبان ۱۳۹۳
  • :: بداهه
  • :: ذکر

به عنوان یک «علاقمند به تاریخ» یا «دانش‌جوی تاریخ» یا «کارشناس تاریخ» می‌دانم که برای فهم یک متن و استناد به آن یا ارزیابی و نقد یک سند تاریخی باید تولیدکنندگان آن کاملاً شناخته شده باشد. لذا خودم هم هنگام تولید یک متن یا سند حتماً آن را با نامی شناخته شده امضا می‌کنم.

البته نظر کارشناسان علوم سیاسی چیز دیگری است.

# تاریخ

# فرهنگ

  • ۰ نظر
  • دوشنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۳
  • :: بداهه

تشییع جنازه مرتضی پاشایی
مراسم تشییع جنازه‌ی مرتضی پاشایی

# سبک زندگی

# سواد رسانه‌ای

  • ۸ نظر
  • يكشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۳
  • :: بداهه

هفته‌ی پر کاری بود:
یک مقاله‌ی ۹ صفحه‌ای درباره‌ی «معلمی در پاتوق سایبری»نوشتم.
تحلیل و ارزیابی ۳۰ قسمت یک برنامه‌ی رادیویی تاریخی را در ۲۰ صفحه تدوین کردم.
قسمت سوم سخنرانی دانش آموزی با موضوع «آزادی و بندگی در اینترنت» را سامان دادم و اجرا کردم.
یک جلسه‌ی سخنرانی برای اولیا درباره ی «رسانه های اجتماعی تلفن همراه» داشتم که کار جدیدی بود و خیلی وقت گرفت.
اردوی یک روزه تهران قدیم هم برگزار کردم که بازدیدی از حرم سیدالکریم بود و ارگ تهران.
کلاْ بوی سیب و خانواده و حلقه و رانندگی در جاده تهران-قم هم در جریان است.
*
چقدر وقت تلف می‌کنم.

# توکل

# زندگی

# کلاس

  • :: بداهه
قرآن کریم
رساله آموزشی
هنر شیعه
گنجور
واژه یاب
ویراست لایو
تلوبیون